شنبه, ۶ بهمن, ۱۴۰۳ / 25 January, 2025
از «بیست» تا «هیچ»
● یک: سینمای آئینی نه «هیچ انگار»
بعضی اسامی گاه بدل به نشانههایی برای تفسیر مفاهیم جنبی میشوند. فیلم پیشین کاهانی با نام «بیست» روانه پرده نقرهای شد. این نام، مرتبط با قصه فیلم و در چارچوب «وضعیت» شکل گرفته در آن روایت، انتخاب شده بود. «بیست»، روایتی بود درباره درک ارزشهای انسانی، فراروی از خواستههای شخصی و اعتلای رؤیاهای جمعی. اکنون، فیلم بعدی کاهانی با نام «هیچ» به نمایش درآمده که ممکن است در بدو امر با واژههای «هم خانواده» خود مثل «هیچ انگاری»، «هیچ باوری» یا «هیچ طلبی» اشتباه شود اما واقعیت این است که فیلم تازه کاهانی، سوی نزولی رویکرد نخست را نشان میدهد یعنی اگر در «بیست» عدهای میکوشند تا به سوی بهینه کردن انگیزهها و عملکردهای انسانیشان حرکت کنند، شخصیتهای «هیچ»، مسیری عکس را انتخاب میکنند. در واقع «هیچ» جایگزین کلمه «صفر» شده در مقابل «بیست» که بالاترین نمره در نظام آموزشیماست. «کاهانی» دارد مثل یک معلم، نمره میدهد به چگونگی «روندها» و نباید این «برداشت» را با نگاهی که حاصل ادبیات، سینما، نقاشی و موسیقی پس از جنگ دوم جهانی غرب است، اشتباه گرفت.
فیلم «هیچ»، همچنین نه از لحاظ «روایت به کاغذ» و نه از لحاظ «روایت بصری» خود شباهتی با آن آثار ندارد. آثار یاد شده، آثاری تقلیلیاند یعنی از ازدحام در «صحنه» یا «متن» گریزانند. در آنها، «عینیت» دستخوش استحاله میشود و ما با عنوان مخاطب، با ذهنیتی بشدت تجریدی، در نمایشنامهها، فیلمها و قصهها و نقاشیها و حتی موسیقی دوره یاد شده مواجهیم. فیلم «هیچ»، «تجریدی» نیست. تقلیلی نیست و اتفاقاً مکان روایتاش در خانهای پرجمعیت قرار داده. شخصیتهای آن، نشانه های فردی «جامعهای در خود منزوی» نیستند. «نسبت خانوادگی»، از وجوه دراماتیک ادبیات و هنر واقعگراست نه «هیچ انگار». «نسبت خانوادگی»، همچنین، رویکردی روایی اخذ شده از کتب مقدس است. هنگامی که قرار است بلایی نازل شود بر «اقوامی» دلالت میکند که در تاریکی «اندیشه»، پیش از نزول بلای آشکار الهی، بلای نهان را- ویرانی به دست خویش را- تجربه کردهاند.
با این نگاه، «هیچ» را میتوان در چارچوب سینمایی که در این سالها، با عنوان «معناگرا»، در ایران مطرح شده، تفسیر و تأویل کرد. ترجیح من این است که لفظ «سینمای آئینی» را برای آن اختیار کنم. فیلم کاهانی اثری است درباره «بلا» و «تنبیه»؛ قومی [خانواده ای] از چارچوب «صلاح» بیرون میآیند بنابراین «بلا» در قالب «نعمت نمونی» نازل میشود و قوم، با دست خود، هر چه بیشتر خود را در «قعر» این «آتش»، مدفون میکنند. آیا چنین نگاهی، بیش از اندازه خلاصه کننده یک اثر هنری و فروکاهنده آن به نصایح اخلاقی است؟ نه به گمان من! در سینمای جهان، اگر بخواهید هر اثر در خور توجهی را با توجه به بنیانهای رواییاش بررسی کنید، به همین «نصایح» و نمودهای «کهن الگو»یی میرسید. اینها، لایههای پنهانی اثرند که محتملاً توسط مخاطب عام کشف نمیشوند اما ناخودآگاه آنان را تحت تأثیر قرار میدهند یعنی همان کاری که یک اثر هنری موفق باید انجام دهد.
● دو:
«هیچ» قصهاش را در «دو اپیزود به هم پیوسته» تعریف میکند. در اپیزود اول، ما با آدمی روبهرو هستیم که بیمار است. بیماریاش هم این است که سیریناپذیر است هر چه میخورد باز احساس گرسنگی میکند بنابراین عمهاش سعی میکند به قول خود از سروسامان دادنش سر باز کند. عمه، یک مقرری ماهانه هم برایش میگذارد تا از این مصیبت رهایی یابد.
مرد هم که اکنون بیکار است، بدون اینکه به واقعیت بیکاریاش اشاره کند وارد خانواده پرجمعیتی میشود که همگی در خانهای درندشت اما قدیمی زندگی میکنند. کمکم خانواده میفهمند که این عضو تازه، دارای رفتاری غیرطبیعی است. اپیزود اول، با بیرون انداختن مرد بیمار از خانه، پایان میگیرد. در اپیزود دوم، خانواده خبر میشوند که مرد بیمار، دارای یک خصوصیت پولساز است و بدنش پشت سر هم «کلیه» اضافه تولید میکند که هر کدام را میتوانند به قیمتی بالا بفروشند. آنها مرد را به خانه میآورند و برایش خرج میکنند تا در این ثروت شریک شوند اما با طمعی که به خرج میدهند بیآنکه به «پول» دست یابند، زندگیشان هم از هم پاشیده میشود و مرد، دوباره خانه را ترک میکند.
ژانر «هیچ»، کمدی است و این کمدی هم، رئالیستی است و تنها در دو وجه خود به فانتزی میگراید آن هم در دو ویژگی مرد است یعنی سیریناپذیری و تولید کلیههای اضافه توسط بدن بیمار. این دو ویژگی، البته، گرچه نادر، اما واقعیاند با این همه شیوه حضورشان در قصه، جلوهای «فراواقعگرا» به آنها میبخشد و به نظر من، فیلم از این زاویه، ضربه میخورد چرا که این رویکرد «فراواقعگرایانه» تنها در قصه و روایت فیلمنامهایاش، خود را نشان میدهدو ما با «مابهازا»ی تصویری آن روبهرو نیستیم؛ حتی در خود فیلمنامه هم، این «رویکرد» در نشانههای عینی و نتایج عینیتر نمود مییابد و اثری از عبور از مرز واقعگرایی، در متن نیست.
از این نظر، من فیلم «بیست» را فیلم کاملتری میدانم چرا که روایتش، هم از لحاظ بصری و هم از لحاظ متنی، در یک بستر شکل میگیرد. «هیچ» به گمان من، میوهای هنوز در آستانه «رسیدن» است. نکات و ظرایفی میخواهد تا کامل شود. «فراواقعگرایی» در این فیلم، مجدداً باید تعریف و با «واقعگرایی» به توازنی ساختاری برسد. بزرگترین ضربهای که این عدم توازن به فیلم زده، این اظهارنظر مخاطبان خاص [در جشنواره فیلم فجر] و مخاطبان عام [در نمایش اکنونی فیلم روی پرده سینماها] است که پرسیدهاند و میپرسند چطور ممکن است یک آدم میانسال که به سمت کهنسالی میل کرده، کلیههایی که بدنش تولید میکند قابل استفاده باشند برای بیمارانی که در صف دریافت کلیهاند؟ یا اینکه چطور ممکن است کسی این قدر بخورد و نمیرد؟ [در ایران، از دیرباز، این بیماری با عنوان «جوع کلبی» شناخته شده اما اغلب به مرگی زودهنگام میانجامد] این سؤالها ناشی از تعریف نشدگی جایگاه «فانتزی» در این روایت است. فیلم کاهانی، اگر این نقص را نداشت [که نقصی کمی هم نیست] میتوانست در تاریخ سینمای ایران،به یک استثنا بدل شود.
یزدان سلحشور
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست