شنبه, ۴ اسفند, ۱۴۰۳ / 22 February, 2025
مجله ویستا

جایگاه قرآن در فعالیت‌های معرفتی ما کجاست؟


جایگاه قرآن در فعالیت‌های معرفتی ما کجاست؟

گاهی اوقات از اینکه در طول دوران زندگی‌ام وقت زیادی را برای مطالعه مقالات و کتابهای اندیشمندان مختلف در حوزه‌های گوناگونی مثل فلسفه، جامعه‌شناسی، تاریخ و... صرف می کنم راضی …

گاهی اوقات از اینکه در طول دوران زندگی‌ام وقت زیادی را برای مطالعه مقالات و کتابهای اندیشمندان مختلف در حوزه‌های گوناگونی مثل فلسفه، جامعه‌شناسی، تاریخ و... صرف می کنم راضی نیستم. البته نمی‌خواهم بگویم که مطالعه چنین آثار و تألیفاتی برایم مفید نیست یا وقت‌تلف‌کردن است، اما آن‌چنان هم قلبم را آرامش نمی‌دهد. همچنین بسیاری از عالمان را نیز می‌شناسم که سالها بر روی زندگی و اندیشه متفکرینی از خودشان برجسته تر در زمینه‌هایی مثل کلام، الهیات، فلسفه، جامعه شناسی، هنر، تاریخ و ... کار مطالعاتی و پژوهشی کرده‌اند. مثلاً «هکر»P.M.S Hacker)) یکی از فیلسوفان بنام معاصر، سی سال از عمر خود را بر روی زندگی و اندیشه لودویگ ویتگنشتاین -که بسیاری وی را بزرگترین فیلسوف قرن بیستم می دانند- تحقیق و پژوهش کرده است. این تنها نمونه میان عالمان متفکر‌شناس غربی و حتی شرقی یا مسلمان نیست. به کرّات می‌توان از اندیشمندان، فلاسفه، متکلمین، جامعه‌شناسان و یا هر سنخ دیگری از اصحاب معرفت -چه مسلمان و چه غیرمسلمان- نام برد که سالها و بلکه تمام عمر خویش را صرف مطالعه و پژوهش پیرامون آرا و اندیشه‌های یک متفکر، فیلسوف، متکلم، جامعه‌شناس و ... که از خود برجسته‌تر و نام‌آورتر بوده است کرده‌اند. زیاد شنیده‌ایم که مثلاً می گویند فلانی ارسطوشناس است، یا هگل‌شناس است، یا وبرشناس است، مولوی‌شناس است، ابن‌عربی‌شناس است و ... .

اما چرا به این مطلب اشاره کردم؟ راستش را بخواهید چون تصوّر می کنم ما به عنوان «متفکرین مسلمان» یا مسلمانانی که در هر زمینه‌ای فعالیت معرفتی انجام می دهند آن‌چنان که باید و شاید به «ارزش معرفت‌شناختی قرآن» اهمیت نداده و آن را جدّی نمی‌گیریم.

چندی پیش در مطالعاتم به حدیثی از رسول اکرم(ص) برخوردم که به شدت برایم جالب و تکان دهنده بود. ایشان می‌فرمایند: «فضل القرآن علی سائر الکلام، کفضل الله علی خلقه» یعنی برتری مقام قرآن نسبت به سخنان دیگر مانند برتری مقام خداوند است نسبت به خلق جهان.

سؤالی که بلافاصله بعد از رؤیت حدیث به ذهنم خطور کرد این بود که "اگر" حدیث یاد شده را به لحاظ روایی مستند فرض کنیم، چه دلالت معرفت شناختی‌ای می تواند برای یک اندیشمند و متفکر مسلمان داشته باشد؟ با خودم فکر می کردم که ما آموزه‌های علم و فلسفه و یا هر حوزه‌ای دیگر از دانش -چه جدید و چه قدیم، چه اسلامی و چه غیر اسلامی- را فرا می‌گیریم تا جهان پیرامون‌مان را فهم کنیم، تا سؤالات بنیادین هستی‌مان را پاسخ دهیم و شاید هم تا حیات‌مان را معنا کنیم و زندگی‌مان را سامان دهیم. اما عجیب است که به عنوان یک اندیشمند و متفکر مسلمان برای چنین غایاتی از «ارزش معرفت‌شناختی قرآن» غافل مانده‌ایم. مگر اندیشمند و متفکر مسلمان نمی‌داند که قرآن حاوی معرفتی‌ست که خداوند عالم سرچشمه آنست؟ و این کتاب آموزه‌های موجودی‌ست که تنها او می تواند از معرفت حقیقی نسبت به هر آنچه که در این عالم هست سخن بگوید؟ از اینکه چنین غفتلی معلول چیست -اگرچه بسیار مهم است- بگذریم. اما آیا نباید هر اندیشمند و متفکر مسلمان در هر حوزه‌ای از دانش که کار می‌کند بسته به زمینه‌اش «قرآن شناس» قهّاری نیز باشد؟ آیا زمان آن نرسیده است که در نظام تعلیم و تربیت اندیشمندان و متفکرین مسلمان -در حوزه و بویژه دانشگاه- قرآن از حد استفاده‌های روزمرّه خارج شود و در بطن فعالیت‌های معرفتی ما قرار گیرد؟

نمی‌خواهم بگویم که ارسطو نخوانیم، وبر نخوانیم، ابن سینا را نشناسیم، هابرماس، فوکو، دلوز یا فلسفه، جامعه‌شناسی و چه و چه را نخوانیم و ندانیم. اما حداقل فکر کنیم که یک اندیشمند مسلمان یرای چه اینها را می‌خواند؟ می‌خواند که از دل قرآن اندیشه‌های آنها را دربیاورد و یا قرآن را با آموزه‌های فلسفی و جامعه‌شناختی و ... تطبیق دهد؟ برای چه؟ و همچنین نسبت آنها و ارزششان در قیاس با آموزه‌های وحیانی قرآن چیست؟ ای کاش همان مقداری که صرف کار پژوهشی و مطالعاتی درباره آنها می‌کنیم، زمانی را هم به تأمّل و تدبّر در قرآن -با همان توصیف شگفتی که در حدیث گفته شده- کنیم.

منبع:شبکه ایران

امیررضا باقرپور شیرازی