دوشنبه, ۸ بهمن, ۱۴۰۳ / 27 January, 2025
مجله ویستا

آقامحمدخان قاجار؛ خدمت ها و خیانت ها


آقامحمدخان قاجار؛ خدمت ها و خیانت ها

اسناد نویافته داخلی و خارجی نشان می دهد که سلسله زندیه با وجود رادمردی بنیادگذار آن کریم خان به هیچ روی نتوانست پشتیبانی شایسته برای یکپارچگی سرزمینی ایران باشد و بسیاری …

اسناد نویافته داخلی و خارجی نشان می دهد که سلسله زندیه با وجود رادمردی بنیادگذار آن کریم خان به هیچ روی نتوانست پشتیبانی شایسته برای یکپارچگی سرزمینی ایران باشد و بسیاری از نابسامانی های پسینی در سرزمین های ایرانی اران و شروان و گرجستان و ارمنستان، ناشی از کم توجهی کریم خان و جانشینانش بدان ناحیه بود که در سده هجدهم میلادی به گرفتن خراجی از حکام محلی آن سامان اکتفا و خانات محلی را به میزان زیادی رها کردند و شگفت آنکه محبوب القلوب تاریخ همان لطفعلی خان زندی است که بنابر روایت معتبر خاطرات "سر هار فورد جونز" و اسناد بریتانیایی در پی فروختن الماس های تاجماه و کوه نور به جونز و انگلیسی ها بود که آقامحمد خان مانع شد. کیست که منکر شود آقامحمد خان فردی خشن بود و سخت کش و نه در حد و اندازه های تاریخ و جایگاه ایران آن روزگاران که اروپا شش اسبه به سوی پیشرفت و اصلاح گری گام برمی داشت.

اما به قول حاج امین الضرب کدام بیسمارکی توانست جایگزین آقامحمد خان باشد که یکسره چماق را بر سر او فرود می آوریم که توانست یکپارچگی سرزمینی ایران را که در هرج و مرج پس از درگذشت کریم خان گرفتار آمده بود حفظ کند. نامه های آقامحمد خان به خانات قفقاز باقی مانده و نهایت درایت و جهانداری او و وزیرش حاجی ابراهیم خان کلانتر را نشان می دهد. کلانتری که از شگفتی زمانه همان چماق را بر سر او نیز فرود می آوریم... شیراز در محاصره بود و به دست او دروازه به روی سپاه آقامحمد خان گشوده شد و زمانی که لطفعلی خان در اسارت به کلانتر معترض شد، پاسخ داد: برای من نه شما مهم بودید و نه خان قجری. برایم ایران مهم بود و تشخیص دادم که آقامحمد خان از عهده نجات ایران بر می آید و نه شما... آقامحمد خان در یک کلام آمیزه ای بود از سلحشوری در راه کسب قدرت، سخت گیری و خون ریزی. بعیداست که در اندیشه و ذهن او جایی برای منافع ملی و جایگاه ایران به مفهوم مدرن امروزین، وجود داشته باشد، اما به هیچ روی نمی توان منکر شد که او قلمرو تاریخی ایران و حوزه سلاطین پیشین ایران به ویژه صفویان را به خوبی می شناخت و شاید اگر دوام می آورد، بر آن بود تا آن قلمرو را زیر سلطه خویش درآورد. در اندیشه و آرمان بنیانگذار قاجاریه هر چه بود یا نبود واقعیت مسلم این است که او با کوششی خستگی ناپذیر و ستودنی یکبار دیگر ایران زمین را از ورطه تجزیه و تکه پاره شدن به دست خودی و بیگانه نجات داد.

یکبار دیگر نامه های او را به حکام قفقاز و اران و شروان بخوانید تا دریابید چگونه ایران را می شناسد. او به اراکلی خان حاکم گرجستان که خود را در پناه کا ترین روسیه قرار داده بود، چنین نگاشته است: چون نظر به قواعد قدیم گرجستان متعلق به ملوک ایران بود، چنانچه از عهد شاه اسماعیل صفوی تا آغاز دولت همایون ما. بنابراین طریقه خردمندی و روش عقل پسندی این است که آن ولایت پناه متوجه پایه سریر و مهیای ادراک گردد و باز به مرجع خود ایران رجوع نماید. (احسن التواریخ; ص ۲۵۷) و چون با بی توجهی اراکلی خان مواجه شد نامه دوم را نگاشت. ببینید که چگونه هویت ایرانی را در این نامه به مدد گرفته است: به شاه والامرتبه و خوشبخت تمام گرجستان که مافوق تمامی خان های ایرانی است. در ۷۰ سال قبل نیروهای گرجی در بازپس گیری قندهار به نادرشاه کمک کردند. اکنون ۷۰ سال از مرگ شاه سلطان حسین می گذرد.

شما یک ایرانی هستید. صد نسل از خاندان شما ایرانی بوده اند. من در حیرتم که شما خودتان را با روسیه متحد کرده اید. (ربیع الاول ۱۲۱۱ ۱۷۹۶ میلادی) چگونه می توان بیش از این در آن زمانه ایراندوست بود و برای ایران کوشید!؟ من به احترام آقامحمد خان کلاه از سر بر می دارم. بی آنکه سخت کشی ها و خشونت های گاه و بی گاهش را منکر شوم و قتل او را در پای قلعه شوشی ضایعه می دانم هرچند او در اندازه های تاریخ و فرهنگ ایران نباشد.

نویسنده : علی عجمی آذرآبادگانی ایراندوست