یکشنبه, ۱۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 2 February, 2025
وقتی بابا لنگ دراز را می نوشت
● جین وبستر نویسندهی رمان بابا لنگدراز
جین وبستر برای خیلی از ما مساوی است با بابا لنگدراز. شاید به همین خاطر است که همهمان جودی آبوت را میشناسیم اما جین وبستر را نه. او انگار بهترین خاطرات ما را نوشته. انگار که مشکلات ما را داشته. آخر جین وبستر شخصیت زنانی را در کتابهای مختلفش خلق کرده که فعال و جوان و باهوشند؛ زنانی که نمیخواهند محدودیتهای جامعه را مانع تحقق آرزوهایشان ببینند و در عین حال شوخطبع و دوستداشتنی هم هستند.
جین وبستر متولد سال ۱۸۷۶ میلادی بود و فقط نزدیک به چهل سال عمر کرد. اسم اصلیاش آلیس بود و در نیویورک به دنیا آمده بود. خانوادهاش یک خانوادهی سنتی معمولی نبودند و مادربزرگش از جمله افرادی بود که برای تساوی نژادی و حق رأی زنان در آمریکا فعالیتهای زیادی انجام داده بود. شخصیتهای مشهور در خانواده جین هم کم نبودند. مادرش خواهرزاده مارکتواین نویسندهی بزرگ آمریکایی بود و همین نسبت فامیلی باعث شده بود که تواین و پدر جین با هم کار کنند. پدر جین چارلز وبستر در ابتدا مدیر تجاری برنامههای تواین بود و بعد در چارچوب یک مؤسسهی انتشاراتی، بعضی از مهمترین آثار تواین مثل هاکلبریفین را چاپ کرد. اما همکاری چارلز وبستر و تواین با فراز و نشیبهای زیادی همراه بود که در زندگی جین هم تأثیر زیادی داشت. مشکلات مختلف کاری نهایتا" رد سال ۱۸۸۸ میلادی باعث شد پدر جین موقتا" از کار دست بکشد. اما بازگشت او به کار با استقبال تواین مواجه نشد و تواین اتهاماتی را علیه چارلز وبستر مطرح کرد که زندگی خانوادهی وبستر را به کل عوض کرد و در سال ۱۸۹۱ میلادی هم به خودکشی پدر منجر شد.
جین وبستر متولد سال ۱۸۷۶ میلادی بود و فقط نزدیک به چهل سال عمر کرد. اسم اصلیاش آلیس بود و در نیویورک به دنیا آمده بود. خانوادهاش یک خانوادهی سنتی معمولی نبودند.
در سالهای بعد از این ماجرا، آلیس (که اسمش هنوز جین نشده بود) در رشتهی نقاشی روی چینی درس خواند و بعدش هم به مدرسهای شبانهروزی رفت تا موسیقی، هنر و نوشتن را یاد بگیرد. این مدرسه الهامبخش بسیاری از ماجراها، جزئیات و شخصیتهایی است که در آثار جین وبستر آمدهاند و بهخصوص در رمان "فقط پتی" حتی اسم اتاقها، برنامهی روزانهی دختران دانشآموز و برخی جزئیات دیگر عینا" آمده. آلیس در این مدرسه با یک دختر دیگر به اسم آلیس هماتاق بود و به همین خاطر بود که اسم جدید آلیس وبستر شد "جین" و تا آخر عمرش هم این اسم سرجایش ماند.
اما تأثیر زندگی جین بر آثارش به همان مدرسه ختم نشد. او بعدها درسش را در یک کالج ادامه داد و رشتهی انگلیسی و اقتصاد خواند و همانجا هم بود که به مسائل اجتماعی به خصوص وضعیت کودکان فقیر یا بزهکار علاقهمند شد. تجربههای جین در این کالج در کتابهای «بابا لنگدراز» و «وقتی پتی به دانشکده میرفت» به کرات استفاده شده. جین همانجا با دختری دوست شد که آدلاید نام داشت و بعدها شاعر معروفی شد. آدلاید و جین فعالیتهای ادبی، سیاسی و اجتماعی مشترکی را در سالهای بعد دنبال کردند و این در حالی بود که در آن زمان، هنوز زنان در آمریکا حق رأی نداشتند.
در همان دوران کالج بود که جین شروع کرد به نوشتن برای یک نشریهی محلی، یک ترم را هم در اروپا سپری کرد و در این مدت در فرانسه، انگلیس و ایتالیا اقامت داشت. کتاب «شاهزاده گندم» یکی از نوشتههای جین است که مستقیما" تحت تأثیر این سفر نوشته شده است. دو همشاگردی از کالج در این سفر همراه جین بودند که یکی از آنها یعنی اتلین مککینی بعدها نقش مهمی در زندگی او بازی کرد.
