پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

همیشه می توان مبتکر بود


همیشه می توان مبتکر بود

نگاهی به مجموعه تلویزیونی عکاسخانه

تاریخ هر کشور و فرهنگ باستانی هر سرزمین دارای پتانسیل های بسیاری برای دستمایه قرار دادن در آثار داستانی است. حال می توان این داستان ها را در قالب رمان روایت کرد یا در قالب فیلم نامه ای نوشت و در نهایت آن را به یک سریال یا فیلم سینمایی پیوند داد. در واقع استفاده از وجوه تاریخی به واسطه حس نوستالوژیکی که ایجاد می کند همواره به عنوان یکی از عناصر مورد توجه نویسندگان بوده است و تجربه ثابت کرده داستان هایی که در فضایی تاریخی روایت می شوند به لحاظ حسی ارتباط بهتری در مخاطب ایجاد می کنند.

مجموعه تلویزیونی عکاسخانه نیز که روزهای یکشنبه و سه شنبه ساعت ۳۰:۲۱ از شبکه دوم سیما به روی آنتن می رود، همین ویژگی را دارد و همانطور که در معرفی این اثر آمده، عکاسخانه تلاش دارد تا با مضمون تاریخی و برخورداری از فضای سنتی، علاوه بر روایت دوره ای از این سرزمین، گویای فرهنگ ها و خرده فرهنگ های مردمانی از ایران زمین باشد.

در طول تاریخ ایران، به جهت تفاوت های اقلیمی و قومی بسیار، شاهد ظهور فرهنگ های متمایزی بوده ایم که در عین همبستگی تفاوت های بسیاری نیز با یکدیگر داشته اند و همچنین در میان هر فرهنگ خاص، خرده فرهنگ هایی ظهور پیدا کرده که هرچند در فرهنگ کلی جامعه خود سهیم اند، اما در عین حال ارزش ها، هنجارها و شیوه های زندگی خاص خود را نیز دارا هستند.

شاید اولین جذابیت عکاسخانه نیز در همین باشد که خرده فرهنگ هایی را از دل تاریخ به ما نشان می دهد که هیچ گاه فرصت رودررویی و درک بلاواسطه آن را به دلیل بعد زمانی نخواهیم داشت.

در مجموعه تلویزیونی عکاسخانه همانطور که از نامش پیداست با ماجراهایی مواجه هستیم که محل وقوع آن یک عکاسخانه در بازارچه ای قدیمی در بافت سنتی تهران قدیم است. میرزا حبیب الله، عکاس این مغازه است که بزرگ محله هم به حساب می آید و شاگردی به نام اسماعیل دارد که جوانی شوخ طبع به نظر می رسد و تمام داستان های این سریال حول و حوش این آدم ها می گذرد.

با توجه به همین خلاصه داستان و با مبنایی که دست اندرکاران این مجموعه برای آن در نظر گرفته اند، با اثر پرماجرا و پر شخصیتی مواجه هستیم که به واسطه حضور هر فرد در این محله و کشاکشی که با افراد آن و در واقع شخصیت های اصلی مجموعه دارد، این ماجراها روایت می شود.

ساختار این مجموعه به گونه ای طراحی شده است که هر قسمت از آن قصه مستقلی دارد و محوریت کلی قصه ها و داستان های آن درحقیقت روایتی از مسائل فرهنگی و آداب و رسوم مردم عادی آن دوران است.

یکی از نکات قابل توجه این مجوعه مواجهه با داستان های متفاوتی است که هر کدام جذابیت های خاص خودش را دارد. همواره فیلم ها و سریال هایی که مبنای خود را بر قصه گویی گذاشته اند در جذب مخاطب نیز موفق ظاهر شده اند. هنوز مخاطبان ما با فیلم های قصه گو ارتباط صمیمانه تری برقرار می کنند و بیشتر جذب آن می شوند و به نوعی عکاسخانه چنین ویژگی ای را دارد. همچنین مخاطب این مجموعه می تواند در هر قسمت ماجرای به نسبت مستقلی را با شخصیت هایی جدید دنبال کند و اگر نتوانست به صورت دنباله دار مخاطب عکاسخانه باشد، این فرصت را دارد تا از ظرفیت داستانی هر قسمت به صورتی مستقل بهره ببرد.

از آنجایی که داستان این سریال براساس روایت هایی از زندگی مردم ایران در ۱۰۰ سال گذشته و در دوره رضاخان شکل گرفته، به نظر می رسد که استفاده از فضای عکاسخانه برای روایت چنین اثری که تم تاریخی هم دارد یکی از جنبه های هوشمندانه این اثر است. درواقع عکس به عنوان یکی از مهمترین سندهای تاریخی همواره حرف های زیادی برای مورخان و تاریخ پژوهان به همراه داشته است و عکس ها در تحلیل بسیاری از وقایع مورد استفاده قرار می گیرند و حتی می توان نحوه پوشش و آداب و رسوم مقاطع زمانی مختلف را از روی عکس های باقیمانده استخراج کرد.

همچنین داستان تقابل حیران خان، صاحب قهوه خانه، با جعفرخان که به تازگی از فرنگ بازگشته و در حوالی قهوه خانه وی کافه ای با نام "کافه تهران" راه انداخته، از داستان های جالب عکاسخانه است که در هر قسمت با بخشی از این اختلافات مواجه می شویم.

وجود طنز در این اثر نیز به برقراری ارتباط بیشتر با مخاطب کمک کرده است و درواقع گاهی شاهدیم که با همین زبان طنز، وقایع تلخی روایت می شوند که بیان آن به زبان طنز تاثیرش را دوچندان کرده است.

سریال عکاسخانه را می توان به نوعی درام تاریخی طبقه بندی کرد که هرچند همانند بسیاری از آثار تاریخی تولید شده در دیالوگ نویسی دارای اشکالات عمده ایست ولی در برآیند کار با اثر قابل قبولی مواجهیم که ارزش دنبال کردن را دارد و امیدواریم در سری های جدید این مجموعه نیز بر کیفیت آن افزوده شود.

نویسنده : مبینا بنی اسدی