دوشنبه, ۸ بهمن, ۱۴۰۳ / 27 January, 2025
سعادت و لذت , معیارهای اخلاقی رفتار انسانی
● اندیشههای جان استیوارت میل
سده نوزدهم، از برجستهترین نمایندگان آموزه لیبرالی فایدهباوری(Utilitarism) است. آموزهیی كه معیار در حوزههای اخلاق، سیاست و اقتصاد را در فایده میداند. بنیانگذاران این مكتب «جرمی بنتهام»(Jeremy Bentham) و «جیمز میل» (James Mill) پدر جان استیوارت میل بودند. آنان در آموزههای خود امر نیك و سودمند را یكی میدانستند. سودمند آن چیزی بود كه در مقیاسی بالا خوشبختی ایجاد كند.
بنابراین مطابق آموزه آنان، هدف كنش انسانی باید ایجاد بیشترین حد سعادت برای بزرگترین تعداد ممكن از افراد جامعه باشد. فایده مبنای همه فضیلتهاست و ارزشهای ما با سمتگیری به سوی لذت تعیین شدنی است. بنابراین اخلاق مبتنی بر وظیفه و ایدهآل كمال انسانی ممكن نیست.
جان استیوارت میل كه از نظر فكری در مكتب «فایدهباوری» پرورش و رشد یافته بود، بعدها در آموزههای نخستین آن تجدیدنظرهایی كرد و موضوع عدالت اجتماعی را به یكی از مهمترین مباحث سیاسی و اقتصادی خود تبدیل ساخت. باید یادآور شد كه جامعه انگلستان در میانه سده نوزدهم یعنی مقارن انتشار مهمترین آثار میل، پیشرفتهترین جامعه صنعتی در جهان بود.
جان استیوارت میل به موضوع عدالت در اثر خود تحت عنوان «یوتیلیتاریسم» (فایدهباوری) كه در سال ۱۸۶۱ منتشر شد میپردازد. وی در آغاز خاطر نشان میسازد كه نوشته او در خدمت فهم بهتر و قدرشناسی منصفانهتر از نظریه «فایدهباوری» و «خوشبختی» و اثبات آن به رشته تحریر درآمده است. میل خوشبختی هر فرد را نعمتی برای آن فرد میشناسد و نتیجه میگیرد كه بنابراین سعادت جمعی، نعمتی برای كل بشریت است و افزایش فایده و سعادت و لذت، معیاری اخلاقی برای رفتار انسانی محسوب میگردد. اما برای میل صرفا كمیت این فایده یا خوشبختی تعیین كننده نیست، بلكه همچنین كیفیت و ساخت آن نیز مهم است.
میل بر این نظر است كه انسان دارای احساسات اخلاقی است كه اگر چه طبیعی هستند ولی همزاد انسان نیستند و باید آنها را از طریق تربیت پرورش داد. میل عدالت را نیز در زمره چنین احساساتی میداند و آن را مبتنی بر «احساس وحدت با همنوعان» ارزیابی میكند. در فصل پنجم اثر یادشده و در بررسی پیوند میان «عدالت و فایده» خاطر نشان میسازد كه احساس نیرومند و تصور ظاهرا روشنی كه مفهوم عدالت با سرعت و اطمینانی بطور غریزی یكسان به ذهن متبادر میكند، به نظر اكثر فیلسوفان نشانهیی از خصوصیتی درونی از واقعیت و برهانی برای آن است كه امر عادلانه باید به صورت چیزی مطلق در طبیعت وجود داشته باشد، چیزی ذاتا متفاوت از هرگونه صورت امر سودمند و به عنوان ایدهیی در مقابل آن. اما چه وجود احساس طبیعی عدالت را بپذیریم و چه آن را به عنوان سنجیداری نهایی برای رفتار درست به رسمیت بشناسیم، هر دو دریافت در واقعیت بطور تنگاتنگی با هم پیوند دارند.
میل یادآور میشود كه اخلاقشناسان وظایف اخلاقی را به دو دسته تقسیم میكنند: «وظایف اخلاقی ناكامل» و «وظایف اخلاقی كامل.» دسته اول شامل وظایفی است كه عمل كردن به آنها برعهده خود ما گذاشته شده است مانند بخشندگی یا نیكوكاری. اگر چه چنین فضیلتهایی وظیفهیی اخلاقی محسوب میشوند، اما هیچكس نمیگوید كه مشخصا كجا و در مورد چه كسی باید اعمال شوند. اما دسته دوم شامل وظایف اخلاقی كامل است كه باید آن را همواره و در مورد همگان اعمال كرد.
