شنبه, ۲۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 11 May, 2024
مجله ویستا

رفت و آمد فرستادگان قریش و رد و بدل پیامهای صلح


رفت و آمد فرستادگان قریش و رد و بدل پیامهای صلح

قرشیان که تصمیم گرفته بودند به هر قیمتی شده نگذارند پیغمبر اسلام به آن صورت وارد مکه شود و آن را برای خود خواری و ذلت و ننگ می دانستند و

قرشیان که تصمیم گرفته بودند به هر قیمتی شده نگذارند پیغمبر اسلام به آن صورت وارد مکه شود و آن را برای خود خواری و ذلت و ننگ می‏دانستند و می‏گفتند: اگر محمد بدین ترتیب به مکه در آید صولت و قدرت ما در نزد عرب شکسته خواهد شد و حرمت ما از میان خواهد رفت، با لشکری انبوه از مکه بیرون آمده بودند و پیغمبر اسلام نیز همه جا با گفتار و رفتار خود می‏خواست‏ بفهماند که برای جنگ با قریش بیرون نیامده و جز انجام مراسم عمره و طواف و قربانی منظور دیگری ندارد، از این رو وقتی بدیل بن ورقاء خزاعی، مکرز بن حفص و حلیس بن علقمه رئیس‏«احابیش‏» و به دنبال همه عروة بن مسعود ثقفی که شخصیت‏بزرگی بود به نزد رسول خدا (ص) آمدند و با آن حضرت مذاکره کرده و هدف او را از این سفر و آمدن تا پشت دروازه مکه می‏پرسیدند پاسخ همه را به یک گونه می‏داد و به طور خلاصه به همه می‏فرمود:

- ما برای جنگ نیامده‏ایم بلکه منظورمان زیارت خانه خدا و انجام عمره است، سپس می‏خواهیم این شتران را قربانی کرده گوشت آنها را برای شما واگذاریم و باز گردیم!

فرستادگان که این سخنان را می‏شنیدند و وضع مسلمانان را نیز مشاهده می‏کردند که همگی در حال احرام هستند و اسلحه‏ای جز یک شمشیر که آن هم در غلاف است ‏همراه نیاورده‏اند و شتران را نیز که همگی نشانه قربانی داشتند از نزدیک می‏دیدند خشمناک به سوی قریش باز می‏گشتند و هر کدام به نوعی آنها را ملامت کرده و به دفاع از مسلمین برخاسته و می‏گفتند:

- چرا مانع زیارت زائرین خانه خدا می‏شوید؟ و چرا هر آدم بی‏نام و نشانی حق دارد به زیارت خانه خدا بیاید ولی زاده عبد المطلب با آن همه عظمت و شرافت ‏خانوادگی و دودمان سادات مکه حق زیارت ندارد؟ ما از نزدیک مشاهده کردیم که اینان لباس جنگ نپوشیده و هر کدام دو جامه احرام بیش در تن ندارند، شتران قربانی را که همگی علامت قربانی داشتند و در اثر طول کشیدن زمان قربانی کرکهای خود را خورده بودند به چشم خود دیدیم! چرا دست از لجاجت و کینه توزی بر نمی‏دارید؟

چرا مانع زیارت زائرین خانه خدا می‏شوید؟ و چرا هر آدم بی‏نام و نشانی حق دارد به زیارت خانه خدا بیاید ولی زاده عبد المطلب با آن همه عظمت و شرافت ‏خانوادگی و دودمان سادات مکه حق زیارت ندارد؟ ما از نزدیک مشاهده کردیم که اینان لباس جنگ نپوشیده و هر کدام دو جامه احرام بیش در تن ندارند، شتران قربانی را که همگی علامت قربانی داشتند.قریش در محذور سختی گرفتار شده بودند، از طرفی ورود مسلمانان را به مکه که دشمنان سر سخت‏خود می‏دانستند و بزرگان و پهلوانان نامی آنها به دست ایشان کشته شده بودند برای خود بزرگترین ننگ و شکست می‏دانستند و حاضر نبودند به چنین خفت و خواری تن دهند و زبان شماتت عربها را به روی خود باز کنند، از سوی دیگر روی هیچ قانونی حق نداشتند از زایرین خانه خدا - هر کس که باشد - جلوگیری کنند و او را از انجام مراسم عمره یا حج‏باز دارند، از این رو در کار خود سخت متحیر بودند.

