جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مغز را چگونه بخوانیم
اگر مغز ما آنقدر ساده بود که آن را بفهمیم، خودمان آنقدر ساده میشدیم که آن را نمیفهمیدیم.
● لایل واتسون
هزاران سال باید از تمدن بشر میگذشت تا انسانها پی ببرند که مغز، همان مغزی که در جمجمه است، جایگاه احساسات و ادراک است، نه قلب. مصریان باستان که مردههای خود را مومیایی میکردند، جمجمه جسد را به تمامی خالی میکردند زیرا میپنداشتند جایگاه احساس و ادراک نه مغز بلکه قلب است. بقراط چهار قرن پیش از میلاد اعلام کرده بود «مغز مهمترین اندام حس کردن، تفکر، هیجان و شناخت است.» تفکر مبتنی بر اخلاط که بقراط آن را پرورانده بود با کارهای مهم جالینوس به مدت چند قرن ماندگار شد. جالینوس مغز را دارای سه حفره میدانست و برای آن کارکرد مهمی قائل نبود. سالهای بسیاری باید میگذشت تا نقش مغز به عنوان مرکز و کنترلکننده سیستم عصبی مشخص شود.
در این بین دکارت نقش مهمی در تغییر نگرش به مغز ایفا کرد؛ او با مقایسه کارهای مغز با ماشینهای هیدرولیکی پیچیده، پیشرفتهترین مصنوعات تکنولوژیکی روزگار خود را به عنوان الگوهایی برای فهم مغز تلقی کرد. همین نگاه، یعنی استفاده از الگوهای تکنولوژیکی تا به امروز برای توضیح ساختار مغز ادامه پیدا کرده است. هرگاه مغز با کامپیوترهای پیشرفته مقایسه میشود و با استفاده از مفاهیم محاسباتی ساختار مغز توضیح داده میشود، گویی دکارت پس از سالیان دوباره احضار شده است.
در قرن نوزدهم دیگر برای زیستشناسان مسلم شده بود که بدن ماشینی سلولی است اما با این همه مغز از این حکم کلی مستثنی میشد. تا پیش از آنکه سانتیاگو رامون ای کاخال پدر عصبشناسی نوین، آرای انقلابی خود را در زمینه عصبشناسی بیان کند، کسی باور نمیکرد مغز نیز مانند دیگر اندامها ماشینی است سلولی. شاید به این دلیل که سلولهای دیگر اندامها از لحاظ ریختشناسی با سلولهای مغزی متفاوت هستند.
سلولهای اندامهای دیگر بدن مکانیسمهایی بسته با مرزهای مشخصاند اما سلولهای مغزی از نظر ریختشناسی بسیار متنوعاند. تا پیش از کاخال دانشمندان بر سر نظریه شبکیهای مغز توافق داشتند که براساس آن مغز دارای سلول نبود و بافتی یکپارچه محسوب میشد اما نظریه شبکیهای توانایی توضیح کارکردهای مختلف مغز را نداشت و به همین دلیل اواخر قرن نوزدهم دیگر مشخص شده بود که برای توضیح کارکردهای پیچیده و حیاتی مغز باید از رویکرد دیگری استفاده کرد. اما چگونه؟ روش رنگ کردن نورونها راهی بود که کامیلو گلجی ابداع کرد. از اوایل قرن بیستم نگاه امروزی به مغز شکل گرفت و در برنامه پژوهشی عصبشناسان تا به امروز تفاوت چندانی حاصل نشده است.
آنچه در این مدت رخ داده توضیحهای جدید، یافتههایی بر اساس نظریه تکامل و شناخت ساختار مغز است. به خصوص که امروز روز با استفاده از روشهای جدید عکسبرداری از مغز (FMRI) تا حدودی وظایف قسمتهای مختلف مغز شناخته شده است. شناخت مغز و ساختارهای آن برای بسیاری جذابیتهای زیادی دارد. این جذابیت تنها برای مردم عادی کوچه و بازار نیست بلکه حتی داوران جوایز نوبل هم چشمی به پژوهشهای عصبشناسی دارند و هر که بتواند گرهی از این مطالعات بگشاید یا خلاقیتی در نحوه پژوهش به خرج دهد، میتواند منتظر جایزه نوبل باشد. یکی از بخشهایی که نوبل پزشکی به آن اهدا میشود، بخشی است که به مطالعات درباره سیگنالهای عصبی اختصاص دارد و تا به حال ۱۰ دانشمند از سال ۱۹۰۱ تا ۲۰۰۰ موفق به دریافت آن شدهاند.
با همه این پیشرفتها اندیشیدن به مغز هنوز کاری است مشکل. هرچه یافتهها درباره مغز بیشتر میشود، هرچه بیشتر کارکرد مغز توضیح داده میشود، هر چه بیشتر عصبشناسان و متخصصان علوم شناختی با مغز آشنا میشوند و طرفداران هوش مصنوعی برنامههای پژوهشی مفصلتری میپردازند، هرچه مغز بیشتر شناخته میشود گویی مغز چونان سیاهچالهای با جرمی عظیم باز هم پرسشها را به سوی خود میکشاند. شاید به این دلیل که باید با مغز به مغز اندیشید و هیچ اندیشهای درباره مغز نیست که بتوان بدون کارکردهای مغزی به آن پرداخت. اندیشیدن با مغز به مغز ما را به یاد ماشینهای خودارجاع میاندازد، و چنان که پس از تاریکی دریافتهایم خودارجاعی در هر سیستمی بحران میآفریند.
از این روی هر چه هم پیشرفتهای علمی درباره کارکردهای مغز گسترش پیدا کند باز هم نیاز به پرسشهایی که شاید دیگر کهنه و نالازم به نظر برسند خود را به رخ میکشند؛ اینکه آیا مغز همان ذهن است؟ آیا ذهن درون جمجمه جا گرفته است؟ به پرسش دوم میتوان به طرق مختلفی پاسخ گفت. میتوان با وجود ذهن فارغ از بدن مخالف بود ولی به اینهمانی مغز و ذهن قائل نبود؛ مانند رفتارگرایان. میتوان به دوگانگی ذهن و بدن قائل بود اما بر آن بود که ذهن در جمجمه نیست؛ مانند کلارک و چالمرز در نظریه «ذهن گسترشیافته».
این مقدمه نسبتاً طولانی درباره تاریخچه مطالعات مربوط به مغز و رابطه مغز و ذهن برای خواندن کتاب «مغز» اثر مایکل اوشی ضروری مینماید، چرا که این کتاب با اینکه مدخل مناسبی برای آشنایی با ساختار مغز و نحوه ادراک انسان به شمار میرود اما به هیچ وجه کتابی خنثی و علمی صرف نیست. نویسنده در جایجای کتاب این روحیه را القا میکند که یافتههای جدید علمی ما را از بینش فلسفی بینیاز میکند، گویی فلسفه ذهن ناشی از جهل ما نسبت به کارکرد مغز است، نه تاملی که همواره برای ما لازم است. نمیخواهم با گفتن این حرف بر روششناسی دوگانه علوم تجربی و فلسفه پافشاری کنم، بلکه حتی اگر به روششناسی یگانهای برای این دو حوزه قائل باشیم اما باز هم یافتههای علمی به پرسشهای فلسفی که پاسخ نمیدهد، هیچ، پرسشهای فلسفی بیش از پیش پررنگ مینماید.
کتاب مغز که از سری معرفیهای خیلی کوتاه انتشارات آکسفورد انتخاب شده، کتابی است که با در نظر گرفتن ملاحظاتی که مطرح شد، مدخل مناسبی است برای آشنایی با کارکرد مغز. در این کتاب نویسنده به خوبی تاریخچه پژوهشها درباره مغز را توضیح میدهد و گام به گام خواننده را با نحوه کارکردهای مغز آشنا میکند. اینکه مغز چگونه سیگنالهای خود را منتقل میکند، اینکه چگونه دانشمندان با استفاده از اذهان ساده موجودات ابتدایی به نحوه کارکرد بخشهای مختلف مغز پی بردند و اینکه ادراک ما از جهان بیرون به چه شکل در مغز پرداخته میشود و حافظه در کجا و چگونه شکل میگیرد.
بابک ذاکری
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
اسرائیل ایران غزه روسیه مجلس شورای اسلامی نیکا شاکرمی روز معلم معلمان رهبر انقلاب مجلس بابک زنجانی دولت
یسنا هلال احمر قوه قضاییه آتش سوزی پلیس تهران بارش باران سیل شهرداری تهران آموزش و پرورش فضای مجازی سازمان هواشناسی
حقوق بازنشستگان بانک مرکزی دولت سیزدهم قیمت خودرو قیمت طلا قیمت دلار خودرو بازار خودرو دلار سایپا ایران خودرو کارگران
سریال تلویزیون نمایشگاه کتاب مسعود اسکویی عفاف و حجاب سینما سینمای ایران دفاع مقدس موسیقی
رژیم صهیونیستی جنگ غزه فلسطین حماس اوکراین نوار غزه چین ترکیه انگلیس ایالات متحده آمریکا یمن طوفان الاقصی
استقلال فوتبال علی خطیر پرسپولیس سپاهان باشگاه استقلال لیگ برتر ایران تراکتور لیگ برتر رئال مادرید لیگ قهرمانان اروپا بایرن مونیخ
هوش مصنوعی تلفن همراه گوگل اپل آیفون همراه اول تبلیغات اینستاگرام ناسا
فشار خون کبد چرب بیمه بیماری قلبی کاهش وزن دیابت داروخانه