میل عدالت را در این دسته دوم جای میدهد. برای او تبعیض قایل شدن میان افراد یكی از مظاهر بیعدالتی است. وی در توضیح تفاوت میان عدالت و فضیلتهایی چون سخاوتمندی یا نیكوكاری خاطر نشان میسازد كه عدالت فقط به معنای آن نیست كه كاری را كه حق است انجام دهیم و از كاری كه ناحق است پرهیز كنیم، بلكه عدالت آن چیزی است كه هر كس میتواند در مقابل ما به عنوان حق اخلاقی خود مطالبه كند، در حالی كه هیچكس نمیتواند نسبت به ما مطالبهیی حقوقی در زمینه سخاوتمندی و نیكوكاری داشته باشد.
میل با این توضیحات به این تعریف از مفهوم عدالت میرسد كه عدالت نامی برای یكسری از قواعد اخلاقی است كه نسبت به دیگر قواعد رفتار عملی، برای رفاه بشری مستقیما تعیین كننده و از همین رو بطور نامشروط تعهدآورتر هستند. میل «ادعای حق هر فرد در مقابل دیگران» را در چنین تعهدی بیان شده میداند و سرشت تصور از مفهوم عدالت را در آن بازمییابد.
به نظر میل در بافت احساس عدالت، نه فقط خرد، بلكه همچنین عنصری رانشی برای جبران و تلافی وجود دارد. این رانش، حق اخلاقی خود را از اهمیت فوقالعاده نوع فایدهیی كه در میان است كسب میكند. فایدهیی كه در اینجا مطرح است، علاقه به امنیت در انسان است. امنیت در نظر هر انسانی از همه علایق دیگر حیاتیتر است. انسان میتواند از بسیاری نعمات در جهان در صورت لزوم صرفنظر كند یا آنها را با چیز دیگری مبادله كند، اما هرگز نمیتواند از امنیت چشمپوشی كند. زیرا فقط از طریق امنیت است كه انسان میتواند از بدبختی در امان بماند.
بنابراین، آن دستورات اخلاقی كه آسیب رساندن انسانها به یكدیگر را ممنوع میكنند، نسبت به سایر دستورهای رفتاری كه صرفا برای حوزهیی از زندگی درنظر گرفته شدهاند، از اهمیت بیشتری برای رفاه بشری برخوردارند، زیرا پیروی از آنها صلح را تامین میكند. اگر پیروی از این دستورات به قاعده و تخطی از آنها به استثنا تبدیل نشود، هر انسانی در وجود هر انسانی دیگر دشمن خود را میبیند. وظایف مربوط به اعمال عدالت نیز در اصل از همین دستورات اخلاقی برخاستهاند.
جان استیوارت میل سپس به موضوع عدالت قضایی میپردازد و تصریح میكند كه این اصل كه «باید به هر كس آنچه را كه سزاوار اوست داد» یعنی خوبی را با خوبی و بدی را با بدی تلافی كرد، نه تنها در مفهوم عدالت مستتر است، بلكه همزمان موضوع آن احساس پیوسته خاصی است كه در ارزشگذاری انسان، عدالت را از سودمندی خالا بالاتر قرار میدهد. بیشتر آغازههای عدالت كه در جهان وجود دارد و به آنها رجوع میشود، در خدمت به كرسی نشاندن همینگونه اصلها هستند. از جمله اینكه هر كس فقط مسئول آن كاری است كه ارادی انجام داده است یا ارادی میتوانسته مانع آن شود؛ یا اینكه عادلانه نیست كسی را بدون محاكمه محكوم كنیم؛ یا اینكه مجازات باید با جرم متناسب باشد. اینگونه آغازهها باید مانع از آن شوند كه اصل عادلانه تلافی كردن بدی با بدی مورد سوءاستفاده قرار گیرد. میل نتیجه میگیرد كه بنابراین از این مبانی میتوان پیبرد كه بیطرفی یكی از والاترین فضیلتهای قضاوت است، زیرا بیطرفی پیششرط ضروری تحقق سایر وظایف مربوط به عدالت است.
میل در بخش دیگری از تاملات خود، با الهام از مفهوم ارسطویی «عدالت توزیعی»، به بازنمود این مفهوم از دیدگاه خود میپردازد. به نظر او، اینكه جامعه میبایست با همه افرادی كه در مقیاسی كاملا برابر به جامعه خدمت كردهاند، بطور مطلقا یكسان خوب رفتار كند، بالاترین اصل عمومی عدالت اجتماعی و توزیعی است. همه نهادهای اجتماعی و تلاشهای همه شهروندان در بالاترین مقیاس ممكن بایست مبتنی بر چنین اصلی باشند. این وظیفه بزرگ اخلاقی، ریشهیی ژرف دارد، زیرا نه گزارهیی مشتق شده از اصلهای ثانوی، بلكه بیمیانجی برخاسته از عالیترین اصل اخلاقی است و بخشی از معنای اصل فایده یا بزرگترین سعادت را دربرمیگیرد.
میل تاكید میكند كه همه انسانها حق دارند از رفتاری یكسان نسبت به خود برخوردار باشند، مگر اینكه منفعتعمومی به رسمیت شناخته شدهیی، عكس آن را ایجاب كند. بنابراین هرگونه نابرابری اجتماعی كه فایده آن برای جامعه قابل درك نباشد، نه فقط به یك ناسازگاری، بلكه همچنین به یك بیعدالتی تبدیل میشود و شكل پدیدهیی جبارانه را به خود میگیرد و انسان را بعدا به شگفتی وامیدارد كه چطور توانسته آن را تحمل كند.
میل نتیجه میگیرد كه پس عدالت نامی برای مطالبات معین اخلاقی است كه اگر آنها را در كل در نظر بگیریم، در یك درجهبندی مربوط به سودمندی اجتماعی، مكانی بالا اشغال میكند و به همین دلیل در مقیاسی بالا نیز تعهدآور است. عدالت عنوانی مناسب برای حوزهیی از سودمندی اجتماعی است كه از سایر حوزهها (به استثنای مواردی معین) مهمتر، اجتنابناپذیرتر و عاجلتر است.
در جمعبندی آرای جان استیوارت میل درباره عدالت میتوان گفت كه او از این مفهوم در هسته مركزی آن، ادعای حق هر فرد در مقابل دیگران و همچنین اصلی حقوقی و اخلاقی را دریافت میكند كه مطابق آن باید به هر كس آنچه را كه سزاوار اوست داد. به این معنا او عدالت را در رفتار یكسان نسبت به همگان و تقسیم عادلانه نعمات مادی با توجه به تفاوت میان افراد تعریف میكند. میل خصلت تعهدآور عدالت را مشتق از آن میداند كه سودمند است و خوشبختی بزرگ عمومی را ایجاد میكند.
به نظر میل هر فردی با فایدهیی كه میرساند، اساسا كل فایده اجتماعی و از طریق آن عدالت اجتماعی را افزایش میدهد. اما در شرایط معین تاریخی، نابرابری اجتماعی نیز میتواند برای جامعه فایدهآور باشد. در چنین شرایطی، رفتار برابر نسبت به همگان با محدودیتهایی روبرو میشود، اما تناقض میان علایق مختلف و تضادهای طبقاتی همواره در تاریخ بیمورد شدهاند و سرانجام بر آنها غلبه شده است. به عقیده میل تضادها در چارچوب نظام اقتصادی سرمایهداری نیز از طریق اصلاحات قابل رفع هستند.
به این ترتیب، میل در آثار خود از اصلاحات منظم در نظام اقتصادی سرمایهداری جانبداری میكند. او خواهان آن است كه كارگران در حیات تربیتی و آموزشی جامعه سهیم شوند. میل نابرابری ساختاری در نظام مبتنی بر اقتصاد سرمایهداری را تا آنجایی میپذیرد كه همه اعضای جامعه بتوانند از مالكیت خصوصی فایده ببرند. او در راستای دفاع از آزادی فرد برای شكوفایی شخصیت خویش، همچنین از همبستگی آزادیخواهانه كارگران در ایجاد اتحادیهها، تعاونیها و سندیكاها پشتیبانی میكند. البته آزادی فردی برای جان استیوارت میل پیش از هر چیز آزادی وجدان و آزادی بیان است. بیم او از برقراری استبداد در گستره عمومی نیز با توجه به همین امر قابل درك است. میل معتقد است كه هر فردی میبایست خیر خود را دنبال كند و مادامی كه در این راه است منافع دیگران را خدشهدار نمیسازد.
میل مالكیت خصوصی را با عطف به فایدهباوری تا آنجایی توجیهپذیر میداند كه موجودیت افرادی را كه جز نیروی كار خود چیزی در اختیار ندارند، تهدید نكند. سعادت هر فردی بایست به اندازه سعادت هر فرد دیگر مد نظر قرار گیرد. اینكه هر كس یكسان خواهان خوشبختی است به این معناست كه هر كس یكسان نیز باید از ابزار رسیدن به خوشبختی برخوردار باشد، مگر به دلیل مرزهایی كه شرایط خاص زندگی انسانی و منافع عمومی به ما تحمیل میكنند. این اصل دارای پیامدی اجتماعی است و به لیبرالیسم میل خصلتی اجتماعی میبخشد. از همین رو جان استیوارت میل را میانجی مكتبهای سیاسی لیبرالیسم و سوسیالیسم و به اعتباری برجستهترین نماینده فكری «سوسیال لیبرالیسم» میدانند.
در گفتار بعدی نشان خواهیم داد كه كارل ماركس برای حل بیعدالتی ناشی از اقتصاد سرمایهداری، بر خلاف جان استیوارت میل كه راه اصلاحات منظم را پیشنهاد میكرد، طرحی كاملا متفاوت میریزد.
بهرام محیی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست