سه شنبه, ۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 28 January, 2025
مجله ویستا

دیدگاه جمعی درباب غنا وموسیقی


منابع وقوامیس لغت وفرهنگ واژه ها , جهت تعریف وتبیین معانی الفاظ ولغات وكشف مراد مفردات واصطلاحات فراهم گردیده اند برای فهم اولیه هركلمه ناگزیر از مراجعه به منابع دست اول هرلغت هستیم

۱.دربارهٔ بحث لفظی

منابع وقوامیس لغت وفرهنگ واژه ها ، جهت تعریف وتبیین معانی الفاظ ولغات وكشف مراد مفردات واصطلاحات فراهم گردیده اند . برای فهم اولیه هركلمه ناگزیر از مراجعه به منابع دست اول هرلغت هستیم . اما چرا گاه بامعانی متفاوت ومتضاد دریك كلمه مواجه می شویم ؟ تنوع وفراوانی معانی یك واژه . گاه تاحدی است كه انسان از درك مقصود اصلی بازمی ماند وباحدس وتخمین مراد خویش را بیان می كند . تطوروتحول لغات با تنوع وتعدد علوم وفنون ارتباط تنگاتنگی دارد . بدین روی، بسیاری از كلمات وواژه ها ، دارای یك معنای لفظی وریشه ای ویك معنای اصطلاحی هستند كه گاه این معنای اصطلاحی به عنوان معنای حقیقی آن لفظ به شمارمی رود وگاه عنایتی به حقیقت معنای آن واژه ندارد . البته توقع دستیابی به معنای حقیقی الفاظ وبه اصطلاح اهل منطق ‹‹ تعریف حدی كه از جنس وفصل قریب تشكیل می شود ›› امری نادرست است. بی شك معنای لفظی اگر صریح وروشن باشد ومعانی متعدد مختلف نداشته باشد ، تطبیق آن باموضوع ومصداق ، سهل وآسان است ، لیكن اغلب الفاظ به گونهٔ دیگری است . بدین جهت كثرت وتعدد معانی ومضامین گفته شدهٔ ذیل الفاظ ، موجب ابهام وایهام وحیرت وخلط وخبط میان مفهوم ومصداق می گردند . این مطلب كه بسیاری از علوم وفنون، دارای لغتنامه ها وقوامیس لغت تخصصی هستند ومعانی مورد نظرخویش را ازهمان دست الفاظ استفاده كرده اند ، تأییدی برمدعای فوق وتأكیدی است بر این نكته كه الفاظ فنی وتخصصی هرواژه واصطلاح را باید از فرهنگ لغت مربوط به همان لفظ جویا شد . با این روش ، واقع بینانه تر می توان به خبرگان ومتخصصان هر فن مراجعه كرد وبه نتیجهٔ مطلوب وحقیقت لفظ دست یافت . توجه ماهیت تاریخی وزمان تولد هرلفظ، ریشه شناسی (اتیمولوژی ) و پیش از آن ، فیلولوژی ؛ وتبدیل شدن به یك اصطلاح وپیدایش یك مصداق ومتعلق خارجی آن ، ازعواملی است كه درشناخت حقیقت معنای هرلفظ اصطلاحی مؤثر است وبدون شأن نزول وصدور وظهور آن نمی توان حكمی صریح ودقیق داد.

سعی ما براین بوده كه به نكات یادشده توجه تام نموده وبه تبع آن ، دریافت ها وبرداشت ها واستنباطات فقهی را تبیین نماییم .

لفظ غناء وموسیقی ، مفهوم واصطلاح هریك ، تعاریف لغوی وفنی وحقیقی آن دو، توجه وتطور تاریخی هركدام وتعابیری كه دانشمندان از آنها كرده اند ، رنگ وصبغهٔ این پژوهش را نمایان كرده است

۲.تعریف لفظی غناء

مقایس اللغع، ابن فارسی۱:

غنی : الغین والنون والحرف المعتل ، اصلان صحیحان احدهما بدل علی الكفایه والاخرالصوت والغناءمع المد : الكفایه ، یقال : استغنت بجمالها عن لبس الحلی ؛ والغناء الصوت ولاغنیه : اللون من الغناء.

ابن فارس می گوید:غنی از سه حرف عین ونون وحرف عله ‹‹ یأ›› تشكیل شده كه به صورت مقصور‹‹ غنی ››‌وبا فتح غین ومد یاء ‹‹ غناء›› به معنای بی نیازی وكفایت است واینكه گفته می شود ‹‹ به سبب زیبایی صورت واندام ، ازپوشیدن لباس های فاخر وزیورآلات مستغنی شد ›› از لفظ غنی گرفته است .كلمه ‹‹ غناء›› باكسر غین و مد یاء به معنای صوت است وأغنیه نوعی آواز است .

