چهارشنبه, ۲۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 12 February, 2025
بهترین رییس جمهوری
![بهترین رییس جمهوری](/web/imgs/16/119/blhj91.jpeg)
آبان ماه سال ۱۳۸۷، ماه پر افت و خیزی از لحاظ سیاسی و تحولات داخلی بود. در این ماه علاوه بر استیضاح کردن وزیر کشور و تیره شدن بیشتر روابط دولت و مجلس، دو انشعاب جدی و تاثیرگذار در فراکسیون اصولگرایان مجلس رخ داد که بیتاثیر با انتخابات ریاست جمهوری سال آینده نخواهد بود. آغاز به کار «جمعیت رهپویان انقلاب اسلامی» از دل اصولگرایان تحولخواه و تشکیل فراکسیون «پیشرفت و عدالت» به رهبری مهندس باهنر از مهمترین تحولات سیاسی این ماه بود که بیشک نتایج و پیامدهای آن ظرف ماههای آینده عرصه رقابتهای انتخاباتی را متاثر خواهد ساخت. در این ماه در بعد خارجی میتوان به انتخاب باراک اوباما به عنوان رییس جمهوری جدید دولت آمریکا اشاره کرد که باز هم بدون شک سرمنشا تحولات وسیعی در سطح بینالملل خواهد بود.
با این مقدمه کوتاه قصد دارم در این نوشتار کوتاه به بررسی تبعات سیاسی انتخاب «اوباما» بر تحولات ایران به ویژه انتخابات ریاست جمهوری دوره دهم بپردازم. همچنین با طرح یک فرضیه به بررسی اجمالی تغییر احتمالی مهرههای اجرایی با توجه به ضروریات زمان و مکان پرداخته میشود. از سه سال و اندی پیش که احمدینژاد به قدرت رسید تا زمان حال دایره نفوذ و دوستداران و علاقهمندانش به تدریج در حال افول است و برعکس بر حجم منتقدان و مخالفان سیاسی و اقتصادی او افزوده میشود و این روند همچنان ادامه دارد، به طوری که بعید به نظر میرسد در آستانه انتخابات سال آینده، کل جناح اصولگرا بر روی نامزدی وی به وحدت و توافق اصولی برسد.
در چرایی این امر عوامل بسیاری دخیل هستند که هدف این نوشتار نیست، اما قطعا ساختارشکنی و تغییرات پی در پی کابینه که با انتقادات فراوان موافقان و مخالفان دولت احمدینژاد مواجه شد، شاید یکی از این دلایل باشد. در هر حال دولت نهم با تمام زحمات و تلاشهای فراوانی که کشیده، در آیندهای نزدیک به پایان میرسد و دولت دیگری جای آن را خواهد گرفت تا همزمان با تحولات بینالمللی بازیگر عرصه داخل شود.
شاید هنوز بسیاری از سیاستمداران و تحلیلگران بر این عقیده استوار باشند که شخص احمدینژاد همچنان گزینه مناسبی برای دوره بعدی خواهد بود و از هم این رو است که در بیان مواضع خود و جریانهای سیاسی وابسته به خود همواره از ضرورت حضور مجدد احمدینژاد در راس قوه مجریه دفاع میکنند. تحولات سیاسی و اقتصادی اما شاید سرنوشت دیگری را برای او رقم زده باشد.
بدونشک یکی از عوامل افول جریان دوم خرداد و دولت اصلاحات، نهادینه شدن طیفبندی سیاسی آن و مشخص شدن گروههای معتدل و تندرو آن بود، زیرا پس از مدتی فعالیت رادیکالها در دولت اصلاحات به مرور همین طیف موجب تضعیف دولت خاتمی شد، البته عوامل دیگری مانند اقدامات جناح رقیب و... در این افول تاثیرگذار بودند که در آن خصوص فعلا بحثی نمیشود.
اما در هر حال انشعابهای متعدد در دل جریان اصلاحطلب و چالشهای آنها برای حضور مستمر در دایره قدرت موجب شد تا افکار عمومی نیز به درستی درباره این جریان و افراد معتدل و افراطی آن موضعگیری کرده و با آنها آشنایی بیشتری پیدا کنند.
این در حالی است که هنوز در جناح اصولگرا شاهد این بازی یا قاعده سیاسی نیستیم، اما شواهد امر حاکی است که تا پیش از انتخابات سال بعد، این قاعده به تدریج در بین اصولگرایان نیز اتفاق میافتد، تا از قبل آن، راحتتر بتوان مسایل انتخاباتی را تجزیه و تحلیل کرد.
هر چند هنوز چالشهای این جناح به اوج نرسیده و چهرههای رادیکال و میانهروی آن به درستی در بین مردم شناخته نشدهاند، اما انشعابهای اخیر در فراکسیون اصولگرایان مجلس را میتوان نقطه امیدی بر روشن شدن نقاط تاریک این جریان در نظر گرفت. پس از آغاز فعالیت جمعیت رهپویان و فراکسیون پیشرفت و عدالت، تعدادی از نمایندگان مستقل نیز درصدد تشکیل فراکسیون «مستقلها» برآمدند تا روند زایش در جناح اصولگرا شاخه مجلس همچنان ادامه داشته باشد.
همان طور که اشاره شد پوستاندازی در جناح راست مدتی است که روند افزایشی یافته و با توجه به انتخابات ریاست جمهوری سال آینده، از لابهلای این انشعابها و تکثیرها قطعا واقعیتی به نام یک طیف خاص ظهور و بروز خواهد کرد که سرنوشت این جریان را برای انتخابات بعدی به عهده میگیرد و در واقع این جریان نوظهور مشخص خواهد کرد که کدام شخص باید و شایستهتر است تا سکان اجرایی کشور در سال آینده را عهدهدار شود.
در حال حاضر «رایحه خوش خدمت» از طرفداران پر و پا قرص احمدینژاد، اصولگرایان سنتی یا محافظهکاران و تحولخواهان از شاخههای تاثیرگذار درون مجلس هستند که هر کدام طرفدار یک یا چند نامزد خاص میباشند. پس از بروز اختلافنظر بین باهنر و احمدینژاد، نایب رییس مجلس با تشکیل فراکسیون «پیشرفت و عدالت» و یارگیری از نمایندگان درصدد تاسیس حزبی برآمد تا بتواند قدرت تضعیف شده محافظهکاران را در برابر حامیان دولت بازسازی کند تا بدین ترتیب در آستانه برگزاری انتخابات، روند بازی در معادله قدرت مانند انتخابات شوراها و ریاست جمهوری نهم به ضرر محافظهکاران تمام نشود، از این رو مدتی است باهنر که تا پیش از این به طرفداری همهجانبه از دولت متهم میشد، با در پیش گرفتن مشی و روش هشدارگرایانه، سیاستهای اقتصادی دولت نهم را به چالش میکشد.
به نظر میرسد تحولات رخ داده در جریان اصولگرا و زایشهای متعدد در آن با توجه به تغییر ریاست جمهوری آمریکا به تدریج در حال عبور از سمت تندروی به سوی اعتدال است تا در صورت نیاز و ضرورت، یک اصولگرای دیگر که البته معتقد به اصل مذاکره در عین حفظ اصول و ارزشهای نظام باشد، روند رشد را طی کند و به راس هرم اجرایی نزدیکتر شود و درست از این رو است که رایزنیها و مذاکرات انتخاباتی برخی از اصولگرایان سنتی و عملگرا مدتی است که افزایش یافته و تلاش میشود در این گونه نشستها گزینههایی غیر از احمدینژاد نیز بررسی شود.
اوایل آبان ماه امسال طبق گفته دبیر ائتلاف فراگیر اصولگرایان، علی لاریجانی، محمدباقر قالیباف و محسن رضایی نشستی انتخاباتی در منزل رضایی برگزار کردند، هر چند جزییات این دیدار به بیرون درز نکرد، اما در آن جلسه در خصوص مباحث مربوط به انتخابات ریاست جمهوری بحث و تبادلنظر شده است. ناظران آگاه معتقدند در دوره دهم ریاست جمهوری با توجه به پیچیدگی مسایل داخلی و بینالمللی، ضرورت نگاه دقیقتر به این تحولات بیش از پیش احساس میشود، لذا تمام سعی و تلاش جریانهای سیاسی معطوف به ویژگیهای خاص رییس جمهوری بعدی و چگونگی تعامل آن با مناسبات بینالمللی خواهد بود.
یکی از عوامل مهم و تاثیرگذار در انتخابات سال آینده، تغییر و تحولات ایجاد شده در دولت ایالات متحده آمریکاست، تغییراتی که علاوه بر خارج کردن افراطیون جمهوریخواه از کاخ سفید و مجلس نمایندگان، ظاهرا قرار است بر اصول و روش مذاکره به جای تهدید و ارعاب سایر دولتها بنا شود. هر چند هنوز به درستی مشخص نیست که آیا «اوباما» واقعا برخلاف بوش دنبال آرامش در سیاست خارجی است، اما نشانههای رویت شده از رییس سیاه آمریکا حاکی از تغییرات عمده در این کشور و تحول در چگونگی مناسبات آن با سایر کشورها است.
با این پیشفرض، تحلیلگران میگویند آمدن و قدرت گرفتن دموکراتها در آمریکا معنایی جز شکست سیاستهای جمهوریخواهان ندارد و از این پس طبق شعارهای اوباما تغییرات تدریجی در سیاست داخلی و خارجی آمریکا رخ خواهد داد، به این معنا که پس از مدتها حضور بلامنازع آمریکا در صحنه جهانی که عمدتا ناشی از فروپاشی شوروی سابق بود، مدتی است که دوران تکقطبی در حال پایان یافتن است و دولت جدید آمریکا قطعا میکوشد در دنیای جدید که مبتنی بر چندقطبی بودن است، نقش جدیدی در عرصه بینالمللی ایفا کند که یکی از این نقشها تلاش برای حل روابط با کشور جمهوری اسلامی ایران و برقراری مناسبات دوجانبه با این کشور است، مسالهای که چندی است در داخل کشور زمزمهی آن زیاد و تابویش شکسته شده است.
به هر حال طبق گفته تحلیلگران، پیروزی اوباما یک فرصت برای ایران محسوب میشود تا پس از مدتها تیرگی روابط، از این فرصت به وجود آمده برای احقاق حق و حل و فصل مشکلات باقی مانده استفاده کند. در آیندهای نزدیک اداره کاخ سفید و دولت آمریکا بر عهده دموکرات تازهنفس قرار میگیرد که در چگونگی ارتباط و مناسبات با سایر دولتها از فاکتوری به نام مذاکره مدد میجوید، عاملی که سلف وی (بوش) از آن بهره درستی نمیبرد، بنابراین پیشبینی میشود در دوران جدیدی از نظام بینالملل که تندروها از صحنه اصلی خارج میشوند و به جای تهدید و ارعاب، مذاکره و گفتوگو محور قرار میگیرد، روسا و رهبران اجرایی سایر کشورها نیز از چنین خصیصه یا ویژگیای برخوردار باشند تا نظام چندقطبی با چالشها و مشکلات کمتری مواجه شود.
با این توصیف سعی کشورها به ویژه دولتهای متخاصم از این پس بر این خواهد بود که عناصر و چهرههای متناسب با تحولات بینالمللی که دارای روحیهای متعادل و نه الزاما رادیکال و موافق مذاکره را انتخاب کنند تا در این بستر تازه تحولات جدید شکل گیرد.
واقعیت آن است که آمریکا دیگر نمیتواند به تنهایی دنیا را اداره کند و نظام چندقطبی در حال تکوین تدریجی است که در این برههی حساس، دموکراتها این تغییرات را عهدهدار شدهاند، بنابراین دور از ذهن نیست که در برخی از کشورها از جمله ایران اشخاصی عهدهدار مسوولیت اجرایی کشور شوند که متناسب با این تحولات بتوانند اداره امور را بر عهده گیرند.
برخی از صاحبنظران معتقدند: با توجه به آمادگی دولت نهم برای مذاکره با آمریکا و تمایل مشابهی که از سوی این کشور (آمریکا) مشاهده میشود، میتوان به این منطق رسید که حکومت به تدریج در حال تغییر سیاست خارجی خود است، زیرا دیگر مذاکره با آمریکا تابو نیست و در حال حاضر بسیاری از جریانها از ضرورت گفتوگو برای حل مشکلات فیمابین استقبال میکنند.
اگر چه همواره هیچ دولت و کشوری نیست که طرفدار گفتوگو و مذاکره نباشد، با این حال سنگین بودن پرونده اختلافات ایران و آمریکا که با اقدامات ستیزهجویانه دولت این کشور علیه جمهوری اسلامی طی سالیان گذشته وارد مرحله حساس و دشواری شده است، نیاز به مذاکرهکنندگان حرفهای و حمایت بزرگان نظام دارد، با این حال چه دولت احمدینژاد ماموریت این مهم را عهدهدار شود و چه دولت دیگری، قطعا نیاز به سیاستمداران زیرک، باهوش، اعتدالگرا و اهل منطق مذاکره بیش از پیش احساس میشود.
با این وضعیت اگر فرض بر تغییر جهتگیری سیاست خارجی باشد، هر دولتی که بر سر کار آید، وظیفه دارد این مذاکره را به انجام برساند، چه اصولگرا و چه اصلاحطلب.
با این همه هنوز صاحبنظران و تحلیلگران معتقدند: در چنین شرایطی اگر دولت جدید آمریکا همان طور که در شعارهای خود عنوان کرده، خواهان تغییرات در سیاست خارجی دولت ایالات متحده باشد و از منطق مذاکره پیروی کند، در ایران نیز باید شخصی اداره قوه مجریه را عهدهدار شود که بتواند در این بازی هوشمندانه از فرصت به وجود آمده بهترین بهره را برای منافع ملی کشور بردارد، حال میخواهد اصولگرا باشد، خواه اصلاحطلب، خواه خاتمی یا لاریجانی و قالیباف!
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست