پنجشنبه, ۱۱ بهمن, ۱۴۰۳ / 30 January, 2025
نظریات و ایده هایی برای سیاست های مدیریت ریسک
چندی پیش، بسیاری از کشورهای آسیای جنوب شرقی با زلزله شگفتانگیزی روبهرو شدند که برای آنها یادآور خاطرات سونامی ویرانگر سال ۲۰۰۴ بود. در سالهای اخیر به دلیل افزایش جمعیت افرادی که در مناطق پرخطر مشغول زندگی و کار هستند، هزینه چنین بلایای طبیعی در حال افزایش است. در این گفتار به بررسی برخی از دلایل این مساله و علل این نوع افزایش جمعیت میپردازیم.
این مساله به صورت گسترده مورد توافق قرار دارد که در دهه گذشته، زیانهای اقتصادی ناشی از فجایع طبیعی به طور تصاعدی رو به افزایش بوده است. علت عمده چنین اتفاقاتی، افزایش جمعیت و رشد درآمد سرانه است. با جمعیت بیشتر و ثروتمندتر، مواجه شدن با چنین افزایشی در زیانهای ناشی از بلایای طبیعی، چندان تعجبآور نیست و از آن شگفتانگیزتر، این واقعیت است که بهرغم سرمایهگذاریهای رو به رشد در بحث کاهش ریسک، سرعت رشد زیانهای اقتصادی ناشی از بلایای طبیعی برابر با رشد اقتصادی (Miller ۲۰۰۸) یا حتی سریعتر از آن (Bouwer ۲۰۰۷) بوده است. چنین به نظر میرسد که تغییرات آب و هوایی نمی تواند نقش مهمی در این تحولات داشته باشد (Bouwer ۲۰۱۱). نسبت ثروت با روند زیانهای ناشی از وقوع طوفان در ایالات متحده را تقریبا به طور کامل میتوان با این واقعیت توضیح داد که مردم، ریسک بیشتر و بیشتری را با حرکت و سرمایهگذاری بیشتر در مناطق در معرض خطر متحمل میشوند
(Pielke ۲۰۰۸). به راستی علل بروز چنین روندی چه چیزهایی میتواند باشد؟ در اینجا به بررسی مظنون اصلی این واقعه میپردازیم.
بسیاری از اوقات، توضیح در مورد روند افزایش ریسکپذیری، روی مساله شکست بازار و تعصبات رفتاری متمرکز میشود. در این میان هزینههایی وجود دارد، از آنجا که اطلاعات مربوط به فجایع طبیعی همیشه به راحتی در دسترس نیست، ممکن است افراد و شرکتهای مختلف، انگیزه ای برای صرف زمان و پول و همچنین تلاش برای جمعآوری چنین اطلاعاتی نداشته باشند (Hogarth and Kunreuther ۱۹۹۵).
همچنین گونههایی از هزینههای اثرات جانبی و ریسکهای اخلاقی نیز وجود دارند، از آنجا که در این موارد، عمدتا بیمهها یا حمایتهای پس از وقوع فاجعه (به خصوص در کشورهای توسعهیافته) در دسترس هستند، معمولا خانوارها و بنگاهها مجبور به پرداخت هزینههای کامل این خطرات نیستند و در نتیجه ممکن است اندازه واقعی این فجایع، چیزی بیش از میزان آشکار شده آن باشد (Laffont ۱۹۹۵).
رفتارهای غیرمنطقی و درک متعصبانه از ریسک نیز نقش مهمی را دارا میباشد: افراد معمولا انتخاب بین گزینههای مبهم را به تعویق میاندازند (Tversky Shafir ۱۹۹۲) ، به حساب آوردن اتفاقاتی که پیش از این هرگز رخ نداده است، برای آنها مشکل است (Tversky and Kahneman ۱۹۷۴) و اغلب، عواقب و عوارض بلندمدت و نامعلوم را مد نظر قرار نمیدهند (Michel-Kerian , Kunreuther ۲۰۰۸). در خصوص نقش این عوامل، هیچگونه شکی وجود ندارد اما من در تحقیق اخیر خود (Hallegatte ۲۰۱۱)، پیشنهاد کردم که این حرکت به سمت مناطق در معرض خطر با ایجاد انگیزه برای بهرهوری بالاتر در این مناطق - میتواند یک تصمیمگیری عقلایی، برای مقابله با پذیرفتن مساله شکست بازار باشد.
