شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

سال هایی برای فاصله گرفتن


سال هایی برای فاصله گرفتن

سکینه خانم دو دختر را عروس کرده و دو پسر را داماد, حالا با ۶۵ سال سن دوباره تنها شده است و با همسرش هم که تازه بازنشسته شده زندگی می کند

سکینه خانم دو دختر را عروس کرده و دو پسر را داماد، حالا با ۶۵ سال سن دوباره تنها شده است و با همسرش هم که تازه بازنشسته شده زندگی می‌کند.

باید این روزها خاطره روزهای شیرین اول زندگی تازه شود. سکینه خانم فکر می‌کرد بزودی آنها سفر را از سر می‌گیرند و دید و بازدیدها را آغاز می‌کنند. دلش می‌خواست دوباره زندگی و عشق قدیمی‌شان را بازسازی کنند و در سایه احترام متقابل بعد از سال‌ها بتوانند آشیانه دونفره و گرمی داشته باشند، اما هیچ چیز آن طور که فکر می‌کرد اتفاق نیفتاد.

آقامحسن که حالا ۶۷ سال دارد عادت کرده بود از ۷ صبح تا ۷ بعد از ظهر در خانه نباشد. او ساعت ۷ که به خانه می‌آمد بعد از استراحتی چای می‌نوشید، شامی می‌خورد و بعد از نگاه کردن اخبار و سریال می‌خوابید.

سکینه خانم حسرت داشت که یک شب یک ساعتی با همسرش فقط در مورد خودشان حرف بزند.

حرف‌های زیادی توی دلش بود.دلش می‌خواست بگوید: محسن جان بدون تو خیلی دست تنها می‌مانم. پسر‌ها فقط ریخت و پاش دارند و هیچ کمکی نمی‌کنند. دلم تنگ می‌شود. مریض که هستم دلم می‌خواهد کنارم باشی و مرا به درمانگاه ببری.

دلش می‌خواست به همسرش بگوید: این روزها خیلی خسته می‌شوم و دوست دارم کسی برای خدمات منزل به کمکم بیاید اما ملاحظه کاری انگار تمام این سال‌ها جلوی درد دل‌ها را گرفته بود. همسرش دیر می‌آمد و زود می‌رفت. کی باید به او گلایه می‌کرد؟ روز تعطیل؟ زمان استراحت؟ همسرش همیشه می‌گفت: الان حوصله ندارم یک وقت دیگر حرف می‌زنیم و بیش از ۴۰ سال بود که این یک وقت دیگر پیش نیامده بود.

از میانسالی به بعد تغییر در زندگی برای انسان سخت می‌شود بخصوص​ وقتی همسران بازنشسته متوجه می‌شوند طاقت کنار آمدن با فضای خانه را ندارند

انگار وقتی حرف‌ها نگفته می‌مانند و سال‌ها می‌گذرد آدم‌ها از هم غریبه‌تر می‌شوند، سردتر و بی‌تفاوت‌تر می‌شوند و همزمان توقع‌ها هم از همدیگر کاهش می‌یابد. سکینه خانم بارها به همسرش گفته بود از تو هیچ توقعی ندارم اما این بی‌توقعی از جنس عشق نبود از جنس گلایه بود.

این گلایه‌ها ماند و ماند و ماند تا روزی که آقا محسن خانه‌نشین شد.

سکینه خانم اول گفت: همه چیز را دوباره می‌سازیم حتی دوباره عاشق می‌شویم اما وقتی چند روزی گذشت و نرم نرمک خواست مشکلاتش را مطرح کند متوجه شد همسرش از او فرار می‌کند.

آقامحسن هم بعد از سال‌های سال کارمندی و پذیرایی شدن در خانه دیگر عادت نداشت بجز رسیدگی چیز دیگری در خانه منتظرش باشد.

وقتی آه و ناله‌های همسرش را دید و گلایه‌های او را شنید گفت: آره دیگه ما که« با زن نشسته» شدیم و کارفرما زد توی سرمان حالا نوبت توست که توی سرمان بزنی. تا حالا که شاغل بودم زندگی خوب و خوش بود چطور تا من ماندم خانه همه درد و مرض‌هایت شروع شد؟

تا حالا گلایه نمی‌کردی حالا دیگر هر وقت من را می‌بینی سر درد دلت باز می‌شود.

این بی‌توقعی‌ها کم‌کم آنها را از هم دلسرد و دلسردتر کرد تا جایی که امروز سکینه خانم دلش می‌خواهد از همسرش جدا شود. او فکر می‌کند یک عمر حماقت کرده است که این زندگی را تاب آورده و در خانه همسرش نقشی جز یک کلفت نداشته است.

سکینه خانم نمی‌تواند تحمل کند که وقتی همسرش هیچ بهانه‌ای برای فرار از ارتباط ندارد نه حرف بزند نه خوشرویی کند و نه از وقتش استفاده بهتری ببرد. از همه بدتر که حالا او پرخاشگر هم شده است و علاوه بر بد​اخلاقی برای او اسم گذاشته و به او می‌گوید کنیز کفگیر خورده!!!

دلیلش هم این است که سکینه خانم نق می‌زند.

این زن و شوهر بعد از چهار دهه زندگی مشترک حالا به این نتیجه رسیده‌اند که هیچ دلیلی برای زندگی با یکدیگر ندارند. آقا محسن دنبال این است که دوباره شاغل شود و همسرش نیز می‌خواهد نزد دخترش به کانادا برود.

● گسستی به وسعت یک عمر

آمار طلاق بین سالمندان ۶۰ سال به بالا با شیب ملایمی در طول سال‌های اخیر افزایش می‌یابد و این مساله قطعا پیامد‌های مختلفی را برای جامعه در​برخواهد داشت.

در این نوع طلاق برخلاف طلاق‌های ۱۰ سال اول زندگی عواملی همچون دخالت اطرافیان و عوامل اقتصادی رنگ می‌بازد و دلایل آن ریشه‌ای تر است. زن و مرد که زمانی به خاطر فرزندان و حفظ موقعیت خانوادگی آنان یا از ترس والدین خود طلاق نگرفته‌اند اکنون با استقلال بچه‌ها و رنگ باختن نقش والدین در صورت ناسازگاری به ادامه زندگی مشترک علاقه نشان نمی‌دهند.

بخشی از مشکلات زندگی نیز به دلیل ناآشنا بودن با مهارت‌های زندگی است زیرا سالمندان به این مقوله‌ها کمتر اهمیت می‌دهند و اعتقادی به مشاوره ندارند و از کسی هم نصیحت نمی‌پذیرند.

مژگان پژوهنده، روان​شناس اعتقاد دارد: از سن میانسالی به بعد تغییر در زندگی برای انسان سخت می‌شود و بخصوص وقتی همسران بازنشسته​ متوجه می‌شوند طاقت کنار آمدن با فضای خانه را ندارند. در نبود آنان فضای عاطفی خانه تغییر کرده و ساعت‌ها ماندن در آن را نمی‌شود تحمل کرد و اختلاف سلیقه‌ها به اختلاف اصلی زندگی تبدیل و به طلاق منجر می‌شود.

برآورده نشدن توقع زنان و وجود امکان ازدواج مجدد با زنان جوان‌تر برای مردان سالمند به این موضوع دامن می‌زند.

این روان‌شناس اعتقاد دارد ارتباط نداشتن مناسب میان همسران و نداشتن برنامه‌ریزی برای بازسازی روابط خانوادگی بعد از بازنشستگی و نادیده گرفتن نیازهای به حق همسر در این سنین اغلب کدورت‌ها را چنان عمیق می‌کند که شخص ترجیح می‌دهد احترام خود را در سال‌های پایانی عمر حفظ کند و تن به حقارت چنین زندگی مشترکی ندهد.

این روان‌شناس خانواده توصیه می‌کند: اگر حس می‌کنید زندگیتان مکدر شده است قواعدی برای خود در نظر بگیرید؛ ساعاتی خاص صحبت کردن بدون قضاوت و بریدن حرف یکدیگر​. ساعاتی برای دید و بازدیدها و زمان معینی برای ارتقای شخصی مثل مطالعه و آموزش در برنامه خود بگنجانید.

بخشی از وقت خود را به سفر اختصاص دهید و بخش دیگری را به تعمیر خانه. عبادت و زمان‌های مربوط به آن نیز اغلب از زمان‌های تعیین شده و عادات روزمره سالمندان است.

ورزش یکی دیگر از بخش‌های ثابت این برنامه باید باشد. اگر یک پیاده‌روی دونفره ترتیب دهید زندگی شما مفرح تر خواهد شد.

می​توانید یک نان و پنیر و سبزی هم همراه خود ببرید، در کنار این ورزش یک تفریح ساده هم داشته باشید.

حتی اگر علاقه اولیه خود به همسرتان را از دست داده باشید با رعایت این برنامه و حفظ احترام و شخصیت یکدیگر خیلی زود کدورت‌ها رفع می‌شود. زیرا برخلاف جوانی انگیزه مهم در سال‌های بعد از میانسالی برای زندگی مشترک میل جنسی یا عشق نیست بلکه احترام و همدم بودن است که زوج‌ها را با هم مهربان می کند.

پژوهنده در پایان توصیه می‌کند شنونده خوبی باشید تا همسر ایده‌آلی شوید.

ماندانا ملاعلی