چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

روایت آلمانی کیخسرو


روایت آلمانی کیخسرو

«پیوندهای ایرانی و اسلامی اسطوره پارزیفال» یکی از کارهای جلال ستاری در حوزه اسطوره شناسی است این کتاب که در پروژه اسطوره شناسی ستاری جای دارد روایتی روشن از پارزیفال ارائه می کند

● نگاهی به کتاب «پیوندهای ایرانی و اسلامی اسطوره پارزیفال»

اسطوره روایتی از سرگذشت قدسی و رازآمیز جهان هستی است که میراث آن را می توان در تاریخ اندیشه بشر جست وجو کرد. سوژه مدرن تمایز اسطوره را با غیراسطوره مشخص کرد و سنت اسطوره پژوهی در این جریان شکل گرفته است.

نگاه اسطوره ای به جهان، روایتی خاص را پیش رو قرار می دهد که شناخت و تبیین آن کار اسطوره شناس است. «پیوندهای ایرانی و اسلامی اسطوره پارزیفال» یکی از کارهای جلال ستاری در حوزه اسطوره شناسی است. این کتاب که در پروژه اسطوره شناسی ستاری جای دارد روایتی روشن از پارزیفال ارائه می کند. این کتاب را به تازگی نشر ثالث منتشر کرده است.

جلال ستاری پژوهنده ای آگاه است. او می داند چرا می پژوهد، چه چیزی را می پژوهد و چگونه می باید بپژوهد. به عقیده ستاری اسطوره پژوهی و بحث درباره وجوه تمایز و تشابه اساطیر اقوام مختلف، بهترین بستر برای گفت وگوی تمدن هاست؛ البته نه گفت وگویی از سنخ بحث های روزمره سیاسی.

اسطوره تجلی ناخودآگاه جمعی بشر است و بحث در باب آن، بحث و کنکاش در اقیانوسی گسترده و ژرف و دربردارنده عمیق ترین لایه های اندیشه و امیال بشری است. دقیقاً به همین دلیل، اسطوره های اقوام گوناگون شباهت هایی عمیق را به نمایش می گذارند و همین شباهت ها، بهترین بستر را برای گفت وگو فراهم می کند. به ویژه از این نظر که این وجوه تشابه، دربرگیرنده شباهت اصیل ترین و اصلی ترین آرزوها و خواست ها و امیال و اندیشه های بشرند.

از سوی دیگر، وجوه فارقی نیز بین اسطوره ها وجود دارد که تعداد آنها هم کم نیست. این وجوه به نوبه خود از راهنمایان پژوهشگران هستند. به این ترتیب که با جست وجو در همین وجوه است که پژوهنده به راز و رمز و هستی یک قوم می رسد و همین وجوه هستند که به قوم، شخصیت و شاخصه می بخشند.

این چنین است که جلال ستاری در طول دوران کاری خود، همواره تلاش داشته که با بررسی و تحلیل تطبیقی اساطیر، راه نرفته و سنگلاخ اسطوره پژوهی تطبیقی را، در ایران، برود.

یکی از دو اثر اخیر ستاری «پیوندهای ایرانی و اسلامی اسطوره پارزیفال» تلاش دیگر او در همین راستا است که بنا به آن چه در کتاب آمده، «پرسوال» نام قهرمان رمانی است به همین نام از کرتین تروایی بزرگ ترین شاعر قرون وسطی و آفریننده حماسه درباری به زبان فرانسه. این داستان پس از سال ۱۱۸۱ و پیش از ۱۱۹۰ مسیحی نوشته شده است.

روایت های مختلفی از این داستان به زبان های اروپایی وجود دارد. به طوری که اصل و منشاء آن را گرفتار ابهام می کند. ستاری در پژوهش خود به این نتیجه می رسد که داستان پرسوال («پارزیفال» در روایت ولفرام فن اشنباخ آلمانی که محور بحث ستاری است در این کتاب) همزمان ریشه های سلتی و بریتانیایی و شرقی دارد.

این داستان از جهاتی شباهت بسیار با افسانه شاه آرتور برتانی نشان می دهد، و از سوی دیگر، شباهت بسیار با اسطوره کیخسرو ایرانی. به طوری که هانری کربن روایت کیخسرو را، روایت ایرانی پارزیفال دانسته است.

پرسوال طبق تفسیر پی یر گاله، در اصل perce-val است. Perce فرانسه به معنای مته و شکافتن است و val به معنای تنگه و دره. valley انگلیسی از همین ریشه است. پس Perceval یعنی کسی که ظلمت تنگه را می شکافد و به نور می رسد.روایت های مختلف این داستان در کتاب ذکر شده اند. روایت ولفرام آلمانی، نه بر اساس داستان کرتین، بلکه بر پایه روایت فردی است به نام «کیوت».

(یحتمل پروانسی، و به همین احتمال، آشنا به روایات داستانی مسلمین از طریق اندلس.) روایت ولفرام، همان روایتی است که تفسیرهای عرفانی اسطوره به آن مربوط می شوند. ستاری تاکید می کند که این روایت، حاوی جزئیاتی پرمعنی است که به شرق و اسلام مربوطند. اسطوره پارزیفال بر چند پایه قرار گرفته است.

نخست، قسمی گناه نخستین. ماجرا از این قرار است که قهرمان- که فرزند یک شوالیه است و پدر را از دست داده و او را نمی شناسد- در برخوردی با چند شوالیه، با دنیای آنها آشنا و از دلیل مرگ پدر آگاه می شود. در پی این اتفاق، مادر را به امید شوالیه شدن و به رغم میل او ترک می کند و مادر، از غم دوری فرزند، جان می سپارد. این گناه تا اواخر این داستان بر دوش پارزیفال سنگینی می کند.

دومین مساله که نتیجه قهری همین گناه است، سخن نگفتن پارزیفال است در زمانی که باید سخن بگوید. او باید از شاه ماهیگیر علت بیماری اش را بپرسد. چراکه تنها در صورت پرسش پارزیفال، بیماری سخت شاه درمان می شود. ولی او به دلیل گناه مذکور، ناتوان از درک اهمیت پرسش است و نمی پرسد.

نکته سوم، و محور اصلی تمامی داستان، «گرال» است. استدلال های ستاری، بیش از هر جای دیگر در این کتاب، در بحث روی کیفیت داستان گرال نمود می یابند. گرال در روایت های مختلف اسطوره، به گونه های متفاوتی توصیف شده است.

«به موجب بعضی روایات،» جام گرال «از زمردی یکپارچه تراشیده شده که از پیشانی ابلیس به هنگام هبوطش فرو افتاده است.» به موجب روایات دیگر بشقاب، دوری، دیس، یا سنگ بزرگ گرانبهایی است. گرال در تفسیرهای مختلف نیز، رمز ارض قدس، جام مذکور در چهارمین رساله از جنگ هرمسی، خورنه مزدایی، و جام جم کیخسرو است. به هرحال گرال هر چه باشد و هر شکل و جنسی که داشته باشد، مظهر فیوضات آسمانی بر زمین است. تنها دست پاکان روزگار به آن می رسد و تنها یک تن توان حمل آن را دارد.

نگاه به آن مرگ را از فرد دور می کند و تمامی راز و رمز جهان را، برای دانای راز، در خود دارد.داستان پارزیفال، حماسه ای است از ماجراهای مردی بی دانش، با گناه مرگ مادر بر دوش، که شوالیه ای دلیر می شود و در نبردهای مختلف به پیروزی می رسد و در نهایت، در واپسین گام ها، خداوند را می شناسد و دانای راز می شود و به مقام شاهی گرال دست پیدا می کند.

بنا به استدلال های ستاری و شواهدی که از آرای مفسران می آورد، گرال شباهت بسیار با جام جم کیخسرو دارد و کیخسرو شباهت بسیار به پارزیفال.

توجه به این نکته ضروری است که کیخسرو «ذهن و ضمیر سهروردی را افسون کرده است و شیخ اشراق او را چهره نمونه و مثل اعلای حکمای ایران باستان، پیش از زردشت شناخته و خسروانیان را پیشاهنگان اشراقیون دانسته است.» ستاری هنگامی که تفسیر لغوی پی یر گاله از واژه perceval را ارائه می کند، اشاره ای نیز دارد به «قهرمان سهروردی که در غربت غریبه تیره و تار، راه برون شدی می یابد.»

وی در پایان آن بحث، می نویسد که «حاصل سخن اینکه به اعتقاد پی یر گاله، پرسوال هجرت کرده ای است که همه کارهایش برای رساندن این معنی است که غریب است و باید موطن حقیقی یعنی کاخ یا سرزمین گرال را بازیابد.»

تفسیرهای ستاری از جزئیات داستان، دقیق و بجاست. پرسوال برادری ناتنی دارد به نام فرفیز که نیم صورتش سفید(به رنگ پدر) و نیم دیگر آن سیاه(به رنگ مادر) است. این برادر از شخصیت های اساسی در تفسیر داستان است.

او در شرق سکنی دارد و آشتی او و برادر(پارزیفال) نمادی از آشتی شرق و غرب عالم است، در راهی که به گرال ختم شود. جالب است که در نهایت، داستان نیز، بر اثر غوطه ور شدن اروپا در فساد، گرال به شرق، به هندوستان، محل زندگی این برادر هجرت می کند. تحلیل ها و دلایل به تفصیل در کتاب ذکر شده است. در واقع بر پایه استدلال های ستاری «باید پذیرفت که اسطوره گرال، اسطوره ای عالمگیر بوده است و رمزی جهانشمول تلقی می شده است.»

ستاری در این مقطع، به عقاید پی یر پونسوا، یکی از پیروان شیخ عبدالواحد یحیی (همان رنه گنون) اشاره می کند و می نویسد؛ «به اعتقاد پونسوا اگر گرال رمز تشرف به اسرار برای نیل به عالم ملکوت باشد، پس رمزی عالمگیر است و بنابراین دور نیست که اسطوره گرال، سرچشمه های غیرمسیحی و شرقی هم داشته یا دست کم یکی از شاخه های اصلی اسطوره پارزیفال از منبعی شرقی و اسلامی تراویده باشد و روایت ولفرام (فن اشنباخ)از آن سنت پدید آمده باشد. در این صورت، فرضیه انتقال اسطوره از شرق به غرب به دست مسلمانان، محتمل می نماید.»

به اشاره ستاری احتمالاً نخستین بار محمد معین شباهت جام جم یا همان جام جهان نمای کیخسرو را با گرال داستان پرسوال و حدیث یوسف رامه ای یادآور شده است.

ستاری بر این باور است که «مضمون گرال، همزمان، شرقی و مسیحی و سلتی است.» در تفاسیر مسیحی، گرال همان جامی است که یوسف رامه ای چند قطره از خون مسیح را پس از مصلوب شدن در آن جمع کرد.

ستاری تصریح می کند که بنا به پژوهش اما یونگ، همسر کارل گوستاو یونگ، «این دو رمز برابرند، ظرف حاوی خون مسیح از لحاظ نشانه های اساطیری برابر است با شاخ، رمز فراوانی و وفور نعمت و دیگدان جادویی یا سحرآمیز سلت ها و جام گنوسیان، و نیز سبد الوزیس و ظروف مقدس و متبرکی که آنچه در آنها یافت می شود(همزمان)غذای جسم و روح است و سنگی که از آسمان فروافتاده و در کیمیاگری ذکرش کراراً به میان می آید نیز رمز آشتی و وحدت اضداد است....»

این گونه است که ستاری همچنان پیوندهای ناخودآگاه و در ظلمت مانده شرق و غرب را روشن می کند. او روایات اساطیری ایران را می شکافد و با نگاهی روشن و درخشان، لایه های ژرف اندیشه ها و عواطف و آرزوهای فراموش شده ایرانی را از خلال آثاری چون «درد عشق زلیخا» و «حالات عشق مجنون» و «عشق صوفیانه» و سلسله پژوهش هایش در قصه های کهن به یاد می آورد؛ اما در عین حال، در چارچوبی هر چند گسترده چون فرهنگ ایران محدود بماند و لاجرم، «پیوند عشق میان شرق و غرب» می آید و «جان های آشنا» که در یک فصل هم در بحثی مبسوط به کیفیت «گرال» در افسانه شاه آرتور برتانی می پردازد.

حامد هاتف