جمعه, ۲۱ دی, ۱۴۰۳ / 10 January, 2025
مجله ویستا

بزرگترین حکمت


بزرگترین حکمت

روزی سقراط در کنار دریا راه می رفت که نوجوانی نزد او آمد و گفت:
«استاد! می شود در یک جمله به من بگویید بزرگترین حکمت چیست »
سقراط از نوجوان خواست وارد آب بشود. نوجوان این کار را کرد. …

روزی سقراط در کنار دریا راه می رفت که نوجوانی نزد او آمد و گفت:

«استاد! می شود در یک جمله به من بگویید بزرگترین حکمت چیست »

سقراط از نوجوان خواست وارد آب بشود. نوجوان این کار را کرد. سقراط با حرکتی سریع، سر نوجوان را زیر آب برد و همان جا نگه داشت، طوری که نوجوان شروع به دست و پا زدن کرد. سقراط سر او را مدتی زیر آب نگه داشت و سپس رهایش کرد. نوجوان وحشت زده از آب بیرون آمد و با تمام قدرتش نفس کشید. او که از کار سقراط عصبانی شده بود، با اعتراض گفت:

«استاد! من از شما درباره حکمت سؤال می کنم و شما می خواهید مرا خفه کنید »

سقراط دستی به نوازش به سر او کشید و گفت:

«فرزندم! حکمت همان نفس عمیقی است که کشیدی تا زنده بمانی. هر وقت معنی آن نفس حیات بخش را فهمیدی، معنی حکمت را هم می فهمی!»