● سرمایهگذاری در ریسک
در اینجا تجزیه و تحلیل من بر اساس یک مدل ساده است که در آن فرض میشود سرمایهگذاریها در مناطقی که مستعد سیل هستند، کارآیی و بهرهوری بیشتری دارند، زیرا نزدیک بودن به ساحل و رودخانهها باعث کاهش هزینههای حمل و نقل میشود و همچنین گسترش شهرنشینی در این مناطق، منجر به توسعه و پیشرفت بیشتر آنها میشود. پس از آن عاملان اقتصادی هستند که نقش تصمیمگیری عقلایی برای ۱- میزان سرمایهگذاری برای حفاظت از خطرات سیل، ۲- میزان سرمایهگذاری در مناطق (حفاظت شده) مستعد سیل، ۳- میزان سرمایهگذاری در مناطق امن، را به عهده میگیرند. فرآیند عملکرد اصلی این مدل بسیار ساده است: همراه با رشد اقتصادی، ما منابع بیشتری برای اختصاص دادن به حفاظت از خطرات بلایای طبیعی، در دسترس داریم، با حفاظت بهتر، احتمال فاجعه کاهش مییابد، همچنین ایجاد انگیزهای برای افزایش سرمایهگذاری در مناطق خطرناکتر، کارآیی این مناطق را بالاتر میبرد. اما هنگامی که حفاظت ناکافی باشد یا تحت تاثیر حوادث استثنایی، با شکست مواجه شود، عواقب و پیامدهای ناشی از آن به مراتب بیشتر و بدتر میباشند.
به عنوان یک نتیجه، این مدل پیشبینی میکند که فراوانی تعداد حوادث پیشآمده، با رشد اقتصادی کاهش مییابد، اما عواقب و پیامدهای آن در هنگام وقوع بسیار بزرگتر است. سهم سرمایه و جمعیت ساکن در مناطق حادثه خیز، که همزمان با رشد اقتصادی افزایش مییابد، باعث میشود عواقب و پیامدهای بلایای طبیعی، بسیار سریعتر از سرمایه رشد کند. همراه با رشد و توسعه اقتصادی، ما در حال حرکت به سوی جهانی با فجایع و حوادث کمتر اما پیامدهای بزرگتر نسبت به رشد اقتصادی هستیم.
با توجه به پارامترهای مدل، متوسط تلفات سالانه میتواند رشد بسیار سریعتری نسبت به ثروت و درآمد داشته باشد. این به آن معنی است که در دنیای تصمیمگیریهای عقلایی، نوع رفتار میتواند به گونهای باشد که سبب افزایش متوسط زیانهای ناشی از تلفات گردد، حتی در شرایط نسبی. بنابراین هیچگونه توجیهی برای قبول این فرض که توسعه بیشتر، به معنای آسیبپذیری کمتر در مقابل حوادث است، وجود ندارد.
فرض میکنیم که همه عاملان اقتصادی به صورت عقلایی عمل میکنند. مدل نشان میدهد که اگر موجودیتی برای رفتارهای تعصبآمیز قائل شویم - به ویژه تمایل به سهلانگاری در مورد خطرات، در زمانی که برای مدت طولانی هیچ رخداد فاجعهباری اتفاق نیفتاده باشد - باید پذیرای فجایعی بسیار بزرگتر از حد انتظار باشیم. همراه با کاهش وقوع حوادث، فاصله زمانی بین حوادث افزایش مییابد و این مساله، مشکل به یادآوری حوادث قبلی را وخیمتر میکند.
نتایج به دست آمده، با آنچه که مشاهده میکنیم مطابقت کامل دارد. این نتایج در راستای مشاهدات و دستاوردهای استراتژی بینالمللی کاهش فجایع (۲۰۰۹) در سازمان ملل متحد میباشد که اعلام کرده بود، کشورهای فقیر از حوادث مکرر و کمهزینه رنج میبرند، در حالی که کشورهای ثروتمند با حوادث نادر اما بسیار پرهزینه روبهرو میشوند. حتی اگر کشورهای غنی به طور متوسط نسبت به آنهایی که فقیر هستند، آسیبپذیری کمتری داشته باشند، روند آن در هر کشور به گونهای نیست که انتظار رود رشد اقتصادی به طور خودکار، آسیبپذیری را کاهش میدهد.
مکانیزم اصلی آن به خوبی در مورد کشور ژاپن توضیح داده شده است. به لطف شیوههای مدیریت ریسک، ژاپن توانسته است به مقابله با زمینلرزهها و سونامیهایی بپردازد که هرکدام میتوانست به تنهایی در کشورهای دیگر سبب وقوع یک فاجعه بزرگ شود.
● نقش سیاستهای مدیریت ریسک و توسعه
۱- احتمال وقوع حوادث و بلایای طبیعی، روبه کاهش است اما اثرات و زیانهای آن روبه گسترش میباشد. بنابراین ابزارهای مدیریت بحران اهمیت فزایندهای پیدا میکند و ایجاد ابزارهای جدید نیز ضروری خواهد شد، از جمله آن صندوق ذخیره مقابله با حوادث غیرمترقبه دولتی (به عنوان مثال صندوق FONDEN در مکزیک) و صندوقهای
چند ملیتی مقابله با بلایای طبیعی (تسهیلات بیمه خطرات ناشی از فجایع در کارائیب یا صندوق همبستگی اتحادیه اروپا). به طور کلی همکاریهای بینالمللی در آینده اهمیت بیشتری نسبت به آنچه امروز دارند پیدا خواهند کرد و چنانچه افراد به طور منطقیتر سازماندهی شوند، دستاوردهای بیشتر و بهتری خواهند داشت.
۲- رشد و توسعه اقتصادی هیچگونه دلیل و تئوری برای کاهش تلفات حوادث ندارد، حتی در شرایط نسبی. کاهش تلفات حوادث، به طور ویژه نیاز به اعمال سیاستهای هدفمند دارد اما روشهای معمول، به عنوان مثال برای کاهش خسارات سیل، بر اساس «منطقهبندی» است، یعنی مشخص کردن مناطق مستعد سیل و ممنوعیت سرمایهگذاری در آن مناطق. این رویکرد با مشکلات بسیاری در پیادهسازی و اجرا مواجه است.
یک رویکرد انعطافپذیرتر آن است که منافع ناشی از سرمایهگذاری در مناطق در معرض خطر- بر اساس محاسبات و تجزیه و تحلیل اقتصادی و فرآیندهای مشورتی- بیشتر خواهد بود. سیاستها به طور سیستماتیک نباید در پی کاهش سطح خطرات باشند. در عوض، آنها باید به دنبال مدیریت کردن سطوح خطرات در جهت محدود کردن زیانهای ناشی از حوادث باشند تا این اطمینان حاصل شود که هنوز هم میتوان برای کسب منافع بیشتر، خطرات بزرگ را پذیرفت.
مدیریت ریسک باید به دنبال کاهش خطر فجایع و حوادث باشد. اگر اقداماتی که منجر به افزایش ریسک میشوند به دلیل رفتارهای غیرعقلانی، اثرات جانبی، و اطلاعات ناقص باشند، در این صورت ارتباطات و قوانین و مقررات جوامع، باید به صورت موثرتری به اجرا در آیند. اگر منافع حاصل از سرمایهگذاری در مناطق در معرض خطر توجیهگراینگونه اعمال غیرعقلایی باشند، در نتیجه سیاستهای کاهش خطر با شکست مواجه خواهند شد یا از لحاظ اقتصادی زیان آور خواهند بود، مگر اینکه آنها با فراهم کردن شرایط جایگزین، بدون افزایش سطح ریسک، سبب ایجاد منافع مشابه گردند.
اگرافراد فقط به دلیل پیدا کردن دسترسی به مشاغل و فرصتهای جدید، اقدام به مهاجرت از شهرهای بزرگ و اقامت گزیدن در مناطق خطرناک کنند، در آن صورت اقداماتی از قبیل منع شهرکسازی در این مناطق نمیتواند راهحل مناسبی باشد. چنین سیاستی با مخالفتهای شدید سیاسی روبهرو خواهد شد و ممکن است منجر به شهرکسازیهای غیررسمی، در نتیجه به جای کاهش سطح خطر منجر به افزایش آن گردد. یک سیاست کارآمد باید جایگزین مناسب برای افراد تازهوارد به چنین مناطقی را پیشنهاد کند، به عنوان مثال فراهم کردن حملونقل عمومی ارزان و سریع.
و به طور کلی، سیاستهای مدیریت ریسک در فجایع و حوادث طبیعی، نیاز به تغییر از یک موضع کاملا منفی- ممنوع کردن سرمایهگذاری در این مناطق - به یک رویکرد مثبت دارد، به عنوان مثال نشان دهد سرمایهگذاریها باید به صورت هدایت شده انجام شوند و همچنین ارائه اقدامات مکمل که میتواند این سرمایهگذاری را برای مناطق در معرض خطر مفیدتر سازد. برای انجام چنین فعالیتهایی، مدیریت ریسک نباید تنها روی مناطق در معرض خطر تمرکز کند، بلکه باید به دنبال رویکرد جامعی باشد که در برنامهریزیهای توسعه به صورت یکپارچه مورد استفاده قرار گیرد. گاهی اوقات، ایجاد زیرساختهای حمل و نقل برای مرتبط کردن مراکز کار و فعالیت به مکانهای امن در جهت کاهش ریسک، بسیار کارآتر از ساخت سیلبند برای مهار سیلابها میباشد.
نویسنده : استفانهالیگیت
مترجم : حامد بهشتی
منبع: وکس
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست