جمعه, ۱۵ تیر, ۱۴۰۳ / 5 July, 2024
مجله ویستا

پلیس های تلویزیون چه می کنند


پلیس های تلویزیون چه می کنند

همان طور که شاهد هستید این روزها به مناسبت «هفته نیروی انتظامی» تلویزیون حسابی به تکاپو افتاده است

همان طور که شاهد هستید این روزها به مناسبت «هفته نیروی انتظامی» تلویزیون حسابی به تکاپو افتاده است.

فیلم های تلویزیونی به دلیل (همیشگی و تکراری) شتاب زدگی و مناسبتی بودن دچار چارچوب و استخوان بندی ناقصی هستند.

مجموعه های پلیسی -معمایی به فراخور ذات حادثه محور و ریتم سریع و جذاب، سال های متمادی در دسته محبوب ترین و پربیننده ترین برنامه های تلویزیونی به شمار می روند، این جایگاه مختص ایران و مخاطبان ایرانی نیست و برای بیشتر کشورها صدق می کند، مجموعه هایی از این دست به صورت مرتب و پیاپی در بیشتر شبکه های تلویزیونی دنیا ساخته و پخش می شوند و همواره با طیف گسترده و وسیع از مخاطبان نیز همراه هستند.

مقوله نیروی انتظامی و به طور کلی پلیس و مقام امنیت، بر خلاف روند پیش گرفته مفهومی ویژه، مهم و سرنوشت‌ساز می باشد و به تعبیری همانند شمشیر دوبله‌ای عمل می کند که در صورت سرسری گرفتن و سخیف جلوه داده شدن ناخواسته ضربه ای جبران ناپذیر به ابهت و جایگاه آن می زند.

صحنه های غیر واقعی و یا موقعیت‌های لو رفته و پیدایی که بیننده زودتر از پلیس موفق به کشف آن می شود به صورت کاملا پنهان عظمت و عملکرد نیروی‌انتظامی را تکذیب می کند، با این شکل و شیوه و طرح مفاهیم آبکی ظرفیت های واقعی و جذابیت های کار پلیس هیچ گاه به نمایش گذارده نمی شود، متاسفانه بیشتر مجموعه های پلیسی وطنی با وجود این معضل ساخته می شوند و هنوز نتوانسته اند ذهن خلاق و فعال بیننده را راضی کنند.

در سال های اخیر چند مجموعه پلیسی خارجی خوب در تلویزیون دیده ایم، از مجموعه به یاد ماندنی «ناوارو» گرفته تا «هشدار برای کبری ۱۱ » و «ماموران مخفی پلیس» که هر کدام واجد ویژگی ها و نکات برجسته خاصی بوده اند.

سریال های جذابی چون «پوآرو» ، «خانم مارپل» و... نیز همگی برای مدتی طولانی اذهان مردم را درگیر کرده بود.

پخش این مجموعه ها باعث شد، ذهن مردم در خصوص معماهای جنایی و کشف نکات پنهان آن ها، فعال شود و انتظارشان از خلق ماجراها بالا رود، به همین دلیل است که این روزها مخاطبان تلویزیون سهل انگاری ها و ساده‌اندیشی های سریال های ایرانی را نمی پذیرند.

البته اگر کمی به عقب تر برگردیم (البته در زمانی که دنیای تصویر هنوز بدعت و نوآوری داشت) در تلویزیون خودمان نمونه های جالبی از سریال های پلیسی را دیده ایم، که شاید توانایی های سینمایی زیادی نداشته است، اما به علت داستان های جدید و نو بودن، برای زمان خود و همین طور خلق موقعیت های پلیسی پیچیده، توانست در ذهن مردم به عنوان خاطره ای خوشایند جا خوش کند.

مثلا سریال «لبه تاریکی» با آن بازی های استثنایی (بازی خود بیژن امکانیان) و موسیقی بی‌نظیر و به یاد ماندنی یکی از دلخوشی هایی است که به مسئله قاچاق عتیقه می پردازد، (اما متاسفانه نمی دانیم چرا تلویزیون با پخش این تکرارهای خوشایند خاطرات گذشته را زنده نمی کند آن هم در صورتی که شاهد تکرارهای ملال آور زیادی هستیم.)

سریال های پلیسی خارجی که مانند نقل و نبات به صورت حلوا حلوا در هر بسته و زمانی در تلویزیون دیده می شود سریال هایی که به رغم ماجراهای هیجانی، مخاطبان آن ها را دوست دارند مثلا مجموعه پلیسی درخشان و پر بیننده ایتالیایی با عنوان ماموران پلیس که به دلیل پردازش جسور و بدیع شخصیت ها و ایجاد جذابیت های عاطفی با محور روابط انسانی حاکم بر تعدادی مامور کار کشته پلیس، در زمره مجموعه های بسیار دیدنی قرار داشت، همچنین مجموعه بسیار دیدنی و هوشمندانه جنایت های غیر حرفه ای نیز از جمله آثار درخشانی بوده که از رسانه ملی پخش شده است.

در کنار این نمونه ها، مجموعه هایی هم‌چون «گمشدگان» (the lost) و «فرار از زندان» (prison breik) هم هستند که این روزها آوا و آوازه اش گوش ها را پر کرده است.

این دو مجموعه آن قدر جذاب و کم نظیر هستند که برای لحظه ای نمی توان از آن ها چشم برداشت.

خلاصه این که جایگاه این گونه آثار به دلیل هیجانات محفوظ بوده و همیشه مورد توجه می باشد.

این روزها به همان دلیل موجه، مجموعه های پلیسی در کانون توجه سازندگان و مدیران قرار دارند.

مجموعه هایی که (به استثنای نمونه های انگشت شمار) عمدتا کیفیت و جذابیت مناسب ندارند و بیشتر به نوعی کپی برداری و تقلید ناشیانه و بی اصولی از آثار مشابه خارجی می باشند تا مجموعه هایی با محوریت پلیسی ایرانی.

در واقع به رغم ساخته شدن آثار بسیار متعدد پلیسی در شبکه های مختلف هنوز هم این نوع سریال ها موفق نشده اند با ارائه جذابیت های خاص و کیفیتی شاخص برای مخاطب نمونه و گونه ای مهم در میان ژانرهای کم تعداد سریال‌سازی ایرانی باشند.

شاید بتوان هنوز هم «سرنخ» (ساخته کیومرث پوراحمد) را بهترین نمونه مجموعه پلیسی ایرانی (که با عملکرد نیروهای پلیس در ایران هماهنگی دارد) دانست.

(«سرنخ» یکی از مجموعه هایی است که این روزها خیلی ها تشنه دیدار آن می باشند و به قول معروف در این دنیای وانفسای تصویری همچنان پرجذابیت و تاثیرگذار است.)

مجموعه «سرنخ» با محوریت یک پلیس سنت‌گرای محافظه کار که به شکلی هوشمندانه بازتابی مناسب از جامعه ایرانی (در زمان خود فیلم) را ارائه داده است.

خلق داستان های جنایی، خانوادگی و به دور از سیاست زدگی و یا قاچاق محوری یکی دیگر از نکات مثبت و موثر در موفقیت این اثر بوده است.

«امیر حسین اوصیا » کارآگاهی بود از جنس مردم و با اخلاقیات آنان، نه چنان مقدس بود و از خود گذشته که بینندگان نتوانند او و جایگاه شغلی اش را به عنوان مقوله ای از خودشان باور کنند و نه دچار سرگشتگی و گیجی بود، او همیشه نکات ظریف را با دقت قابل توجه و دوست داشتنی در راستای حل معما در نظر می گرفت.

این ویژگی های منحصر به فرد در کنار بازی قابل باور و به یادماندنی «جهانبخش سلطانی» توانست مجموعه سرنخ را موفق کند.

هر چند که نباید از یاد ببریم پشت این مجموعه زیبا کارگردان بزرگی هم چون «کیومرث پوراحمد» وجود دارد، حضور گرم کارگردان سینمایی «اتوبوس شب» در عرصه تصویر به یادماندنی های زیادی را به ارمغان آورد.(قصه های مجید) «سرنخ» از قالب یک مجموعه حادثه ای صرف خارج بود و رنگ و بویی انسانی و اجتماعی داشت.

در کنار این اثر قابل قبول و دیدنی می توان از مجموعه های بسیاری نام برد که یا اسیر ضعف های داستانی و ساختاری بوده اند و یا در دام ممیزی های مکرر و گوناگون که از سوی بالا دستی ها به شکلی آزاردهنده تکرار می شود، نتوانسته اند چندان از جذابیت بهره مند باشند.

ر این میان می توان مجموعه کلانتر (۱ و۲) به کارگردانی «محسن شامحمدی» اشاره کرد، (جالب است بدانید سری سوم این مجموعه در راه می باشد) که با انتخاب داستان هایی دم دستی و تکراری و فضایی غیر ایرانی در کنار حضور بازیگری با سبک بازی کاملا هنری و اغراق آمیز در نقش اصلی («ایرج نوذری» جالب است بدانید در سری سوم نیز او کارآگاه است.) در زمره مجموعه های ناموفق قرار می گیرد.

(این معضل داستانی، این روزها گریبان تله فیلم های مربوط به پلیس را هم گرفته اند.)

البته نمونه ای نیز در سری این کارها داریم که علاوه بر نمونه خوب ابتدایی در ساخت مجدد دچار ضعف و نقصی آزاردهنده شد، به نحوی که زیبایی های سری اول را خدشه دار ساخت، کارآگاه علوی را که به خاطر دارید؟ هر چه قدر سری اول این مجموعه از لحاظ زیباشناسی جذاب و تاثیرگذار بود، سری دوم آن دچار مشکل و ایراد و بدون کوچک ترین نکته جذاب. سری دوم کارآگاه علوی دچار نوعی سیاست زدگی بیرون زده بود که نتوانست از قابلیت های این ژانر استفاده کرده و بیننده را همراه خود نگه دارد، مجموعه ای ضعیف و مغشوش و در هم ریخته که هیچ خط داستانی مشخصی نداشت.

شاید موفق ترین مجموعه های پلیسی چند سال اخیر را بتوان ساخته های «مهدی فخیم زاده» در قالب یک سه گانه پلیسی- معمایی حادثه ای دانست که گر چه با فضا و سبکی کاملا غیر وطنی ساخته می شوند اما به مدد انتخاب موضوعات نو، ملتهب و جذاب و با استفاده از عوامل حرفه ای و البته کاردانی توانمند همچون مهدی فخیم زاده آثاری جذاب و تماشایی از آب درآمده اند.

به طور کلی نمی توان از ژانر پلیسی و معمایی حرف زد، اما مهدی فخیم زاده و آثارش را به یاد نیاورد، زیرا اگر تنها یک کس باشد که حق این ژانر را به طور کامل به جا آورده و موجب اعتماد به نیروهای انتظامی شده فخیم زاده است زیرا او تجهیزات و امکانات نیروهای امنیتی را به صورت هدفدار مورد توجه فراوان قرار داده و به تصویر کشیده است.

عظمت نیروهای انتظامی و امنیتی و عملکرد هوشمندانه شان در سریال جنجالی، بدیع و پر‌طرفدار «خواب و بیدار» کاملا تصویری شده و تاثیرگذار بود، سریالی که هنوز بیشتر مردم آن را با نام «ناشاتا» به خاطر دارند.

سریال بعدی فخیم زاده حس سوم بود که تم طنز آن از دیگر کارهای او بیشتر بود (فخیم زاده در تمام کارهایش از زمینه ای طنز استفاده کرده است) و ماجرایی معمایی داشت و محوریت آن حس بویایی برجسته و کاملا متفاوت یک زن بود.

هر چند که این سریال محبوبیت اولین اثر فخیم‌زاده را نداشت اما به علت موضوع جدیدش مورد توجه قرار گرفت.

«بی صدا فریاد کن» نیز سومین اثر فخیم‌زاده در این ژانر بود که کاستی هایش فراتر از جذابیت هایش بود و نتوانست نظر مخاطبان و منتقدان را جلب کند، تنها نکته مثبت این سریال به تصویر کشیدن تجهیزات پلیسی در خصوص کنترل های نامحسوس و استفاده از تکنولوژی پیشرفته بود.

خلاصه این که فخیم زاده با درست عمل کردن و هوشمندانه قدم برداشتن توانسته قدرت پلیس و توانمندی هایش را باورپذیر به تصویر بکشد.

حال که نمونه ای برجسته در این ژانر نام بردیم، اجازه دهید پایانی ترین نمونه تصویری پلیسی که چندی پیش از شبکه سوم سیما پخش شد را معرفی کنیم.

اخیرا شبکه سوم سیما سریالی با عنوان «هویت» را پخش کرد، این سریال محصول شبکه استانی خوزستان بود که احتمالا در بحبوحه بی‌برنامگی و خالی ماندن کنداکتور پخش، مورد لطف قرار گرفته بود و از این شبکه پر مخاطب پخش شده بود.این مجموعه به رغم تلاشی که کارگردان کرده بود (از بدعت در نوع تدوین و تصویربرداری مشخص بود) به سبب هزینه های پایین تولید، اثری متوسط و حتی ضعیف از آب درآمده بود.

این مجموعه نیز مانند دیگر کارهای ایرانی مشکلات اساسی زیادی داشت.

انتخاب موضوعاتی بی ربط با فضای اجتماعی و تقلید ناموفق از مجموعه های خارجی معضل اساسی سریال هایی از این دست می باشد متاسفانه با گذشت زمان طولانی و ساخت مجموعه های پر تعداد در ژانر پلیسی- معمایی هنوز سازندگان این گونه آثار در تلویزیون ما، سرگرم تکرار همان اشتباهاتی هستند که مدت های مدید است که مرتکب می شوند.برای ساخت مجموعه دیدنی پلیسی- ایرانی باید با خلاقیت و جسارت سراغ موضوع و از الگوهای تازه ای استفاده کرد.

رسالت این سازندگان سخت تر از دیگر عوامل تولید در دیگر موضوعات می باشد، زیرا که آنان با عملکردشان سرنوشت و نگرش مردم نسبت به پلیس و جایگاه نیروهای انتظامی را رقم می زنند، به همین دلیل باید سعی کنند ظرفیت های واقعی و جذابیت های کار پلیس را آن که هست به نمایش بگذارند.