چهارشنبه, ۲ خرداد, ۱۴۰۳ / 22 May, 2024
مجله ویستا

دست نوشته های درهم ورهم سال ۸۹


دست نوشته های درهم ورهم سال ۸۹

شاید نباید دیگه می نوشتم ، شاید هم نوشته هام رو باید زیر خروارها خاک دفن می کردم، که کسی دستش به اونا نمی رسید، شایدم باید شعرهامو از دست فروشان می گرفتم تا دیگه روی زمین پهن نکنند …

شاید نباید دیگه می نوشتم ، شاید هم نوشته هام رو باید زیر خروارها خاک دفن می کردم، که کسی دستش به اونا نمی رسید، شایدم باید شعرهامو از دست فروشان می گرفتم تا دیگه روی زمین پهن نکنند و روش قیمت بزارن.

نمی دونم دنیای من با دنیای همه فرق می کنه ، تو دنیای من خورشید هستش ،رودخونه داره آدامای مهربون داره، ولی دنیای دیگران توش آفتابو روش یک خط مشکی کشیدن،آدماش بی وفا شدن ، محبتو می فروشن بخاطر هدفاشون، خوب اینم رسم زمونست، باید قبولش کرد.

تو این زمونه نباید بنالی،اگرم ازت پرسیدن باید بگی:

همه چی عالیه ،رودا روننو محبتا جارینو حال مادربزرگ خدابیامرزمم خوبه، خدارو شکر

می گم ننویسم بهتره ، شما باورتون نمی شه،

زندگی قشنگه با همه دوداش ، با همه نیرنگاش ، با همه دروغاش، آره زندگی قشنگه ، اما شما باور نکنید . . .

می خوام از این به بعد یک قفس درست کنم، دست نوشته هامو بیندازم توش، تا بتونم جلوی دهنشونو بگیرن،تازه اگرهم نتونن خودشونو درست کنن ، می دم شلاقشون بزنن تا دیگه ننالن.

خوب اینم یک نظریست!!!

چرا؟

گناه دارن

نه اونا حقشون ، درست نمی شن ، یعنی نمی خوان درست بشن

یک عمر ، امروز و فردا می کنن، عمهاشونو تو آب مقدس آغشته می کنن ، پارچه تو در و دیوار گره میزنن ، خودشونو حبس می کنن ، گریه می کنن ، شمع روشن می کنن ، سکوت می کنن ، تنها می مونن ، خسته می شن و ... ، ولی فایده نداره عادت کردن به این کارا

شایدم باید انداخت تو سیاه چال زمونه تا یکم سرشون کلاه بزارن ، شایدم درست بشن.

پیام احمدی کاشانی