بخصوص که بسختی مورد اعتراض و انتقاد فرستادگان خود نیز قرار گرفته بودند تا آنجا که بیم یک اختلاف داخلی و محلی نیز میان آنها می‏رفت. حلیس بن علقمه - رئیس احابیش - وقتی از نزد محمد (ص) بازگشت‏به قریش گفت: به خدا سوگند اگر جلوی محمد را رها نکنید و مانع زیارت او شوید من با شما قطع رابطه خواهم کرد و احابیش را از دور شما پراکنده خواهم ساخت.

و نیز عروة بن مسعود ثقفی - که مورد احترام همه قریش بود - وقتی از نزد رسول خدا (ص) بازگشت و به چشم خود دیده بود که پیغمبر اسلام چه احترام و عظمتی در نظر مسلمانان دارد تا آنجا که اگر تار مویی از سر و صورت او بر زمین می‏افتد فورا آن را از زمین برداشته و نگهداری می‏کنند و یا در وقت وضو نمی‏گذارند قطره آبی ازوضوی آن حضرت بر زمین بریزد و هر قطره آن را شخصی از آنها برای تبرک می‏برد و به سر و صورت و بدن خود می‏مالد. به قریش گفت:

- ای گروه قریش من به دربار پادشاهان ایران و امپراتوران روم و سلاطین حبشه رفته‏ام و چنین احترامی که پیروان محمد از او می‏کنند در هیچ کدام یک از دربارهای آنها ندیده‏ام و با این ترتیب هرگز او را تسلیم شما نخواهند کرد و از دورش پراکنده نخواهند شد، اکنون هر فکری دارید بکنید! و هر تصمیمی که می‏خواهید بگیرید!

رسول خدا(ص)نیز که مامور به جنگ نبود، می‏کوشید تا کمترین بهانه‏ای برای جنگ به دست قریش ندهد و به هر ترتیبی شده می‏خواست خونی ریخته نشود و شمشیری کشیده نشود و حرمت ماه محرم شکسته نگردد، و اگر چنین کاری هم می‏شود از طرف قریش شروع شود تا آنها متهم به نقض حرمت ماه حرام گردند نه مسلمانان.

● اسارت مکرز بن حفص به دست مسلمانان

قرشیان که سخت در محذور افتاده بودند مکرز بن حفص را که به شجاعت و بی‏باکی معروف بود با چهل پنجاه نفر از سوارکاران ورزیده مامور کردند تا در اطراف لشکر مسلمانان جولانی بزنند و اگر بتوانند کسی را از ایشان دستگیر ساخته به نزد قریش ببرند تا گروگانی از مسلمانان در دست قریش باشد و بلکه از این راه بتوانند پیشنهادهای خود را برایشان بقبولانند، اما مکرز و همراهان نیز نتوانستند کاری انجام دهند و همگی به دست نگهبانان لشکر اسلام اسیر گشته و آنها را به نزد پیغمبر اسلام بردند و رسول خدا (ص) به همان جهت که مامور به جنگ نبود دستور داد آنها را آزاد کنند و با اینکه آنها پیش از اسارت خود به سوی مسلمانان تیراندازی کرده و آزار زیادی رسانده بودند و حتی به گفته برخی: یکی از مسلمانان را نیز به نام ابن زنیم به قتل رسانده بودند، به دستور پیغمبر، همگی آزاد شده سالم به سوی قریش بازگشتند.

کتاب: زندگانی حضرت محمد(ص)

نویسنده: رسولی محلاتی