شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

حوادث شب ولادت پیامبر ص


حوادث شب ولادت پیامبر ص

به خدا فرزندم که بر زمین قرار گرفت دستهای خود را بر زمین گذارد و سر به سوی آسمان بلند کرد و بدان نگریست,و نوری از من تابش کرد و در آن نور شنیدم گوینده ای می گفت تو آقای مردم را زادی او را محمد نام بگذار

در روایات ما آمده است که در شب ولادت آن حضرت‏حوادث مهم و اتفاقات زیادی در اطراف جهان به وقوع پیوست که‏پیش از آن سابقه نداشت و یا اتفاق نیفتاده بود که از جمله‏«ارهاصات‏»بوده؛ بدان گونه که در داستان اصحاب فیل ذکر شد،و در قصیده معروف برده نیز آمده که چند بیت آن چنین است:

«یوم تفرس منه الفرس انهم قد انذروا بحلول البؤس و الفئم و بات ایوان کسری و هو منصدع کشمل اصحاب کسری غیر ملتئم النار خامدة الانفاس من اسف علیه و النهر ساهی العین من سدم و ساء ساوه ان غاضت‏بحیرتها و رد واردها بالغیظ حین ظم کان بالنار ما بالماء من بلل حزنا و بالماء ما بالنار من ضرم»

و شاید جامعترین حدیث در این باره حدیثی است که مرحوم صدوق‏(ره)در کتاب امالی به سند خود از امام صادق علیه السلام‏روایت کرده و ترجمه‏اش چنین است که آن حضرت فرمود:

«ابلیس به آسمانها بالا می‏رفت و چون حضرت عیسی‏(ع)به دنیا آمد از سه آسمان ممنوع شد و تا چهار آسمان بالا می‏رفت،و هنگامی که رسول خدا(ص)به دنیا آمد از همه آسمان های هفتگانه‏ممنوع شد،و شیاطین به وسیله پرتاب شدن ستارگان ممنوع‏گردیدند،و قریش که چنان دیدند گفتند: قیامتی که اهل کتاب می‏گفتند بر پا شده!

عمرو بن امیه که از همه مردم آن زمان به علم کهانت وستاره شناسی داناتر بود بدانها گفت:بنگرید اگر آن ستارگانی‏است که مردم به وسیله آنها راهنمائی می‏شوند و تابستان و زمستان ‏از روی آن معلوم گردد پس بدانید که قیامت‏بر پا شده و مقدمه‏نابودی هر چیز است و اگر غیر از آنها است و امر تازه‏ای اتفاق‏افتاده.

وهمه بتها در صبح آن شب به رو در افتاد و هیچ بتی درآن روز بر سر پا نبود،و ایوان کسری در آن شب شکست‏خورد وچهارده کنگره آن فرو ریخت و دریاچه ساوه خشک شد ووادی سماوه پر از آب شد.

آتشکده‏های فارس نیزکه هزار سال بود خاموش نشده بود در آن شب خاموش گردید.

و مؤبدان فارس در خواب دیدند شترانی سخت اسبان عربی‏را یدک می‏کشند و از دجله عبور کرده و در بلاد آنها پراکنده‏شدند،و طاق کسری از وسط شکست‏خورد و رود دجله در آن‏وارد شد.

در آن شب نوری از سمت‏حجاز بر آمد و همچنان به سمت‏مشرق رفت تا بدانجا رسید.فردای آن شب تخت هر پادشاهی‏سرنگون گردید و خود آنها گنگ گشتند که در آن روز سخن‏نمی‏گفتند.

دانش کاهنان ربوده شد و سحر جادوگران باطل گردید،وهر کاهنی که بود از تماس با همزاد شیطانی خود ممنوع گردید ومیان آنها جدائی افتاد.

آمنه گفت:به خدا فرزندم که بر زمین قرار گرفت دستهای‏خود را بر زمین گذارد و سر به سوی آسمان بلند کرد و بدان‏نگریست،و نوری از من تابش کرد و در آن نور شنیدم گوینده‏ای‏می‏گفت:تو آقای مردم را زادی؛ او را محمد نام بگذار.

آنگاه او را به نزد عبد المطلب بردند و آنچه را مادرش آمنه گفته‏بود به عبد المطلب گزارش دادند،عبد المطلب او را در دامن‏گذارده گفت:

«الحمد لله الذی اعطانی هذا الغلام الطیب الاردان قد ساد فی المهد علی الغلما: ستایش خدائی را که به من عطا فرمود این فرزند پاک و خوشبورا که در گهواره بر همه پسران آقا است. »

آنگاه او را به ارکان کعبه تعویذ کرد۱ و در باره او اشعاری‏سرود.