جمهره اللغه ،ابن درید۲:

غنی یغنی غنی از مال (دیگری )بی نیاز شد وغناءالصوت همچنین غنی یغنی غناء آوازخواند، چنان كه شاعر می گوید:

فغنها وهی لكی الفداء

ان غناءوالابل الحداء

پس آواز بخوان كه آن (كنیز)شیفته وفدای تو می شود وهمانا آوازخواندن برای شتررا حداء گویند.

‹‹ الغنه ›› صوتی است كه ازخیشوم وفضای بینی خارج می شود ۳.صوتی غیرمفهوم كه باعامل دیگری مخلوط می گردد

۴ .‹‹ روضه غناء›› باغی است كه درختان بسیاردارد وباد با عبور ازمیان آنها صدای خاصی می دهد ‹‹ قریه غناء›› جمعیتی كه اصوات ناهمگون دارند وصداها نامفهوم

است ۵.

لسان العرب ، ابن منظور۶.

الغناء من الصوت : ما طرب به ، صوتی كه طرب انگیز باشد . وغنی بالمرأه ، تعزل بها،غزل عاشقانه برای اوخواند .

۴.القاموس المحیط ، فیروزآبادی ۷:

الغناء-ككساء-من الصوت : ماطرب به ، آنچه طرب انگیز باشد .

۵.النهایه فی اللغه ، ابن اثیر۸:

كل من رفع صوته ووالاه فصوته عندالعرب غناء

هركس صوتش را بالا ببرد وپیاپی گرداند نزد عرب غناءكرده است

۶.مجمع البحرین ،طریحی ۹:

الغناء- ككساء- الصوت المشتمل علی الترجیع المطرب أومایسمی بالعرب غناءوان لم یطرب

غناءبروزن كساء صوتی است دارای ترجیع طرب آور كه نزد عرف غناء گفته می شود هرچند درمواردی طرب انگیز نباشد .

دراین تعاریف سعی شد مواردی انتخاب شود كه شامل دیگر تعاریف لغوی كه دردهها كتب لغت آمده ، گردد.

مادهٔ مشترك میان الفاظ غنی ، غناء ، تغنی ، غنه غناء (ونغمه )صوت است . دربارهٔ اینكه چرا غناء از غنی گرفته شده شاید بتوان باتوجه به شواهد تاریخی چنین ادعا كرد كه غناء آواز وصوتی بوده كه همواره درمجالس اغنیاءخوانده می شده واز نظر علم اشتیاق وریشه شناسی لغت نیز چنین حدسی رواست !

ازقیودی كه برخی لغویین درتعریف غناء آورده اند ، مانند : طرب انگیزی ، ترجیع ، مد وكشش صوت معلوم می شود كه غناء، نوعی آواز خوش است همراه با تحریرات وترجیعات (چهچهه ) كه درشنونده اثر می گذارد واورا مفتون وفریفته ومجذوب خود می كند . این برداشت ظاهری وبدوی از تعاریف لفظی این واژه است .لیكن همین واژه دركتب تخصصی موسیقی وادبیات شعری عرب مانند: الاغانی ابوالفرج اصفهانی ، عقد الفرید ابن عبدربه ، رساله القیان جاحظ، موسیقی كبیرفارابی وآثاروتآلیفات كندی درموسیقی، كتاب الملاهی المفضل ، مروج الذهب مسعودی ، جمهره المغنین ، خلیل مردم بك ، المحاسن والاضداد جاحظ، المنهیات ترمذی ، كمال ادب الغناءحسن الكاتب ، التاج جاحظ ، رسالهٔ موسیقی اخوان الصفا ،ارجوزه الانغام اربلی وربیع الابرار سیوطی و… معادل معنای ‹‹ موسیقی ›› قرارگرفته وهر محققی با تورق متون یادشده به آسانی به مدعای ما پی خواهد برد .‹‹ اشعار غنائی ›› به غزل های عاشقانه واشعاری گفته می شود كه شاعر یا خواننده با خواندن آنها مطابق مقامات موسیقی ، توجه همه را به خود جلب می كرد .

۳. تعریف موسیقی ‹‹ الموسیقی هی الغناءوالموسیقار هوالمغنی والموسیقات هواله الغناء۱۰››.

لفظ موسیقی ، مأخوذ ازموسی (musa)به هریك ازنه رب النوع اساطیری یونان كه حامیان هنرهای زیبا بودند ، گفته می شد ۱۱.

بعضی می گویند: این لفظ مركب است ازموسی وقا، موسیقی یعنی نغمه وقا یعنی موزون وخوش ۱۲.