جین بعد از تمام شدن درسش به خانهی پدری در فردونیا برگشت و آنجا شروع کرد به نوشتن کتاب «وقتی پتی به دانشکده میرفت». جین در این کتاب، زندگی دخترانه در کالج را با طنز جذابی توصیف میکند و با وجود اینکه بیشتر از یک قرن از نوشته شدن آن میگذرد واقعا" جذابیت کتاب حفظ شده است. ظاهرا" جین ابتدا برای پیدا کردن ناشر برای این کتاب مشکل داشت اما نهایتا" در سال ۱۹۰۳ میلادی موفق به چاپ آن شد. در همان زمانها بود که جین نوشتن داستانهای کوتاهی را آغاز کرد که بعدها در کتاب «هیاهوی بسیار در مورد پیتر» جمعآوری شدند.
تجربیات زندگی جین با ادامهی سفرهایش به نقاط مختلف دنیا ادامه پیدا کرد و او در کنار دو همشاگردیاش به مصر، هند، برمه، سریلانکا، اندونزی، هنگکنگ، چین و ژاپن سفر کرد. بعد از این سفرها بود که کتابهای دیگر جین یعنی «جری جوان» و «راز چهار استخر» هم چاپ شد.
زندگی جین وبستر بعد از چاپ «بابا لنگدراز» تحولات زیادی داشت. ابتدا دوست صمیمیاش آدلاید به سل مبتلا شد. آدلاید ظاهرا" الگوی جین وبستر در خلق شخصیت پتی بوده و عناصری از شخصیت او در خلق جودی آبوت هم به کار گرفته شده بود. آدلاید اما در برابر بیماری سل دوام نیاورد و این بیماری در نهایت در سال ۱۹۱۴ میلادی باعث مرگ او شد.
در این فاصله جین با برادر یکی از همسفرانش یعنی گلن فوردمک کینی برادر اتلین دوستی نزدیکی داشت. گلن قبلا" با زنی که از لحاظ روانی تعادل نداشت ازدواج کرده بود و زندگی غمانگیزی داشت زیرا همسرش دائما" به دلیل حملات عصبی در بیمارستان بستری میشد. گلن فورد مک کینی در نتیجهی این مشکلات به الکل رو آورده بود و خلاصه دقیقا" همان شرایطی را داشت که در رمان «دشمن عزیز» گریبان دکتر رابین مکری را گرفته است. گلن و همسرش در سال ۱۹۰۹ میلادی درخواست طلاق دادند اما طلاق در آن زمان امری غیر معمول بود و به همین خاطر جدایی رسمی آنها تا سال ۱۹۱۵ میلادی طول کشید. گلن فورد مک کینی که هنوز خاطرهی این زندگی را با خود داشت در سال ۱۹۱۲ میلادی به همراه خواهرش اتلین و جین وبستر به ایرلند سفر کرد و کمکم از حال و هوای قبلیاش درآمد و دوستی نزدیکی و عاشقانهای هم با جین داشت.
این ماجراها در حالی بود که در سال ۱۹۱۱ میلادی کتاب دیگر جین با نام «فقط پتی» چاپ شده بود و او شروع کرده بود به نوشتن «بابا لنگدراز» که بعدها معروفترین کتابش شد. «بابا لنگ دراز» قصهی دختر یتیمی است به نام جروشا آبوت که در یک پرورشگاه زندگی میکند اما با حمایت مالی و روانی یک مرد پولدار و ناشناس میتواند به دانشکده برود و به تدریج خودش را در جامعه پیدا کند. این کتاب، البته غیر از فصل اولش تماما" نامههایی است که جروشا یا همان جودی به بابا لنگدراز مینویسد. «بابا لنگدراز» در سال ۱۹۱۲ میلادی چاپ شد و سالهاست که همچنان با استقبال روبهرو است.
اما زندگی جین وبستر بعد از چاپ «بابا لنگدراز» تحولات زیادی داشت. ابتدا دوست صمیمیاش آدلاید به سل مبتلا شد. آدلاید ظاهرا" الگوی جین وبستر در خلق شخصیت پتی بوده و عناصری از شخصیت او در خلق جودی آبوت هم به کار گرفته شده بود. آدلاید اما در برابر بیماری سل دوام نیاورد و این بیماری در نهایت در سال ۱۹۱۴ میلادی باعث مرگ او شد. یک سال بعد گلن فورد مک کینی که رسما" از همسرش جدا شده بود در مراسمی بیسروصدا با جین وبستر ازدواج کرد. آنها زوج معروفی بودند بهطوریکه در زمان ماه عسلشان تئودور روزولت رئیس جمهور سابق آمریکا به دیدارشان رفت و از قول او نقل شده که همیشه میخواسته «این جین وبستر معروف» را ملاقات کند.