ابلیس در آن شب یاران خود را فریاد زد(و آنها را به یاری‏طلبید)و چون اطرافش جمع شدند بدو گفتند:ای سرور، چه چیزتو را به هراس و وحشت افکنده؟گفت:وای بر شما، از سر شب تابه حال اوضاع آسمان و زمین را دگرگون می‏بینم و به طور قطع درروی زمین اتفاق تازه و بزرگی رخ داده که از زمان ولادت عیسی‏بن مریم تاکنون سابقه نداشته،اینک بگردید و به بینید این اتفاق‏چیست؟

آنها پراکنده شدند و برگشتند و اظهار داشتند:ما که تازه‏ای‏ندیدیم.

ابلیس گفت:این کار شخص من است. آنگاه در دنیابه جستجو پرداخت تا به حرم-مکه-رسید،و مشاهده کرد فرشتگان اطراف آن را گرفته‏اند.خواست وارد حرم شود که فرشتگان بر اوبانگ زده مانع ورود او شدند.به سمت غار حرا رفت و چون‏گنجشکی گردید و خواست در آید که جبرئیل بر او نهیب زد:

ــ برو ای دور شده از رحمت‏حق!

ابلیس گفت:ای جبرئیل، ‏از تو سؤالی دارم؟

گفت:بگو

پرسید:از دیشب تاکنون چه تازه‏ای در زمین رخ‏داده؟

پاسخ داد:محمد به دنیا آمده.

شیطان پرسید:مرا در او بهره‏ای هست؟گفت:نه.

پرسید:در امت او چطور؟

گفت:آری.ابلیس که این سخن را شنید گفت:خوشنود وراضی ام.

و در حدیث دیگری که در کتاب کمال الدین نقل کرده‏چنین است که در شهر مکه شخصی یهودی سکونت داشت ونامش یوسف بود،وی هنگامی که ستارگان را در حرکت وجنبش مشاهده کرد با خود گفت:این تحولات آسمانی به خاطرولادت همان پیغمبری است که در کتابهای ما ذکر شده که‏چون به دنیا آید شیاطین رانده شوند و از رفتن به آسمانها ممنوع‏گردند. و چون صبح شد به مجلسی که چند تن از قریش در آن بودندآمد و بدانها گفت:آیا دوش در میان شما مولودی بدنیا آمده؟

گفتند:نه.

گفت:سوگند به تورات که وی به دنیا آمده و آخرین پیمبران‏است و اگر اینجا متولد نشده حتما در فلسطین متولد گشته است.

این گفتگو گذشت و چون قریشیان متفرق شدند و به خانه‏های‏خود رفتند داستان گفتگوی با آن یهودی را با زنان و خاندان خودبازگو کردند و آنها گفتند:آری دیشب در خانه عبد الله بن‏عبد المطلب پسری متولد شده.

این خبر را به گوش یوسف یهودی رساندند،وی پرسید:آیا این‏مولود پیش از آن که من از شما پرسش کردم به دنیا آمده یا بعد ازآن؟گفتند:پیش از آن.گفت:آن مولود را به من نشان دهید.

قریشیان او را به در خانه آمنه آوردند و بدو گفتند:فرزندخود را بیاور تا این یهودی او را به‏ببیند،و چون مولود را آوردند ویوسف یهودی او را دیدار کرد، جامه از شانه مولود کنار زد وچشمش به خال سیاه و درشتی که روی شانه وی بود بیفتاد. دراین وقت قریشیان مشاهده کردند که حالت غش بر آن مرد یهودی‏عارض شد و به زمین افتاد. قریشیان تعجب کرده و خندیدند.

یهودی برخاست و گفت:آیا می‏خندید؟باید بدانید که این پیغمبر، پیغمبر شمشیر است که شمشیر در میان شما می‏نهد...

قریشیان متفرق شده و گفتار یهودی را برای یکدیگر تعریف‏می‏کردند.

و در حدیثی که مرحوم کلینی شبیه به روایت‏بالا از مردی ازاهل کتاب نقل کرده ،آن مرد کتابی به قریشیان که ولید بن مغیره وعتبه بن ربیعه و دیگران در میانشان بود رو کرده و گفت:نبوت‏از خاندان بنی اسرائیل خارج شد و به خدا این مولود همان کسی‏است که آنها را پراکنده و نابود سازد.

قریش که این سخن را شنیدند خوشحال شدند.مرد کتابی‏که دید آنها خوشنود شدند بدیشان گفت:خرسند شدید! به خداسوگند این مولود چنان سطوت و تسلطی بر شما پیدا کند که‏زبانزد مردم شرق و غرب گردد.

ابو سفیان از روی تمسخر گفت:او به مردم شهر خود تسلط می‏یابد!