برخی دیگر می گویند :لفظ مفردی است كه به معنای لحن به كارمی رفته است ۱۳.عده ای هم می گویند : مركب است از ‹‹ مو ›› كه درزبان سریانی به معنای هوامی باشد و‹‹یسقی ›› به معنای گره وقید ، گویانوازنده با ابتكارعمل ودقت نظرخویش ، درهوا ایجاد گره می كند وصوت خوش بیان كرد :

‹‹ علم موسیقی ، علم شناخت الحان است وآنچه با آن سازگارومناسب وملایم درآید ، ودارای دوركن است : علم وتألیف كه به بررسی تناسب وتنافر نغمات می پردازد وعلم ایقاع كه موضوع آن بررسی زمان های متخلل میان نغمات ونقرات وتبدیل وزنی به وزن دیگر است ۱۴.››

به عبارت دیگر ، موسیقی ، اصوات ونغمات موزون ومتناسبی است كه دارای وزن وایقاعند واز سازهای موسیقی ، یا حنجرهٔ آدمی خارج می شوند ودرشنوندگان ومستعمان تأثیر می گذارند .

البته برخی صوت انسان رااز مقولهٔ موسیقی خارج می دانند ، ولی پس برصدای خوش وموزون كه ازلحن وایقاع موزون ومتناسب تشكیل شده وبرشنونده تأثیرمی گذارد ، لفظ غناء وموسیقی صادق است . البته تأثیر كه همان لفظ اطراب را دربرمی گیرد ، دارای مفهومی ‹‹ ذومراتب ›› است ، چنان كه نفوس بیشتری درپذیرش واستعدادوقابلیت ، دارای مراتب هستند .

سعدیا ! تاكی سخن درعلم موسیقی رود

گوش جان باید كه معلومش كنی اسراردل

اهتمام وسعی بلیغ ما دراین مقال براین است كه هرمبحث ومطلبی كه درجهت نزدیك شدن به هدف یعنی شناسایی دقیق مرزهای غناء وموسیقی حرام ، به نظررسد ، مبسوطاجوانب آن را بكاویم واز طرح مباحثی كه ذیل مباحث را به حاشیه می كشاندبپرهیزیم . ازاین رو، اگر می گوییم ، معنای غناء همان موسیقی است ، به این سبب است كه موسیقی ، مفهوم علمی غناء است والبته غناء دارای یك مفهوم وبرداشت عرفی واصطلاحی وشرعی است كه طبق نص صریح قاموس های لغت ، این لفظ به معنای صوت خوش دلپذیراست كه مالا هدف علم وموسیقی نیز تحصیل چنین صوتی است . لذا دارای ضوابط وقواعدی روشن گردیده تا خواننده یا نوازنده با رعایت اصول آن درادای آوازی جذاب وتحسین برانگیز ، توفیق حاصل كند .نزاع اساسی دراین مباحث ، همواره برسر این نكته بوده كه آوازی كه درشریعت مقدس اسلام مورد منبع وذم قرارگرفته ، چه تعریفی دارد ؟ ویژگی های آن چیست وچگونه شنونده حق رااز باطل تمییز وتشخیص دهد ؟

دانشمندان علم موسیقی (مانند فارابی وارموی )براساس نغمات خدادادی بشر، قواعدی ترتیب دادند وخطی برای آن ترسیم نمودند تا موسیقار طبق معیاری ثابت ومعین عمل كند واز خطا وانحراف دراجرا مصون بماند . بنابراین ،موسیقی لفظ یونانی معادل غناء درلغت عرب است چنان كه سماع درتصوف نیز به نحوی دیگر معادل آن است وآواز درفارسی هم مترادف آن به شمار می رود . موسیقی درجوامع مختلف به اختلاف دوعنصر زبان واستعداد آنها درترتیب نت ها ونغمات درمقام های موسیقی ، تفاوت می كند.برخی زبان ها ولهجات توانایی گردش لازم وایجاد ملودی والحان با وزن وریتم راندارند وقادر به تشكیل وتنظیم نغمه ها درمقام های موسیقی نیستند . مانند موسیقی جوامع غربی واین از امتیازات زبان های مشرق زمین است كه قابلیت تمام درادای دقیق اصوات وملودی های روحبخش را دارند. بسیاری ازحیوانات ، خصوصا پرندگان دارای عناصرزیبایی صدا هستند وحتی مانند بلبل می توانند ترجیع ها وتحریرهای جذابی ایجاد كنند .لیكن امتیاز انسان به آنها ، درداشتن دوركن اساس اصوات موسیقایی یعنی لحن (ملودی )وایقاع (آهنگ وریتم ووزن ) می باشد . موسیقی از این دوعنصر مهم ، تركیب می یابد . دوعنصر متحد كه بدون یكدیگر بی اثر ونازیبا هستند . گاه روی نغمات سازهای موسیقی می نشینند وگاه براصوات حنجره ای توانمند جلوس می كنند وردای خود را برتن قول شعری (به قول فارابی ) می پوشانندوطرب می انگیزند وتأثیر شگرف می نهند .


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 8 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.