جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

نکاتی درباره اقتباس ادبی


نکاتی درباره اقتباس ادبی

برای آنکه مفهوم اقتباس در فرایند تبدیل یک روایت از قالبی به قالب دیگر مصداق پیدا کند نیازمند حد اقلهایی در قالب اقتباس کننده است

در هنر فیلمنامه نویسی توجه به مراحل شکل گیری روایت توانسته است توضیحات روشن تری درباره چیستی موضوع ارائه کند. در حقیقت این سئوال فیزیکی که یک شیئ چقدر قابل کوچک شدن است گستره دانش را به سمت شناخت اتم به عنوان عنصر بنیادین ماده کشاند. همین سئوال درباره قصه نیز می تواند اندیشمندان را به نطفه های اغازین روایت برساند.

با توجه به مراحل روایت که از کلمه واحد، ژانر، ایده و ... آغاز می شود. تنها مرحله مستقلی که با مفهوم موضوع سنخیت پیدا می کند ایده است. ایده ابتدایی ترین شکل روایت است که تمامی قابلیت های دراماتیک را در خود نهفته دارد. از این رو کشف و توجه به ایده نخستین امری است که در اقتباس از یک قالب روایی باید صورت گیرد.

● امر ثابت و متغیر در اقتباس

برای آنکه مفهوم اقتباس در فرایند تبدیل یک روایت از قالبی به قالب دیگر مصداق پیدا کند نیازمند حد اقلهایی در قالب اقتباس کننده است. این حداقلها نقاط اشتراک دو قالب را ترسیم می کنند و پیوستگی و ارتباط وثیق آن دو را رقم می زنند. تا جایی که بتوان گفت یک قالب از قالب دیگر برآمده است. بدیهی است تنافر و تفاوت دو روایت اگر به مرحله ای برسد که دیگر نه تنها اشتراک در مفاهیم سازنده اقتباس بلکه شباهتی هم بین آنها نباشد، دیگر اقتباس معنایی نخواهد داشت و میتوان از تعبیرهای دیگری چون الهام، برداشت آزاد و موارد دیگر یاد کرد.

اما اینکه حداقلهای سازنده اقتباس چیست خود سئوالی است که درجای دیگری باید به آن پاسخ داد. آنچه روشن است آن است که اقتباس از دو سو تحت فشار قرار دارد.

از سویی قالب اقتباس شونده با تحمیل روایت خود همواره عنوان اقتباس را ابزاری برای تحت اختیار گرفتن روایت نهایی قرار می دهد.

از سوی دیگر قالب اقتباس کننده به سمت برداشت حداقلی از قالب اقتباس شونده تمایل دارد.

اما در هر دو جهت، امری که در اقتباس غیر قابل انکار است اشتراک ایده است. یعنی نه تنها نقطه حتمی اشتراک دو قالب در امر اقتباس ایده است و در صورت اختلاف در ایده اولیه اقتباس محقق نخواهد شد. بلکه مهم ترین معیار برای ارزش گذاری قالب اقتباس شوند ایده اولیه آن است. چرا که ضعف ایده اولیه در قالب اقتباس شونده عملا مهم ترین رکن پیوستگی و بهانه اقتباس را از میان برخواهد داشت. چرا که ایده اولیه بنیان درام را شکل می دهد و بدون آن روبنای روایت بر پایه هایی سست بنا شده است از این رو، اگر اقتباس بر پایه امور ثابت و متغیری بنا شده باشد- که در آن، امر ثابت اشاره به وفاداری به متن مورد اقتباس و امور متغیر اشاره به تفاوتهای روایت در قالب اقتباس کننده دارد- نخستین امر ثابت ایده اولیه خواهد بود. از این رو مهم ترین سئوالی که اقتباس کننده باید درباره قالب مورد اقتباس سئوال کند چیستی ایده اولیه، چگونگی کشف آن و ارزش گذاری آن است.

● کشف ایده اولیه ممکن است؟

بارها پس از خواندن یک متن یا دیدن یک فیلم گفته می شود فیلم یا متن از ایده خوبی برخوردار است. اما منظور کدام ایده است؟ ایده اولیه ای که در این بحث به دنبال آن هستیم نتیجه کوچک کردن یک قصه تا سرحد دو جمله است. تجربه نشان داده است که کشف ایده اولیه چندان ممکن نیست. زیرا روایتهای داستانی معمولا از موقعیت های متفاوتی استفاده می کنند. شخصیت های متعددی را وارد روایت خود می کنند. و بلکه ایده های خود را خراب کرده، ایده های فرعی تر را محور روایت خود قرار می دهند. از این رو کشف مسئله اصلی، شخصیت اصلی، موقعیت اصلی و رویکرد چندان آسان نیست.

گویاترین دلیل بر این امر ناتوانی بسیاری از نویسندگان حوزه ادبیات داستانی در بیان ایده یک خطی داستانشان است. حتی در مواردی هم که ایده داستان بیان می شود شخص نویسنده اذعان می کند آن ایده چیز ارزشمندی برای روایت ندارد. زمانی این تصور وجود داشت که ادبیات داستانی کشورمان چه در حوزه رمان و داستان بلند و چه داستان کوتاه ماده مناسبی برای امر اقتباس است. اما با شکل گیری مجموعه هایی برای عملی کردن روند اقتباس مشخص شد واقعیت ادبیات صورت دیگری دارد. تصور اولیه تنها بر پایه ارزشمندی ادبیات مکتوب بنا نهاده شده بود. و تصور تحقیقی جدید نشان می داد، اغلب داستانهای کوتاه بررسی شده نه از جانب ایده اولیه که از جانب عناصر دیگر مخاطب را تحت تاثیر قرار می دهند. و به خطا گمان می شده است که ایده آنان برای اثار تصویری مناسب است.

در حقیقت ایده تا زمانی که از خلال روایت کشف نشده قابل ارزشیابی نیست. ایده همواره پشت سر عناصر روایی دیگر مخفی می شود و به همین دلیل ضعف ها و قوت هایش تنها زمانی قابل درک خواهد بود که به تنهایی مورد ارزیابی قرار گیرد. برای یک فیلمنامه نویس کشف ایده داستان قبل از تصمیم برای اقتباس سینمایی از آن به منزله شناخت ظرفیتهای جنینی درام در داستان، ارزشگذاری مسیری که نویسنده داستان در بسط ایده طی کرده و شناخت ظرفیتهای تصویری ان است. چه بسا داستانهایی که نه به خاطر ایده اولیه برجسته بلکه تنها به واسطه نثر داستانی یا شخصیت پردازی خاص داستان مکتوب مورد توجه قرار می گیرند. و در تبدیل داستان به فیلمنامه، تمامی برجستگی های خاص داستانی انها از میان رفته و ایده اولیه نیز توانایی ساخت روایت مشابهی را در قالب فیلمنامه ندارد.ایده اولیه اغلب داستانها امری ظاهری و اشکار نیست. و یافتن آن به معنای بازگشت به سرچشمه هایی است که داستان از آنجا در ذهن نویسنده شکل گرفته است. از این رو پنهان بودن ایده به شخصی بودن آن و ذهنی بودن آن در ارتباط با نویسنده داستان است. حال این امر ذهنی که نویسنده را به نوشتن و روایت تحریک کرده است قابل کشف است؟ آیا می توان به قطع، پس از کوتاه و کوتاهتر کردن داستان و رسیدن به دو جمله کلیدی آن را به عنوان ایده اولیه به نویسنده آن نسبت داد؟

پاسخ آن است که کشف ایده اولیه اثر ممکن است اما نسبت دادن ان به نویسنده چندان آسان نیست. روشهایی که برای کشف ایده اولیه روایت وجود دارد مهم ترین موقعیت دراماتیکی را که روایت بر اساس ان بنیان نهاده شده است می یابد. اما این یافت لزوما با سیر روایتگری نویسنده اثر همراه نیست. بلکه ممکن است نویسنده با غفلت درباره ایده اولیه ارزشمند خود در روایت ایده های دیگر و متوسط تری را انتخاب کند

● ایده چگونه ارزش گذاری می شود؟

ارزش گذاری ایده امری سهل و ممتنع است. در سینما ایده نقش تعیین کننده تری از ادبیات دارد. ایده عاملی برای فروش، معرفی و تبلیغ فیلم و نوع مخاطب است. ارزشهای اقتصادی سینما موجب شده است این مرحله به دقت و از جوانب مختلف توسط تهیه کننده و فیلمنامه نویس بررسی شود. اما در ادبیات، همراهی شخصی نویسنده با ایده کافی است که برای خلق داستانی بر مبنای آن اقدام کند.در هر دو حوزه ادبیات مکتوب و سینما، ایده از الگوهای ارزشی خاصی پیروی می کند. با این وجود، کمیت مجهولی همواره در ارزش گذاری ایده اهمیت دارد. آن کمیت، نسبتی است که ایده با راوی برقرار می کند. در حقیقت ایده ها به تمامه با معیارهایی چون محرک بودن نو یا جذاب بودن قابل داوری نیستند. بلکه تجربه هنری راوی و تعلق خاطر او در این زمینه تعیین کننده است. چه بسا ایده ای ذهن نویسنده ای را به خود مشغول نکند. و در مقابل، همان ایده، راوی دیگری را به حرکت وادارد.

احمد شاکری