و نظیر آنچه در روایات ما آمده ، برخی از این حوادث درروایات اهل سنت نیز ذکر شده اما در بسیاری از آنها این حوادث‏قبل از بعثت رسول خدا(ص)ذکر شده، نه مقارن ولادت.

مانند روایاتی که در سیره ابن هشام و تاریخ‏طبری و جاهای دیگر است و در صحیح بخاری نیز از ابن عباس روایت‏شده ۲ و فخر رازی نیز در تفسیر آیه شریفه «فمن یستمع‏الآن یجد له شهابا رصدا» ۳ در مورد منع شیاطین از نفوذ در آسمانها وتیرهای شهاب همین گفتار را داشته و اقوالی در اینباره نقل‏کرده ۴ و از ابی بن کعب نیز حدیثی در این مورد نقل کرده‏اند که‏گفته است:

«لم یرم بنجم منذ رفع عیسی علیه السلام حتی بعث رسول‏الله-صلی الله علیه و آله-» ۵ و در اشعار بعضی از شاعران‏عرب نیز قسمتی از این حوادث در مورد مبعث آمده ؛مانند اشعارزیر که از شاعری به نام قیروانی نقل شده که می‏گوید:

«و صرح کسری تداعی من قواعده و انفاض منکسر الاوداج ذامیل‏و نار فارس لم توقد و ما خمدت مذالف عام و نهر القوم لم یسل‏خرت لمبعثه الاوثان و انبعثت ثواقب الشهب ترمی الجن بالشعل»

● یک سئوال

اکنون جای یک سئوال هست که اگر کسی بگوید:آیانظیر آنچه در این روایات آمده در کتابهای تاریخی و روایات غیراسلامی هم ذکری از آنها شده یا نه؟ ما در پاسخ این سئوال می‏گوئیم:اولا اگر حدیث وروایتی از نظر سند و صدور از امام معصوم علیه السلام برای اثابت‏شد، دیگر کدام روایت و تاریخی برای ما معتبرتر از آن حدیث‏و روایت می‏تواند باشد،و همه بحث ها در همان قسمت اول واعتبار سند و به اصطلاح‏«صغرای قضیه‏»است،ولی پس ازاثبات دیگر استبعاد و زیر سئوال بردن حدیث،جز ضعف ایمان وتاریخ زدگی محمل دیگری نمی‏تواند داشته باشد،وگرنه کدام‏تاریخ و روایتی معتبرتر از آن تاریخ و روایتی است که از منبع‏وحی الهی سرچشمه گرفته باشد و کدام داستان و حدیثی‏محکمتر از داستان و حدیثی است که از زبان پیمبران و ائمه‏معصوم علیهم السلام صادر گردیده باشد.

مگر نه این است که سرچشمه پر فیض و زلال همه علوم‏آنهایند؟و معیار صحت و سقم همه دانش های بشری گفتار آنهااست؟

و ثانیا-می‏گوئیم:مگر تاریخ صحیح و دست نخورده‏ای از گذشتگان و زمانهای قدیم در دست داریم که ما بتوانیم این‏روایات را با آنها منطبق ساخته و یا تاییدی از آنها بگیریم؟

جائی که مقدس‏ترین کتابها مانند تورات و انجیل با آن همه‏نسخه‏های متعددی که معمولا از آنها در دست مردم آن زمانهابوده و جمله جمله و کلمه به کلمه آنها مورد احترام و متن دستورات‏دینی آنها بوده از دستبرد و تحریف و تصحیف و اسقاط در امان‏نبوده،و طاغوت های زمان و جیره خوارانشان احکام و فرامین آنها رابه نفع ایشان تغییر داده و یا اسقاط کرده‏اند،دیگر چگونه کتابهای‏تاریخی معدودی که در زوایای کتابخانه‏ها با نسخه‏های خطی‏منحصر به فرد یا نگشت‏شماری وجود داشته می‏تواند مورد اعتمادباشد؟

و ثالثا بر فرض که چنین تاریخی وجود داشته باشد که‏اوضاع و احوال آن زمانها را نوشته و ثبت کرده باشد آیا همه‏وقایعی که در آن زمانها اتفاق افتاده، در تاریخ ها ثبت و نگارش‏شده؟و آیا وسائل ارتباطی آنچنان بوده که تاریخ نگاران بتواننداز هر اتفاقی که در گوشه و کنار جهان آن روز اتفاق می‏افتاده‏مطلع گردند و آن را در تاریخ ثبت کنند؟مگر امروزه با تمام این‏وسائل ارتباطی و مخابراتی و رادیوها و تلویزیون ها و ماهواره‏هاو...چنین کاری انجام شده و چنین ادعائی می‏توان کرد؟... مگر وسائل ارتباطی جهان آزادند و مستقلانه و بدور از سیاست ها واختناق ها و خارج از کانال های مخصوص و صافی های انحصاری‏می‏توانند کوچکترین خبری را منتشر کنند؟آن هم خبری که‏به صورت معجزه آسمانی برای شکست‏یک قدرت طاغوتی و یک‏دربار سلطنتی به وقوع پیوسته باشد؟...مگر معجزاتی امثال‏«شق‏القمر»که وقوع آن مورد اتفاق همه مسلمانان می‏باشد و به گفته‏دکتر سعید بوطی-نویسنده مصری-در کتاب فقه السیره از امورمتفق علیه در نزد علماء و دانشمندان اسلامی است در تاریخهای‏گذشته نقل شده...؟و بلکه معجزات انبیاء گذشته مانند سردشدن آتش بر ابراهیم خلیل علیه السلام و شکافته شدن دریابوسیله عصای موسی و اژدها شدن و بلعیدن آن تمام مارهای‏جادوئی ساحران و زنده شدن مردگان بدعای حضرت مسیح وامثال آن جز در کتابهای مقدس و مذهبی در تاریخها و روایات‏دیگر آمده و ذکری از آنها دیده می‏شود؟!...

حقیقت آن است که تاریخ نویسان و وقایع نگاران گذشته، ‏در انحصار طاغوت های زمان بوده-چنانچه امروزه نیز عموما این گونه‏است و بشر هنوز نتوانسته خود را از قید و بند ایشان آزاد سازد-وانبیاء الهی نیز پیوسته بر ضد همان طاغوت ها قیام می‏کرده ومبارزه داشتند،و آنها همواره در صدد از بین بردن انبیاء و محو نام و آثار ایشان بوده و به هر وسیله می‏خواسته‏اند آنها را افرادی‏ماجراجو و بی شخصیت و افسادگر معرفی کنند،و هرگز اجازه‏نمی‏دادند آنها را به عنوان مردانی الهی که قدرت انجام معجزه رادارند معرفی کنند،و به همین دلیل معجزاتی را که به وسیله ایشان‏انجام می‏شده انکار کرده و یا توجیه می‏نمودند،و اگر کتابهای‏آسمانی و روایات مذهبی نبود، اثری از این معجزات به جای نمانده‏و به دست ما نرسیده بود.

چنانچه اکنون نیز ما در انقلاب اسلامی خود که یک انگیزه‏مذهبی داشته و ادامه آن را نیز به یاری خدا همان انگیزه مذهبی وعشق شهادت طلبی در راه خدا و دین،تضمین کرده و بر ضدطاغوت های شرق و غرب قیام کرده همین شیوه تبلیغی را می‏بینیم‏که هر حرکتی به نفع این انقلاب در داخل و یا خارج بشود؛ مانندراهپیمایی میلیونی و غیر میلیونی که در داخل و یا خارج انجام‏می‏گیرد اصلاً منعکس نمی‏شود و در رادیوها و وسائل ارتباطجمعی ذکری از آن نمی‏شود،اما کوچکترین حرکت ضدانقلاب-مانند اجتماعات اندکی که جمعا به صد نفر نمی‏رسد،با آب و تاب در همه رسانه‏های گروهی به عنوان یک حرکت ضدرژیم نه یکبار بلکه چند بار پخش می‏گردد.

و به همین دلیل ما می‏گوئیم انگیزه و نیازی برای تحقیق در تاریخ های گذشته نداریم و اگر هم تتبع کنیم معلوم نیست‏به جائی برسیم،مگر این که بخواهیم به هر وسیله و هر ترتیبی که شده‏تاییدی از تاریخ برای این روایات پیدا کنیم. اگر چه مجبور شویم‏برای تطبیق این روایات با تاریخ دست‏به توجیه و تاویل های‏نامربوط بزنیم؛چنانچه نظیر آن را در داستان اصحاب فیل ذکرکرده و شنیدید و خواندیدکه ما آن عمل را محکوم کرده و دلیل برضعف ایمان و غرب‏زدگی و تاریخ زدگی و غیره دانستیم.

حجت الاسلام العظمی هاشم رسولی محلاتی

پی‏نوشت:

۱-یعنی او را به کنار خانه کعبه آورد و برای سلامتی و پناه او از شر شیاطین و دشمنان،بدنش را به چهار گوشه کعبه مالید.

۲-صحیح البخاری، ج ۶ ص ۷۳

۳-سوره جن، آیه ۹

۴-مفاتیح الغیب، ج ۸ ،ص ۲۴۱

۵-بحار الانوار، ج ۱۵ ، ص ۳۳۱



همچنین مشاهده کنید