جین در این مدت نوشتن ادامهی بابا لنگدراز یعنی رمان «دشمن عزیز» را هم شروع کرده بود و چاپ این کتاب هم با استقبال خیلی خوبی مواجه شد. «دشمن عزیز» داستانی است که با به عهده گرفتن سرپرستی نوانخانهی جان گرییر توسط سالی مک براید، یکی از دوستان جودی شروع میشود و ماجراهای او در نوانخانه از جمله آشناییاش با دکتر رابین مکری را روایت میکند. مکری همان شخصیتی است که زندگیاش شباهت زیادی به گلنفورد مککینی داشته است.
جین وبستر و گلن فورد مککینی زندگی شاد و خوبی داشتند اما جین در سال ۱۹۱۶ میلادی و بعد از چاپ «دشمن عزیز» باردار شد و پزشکان به او هشدار دادند که وضع حمل خطرناکی خواهد داشت. همینطور هم شد و او یک روز بعد از به دنیا آوردن دخترش از دنیا رفت. نام این دختر به یاد مادرش جین گذاشته شده است.
در ایران نوشتههای جین وبستر خیلی طرفدار داشته و بابا لنگدراز، دشمن عزیز، وقتی پتی به دانشکده میرفت و جری جوان به فارسی ترجمه شدهاند. اسم مترجمانی مثل سوسن اردکانی، میمنت دانا و داریوش شاهین همیشه جین وبستر را یادمان میآورد.
● رد پای علایق شخصی جین در کتابهایش
جین وبستر طرفدار حق رأی زنان و تحصیل آنها بود. او بارها در تظاهرات گروهها حامی حق رأی زنان شرکت کرد و از آنجا که خودش تحصیلات خوبی داشت همیشه در کتابهایش بر نقش تحصیلات در شکلگیری شخصیت تأکید زیادی داشته است. جین وبستر معتقد بود که تحصیلات باعث میشود افراد در جامعه نقش مفیدتری به عهده بگیرند. از طرف دیگر، زنان در نوشتههای جین وبستر نقش محوری دارند. او خودش زن مدرن، آزادمنش و دنیا دیدهای بود و شخصیتهای زن در کتابهایش هم همینطور هستند و رابطهشان با مردان هم از نوع اطاعت و دنبالهروی نیست. اکثر رمانهایی که جین وبستر نوشته در مؤسساتی اتفاق میافتند که یا کلا" دخترانه هستند یا یک زن مدیر آنهاست. این زنان تحث تأثیر مردانی که امور بخشهای دیگر جامعه را میچرخانند نیستند و در عین حال در مجموعهی تحت مدیریت خودشان اصلاحات مفیدی انجام میدهند. البته در ابتدا زنان در آثار جین وبستر از این هراس دارند که شکست بخورند یا نتوانند از توانایی و حسن نیت خود استفاده کنند اما در نهایت هیچیک از این زنان نمیخواهند در چارچوب الگوهای تعریف شده برای زنان در جامعه محدود باقی بمانند.
او در عین حال زمانی رمانهایش را نوشت که بحث وراثت و نژاد بهصورت گسترده در آمریکا مورد توجه قرار داشت و کتابهای زیادی نیز در این خصوص نوشته شده بود. جین در «دشمن عزیز» به وضوع به مسئلهی وراثت اشاره کرده اما با زبان سالی مکبراید میشنویم که اگر شرایط برای کودکان بزهکار فراهم باشد میتوان رفتار آنها را هم اصلاح کرد و این همان چیزی است که خود جین وبستر هم به آن اعتقاد داشت. جین در عین حال به خاطر علاقهای که به فعالیتهای اجتماعی داشت مسائلی مانند به فرزندی پذیرفتن کودکان یتیم را از دیدگاهی خاص در کتابهایش مورد توجه قرار داده است. دیدگاه جالب دیگر در آثار جین وبستر این است که او به نظام خانوادگی یا آموزشی اقتداگرا علاقهای نداشت و آن را مفید قلمداد نمیکرد. در اکثر رمانهای جین وبستر نیز شخصیتهای اصلی در موقعیتی ترسیم شدهاند که دیدگاههای پدر و مادر یا جامعه بر آنها تأثیر مستقیمی نمیگذارد و فرصتی وجود دارد تا هر کس به علایق خودش برسد و به مدل خودش زندگی کند. جین وبستر با این ترتیب نشان میدهد که میزان نفوذ هر نسل بر نسل بعدی دائما" رو به کاهش است و هر کس فقط باید خود خودش باشد.
نویسنده: فرزانه سالمی
منبع: هفتهنامهی ایران دخت
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست