دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

کم کم سرزمین شان را از دست می دهند


کم کم سرزمین شان را از دست می دهند

نگاهی به مجموعه شعر مرتضی پاشاپور

گاهی وقت‌ها شعری می‌خوانی و حس می‌کنی بخش گمشده‌یی از دریافت‌ها را یکجا به تو تقدیم کرده‌اند. گاهی شعری می‌خوانی و حس می‌کنی حرف‌هایی که جایی و از تو بودند، حرف‌هایی که جایی در تو لال مانده بودند؛ توی این شعر‌ها مثل زخمی قدیمی سر وا کرده‌اند و به یاد می‌آوری که مفاهیم آن ترکیبات تکراری و همیشگی نیستند که می‌توان با به بازی گرفتن‌شان در کنار هزار اتفاق روزانه دیگر، شعری هم ساخت.

مفاهیم لباس‌های نویی به تن کرده‌اند و حرف‌های تازه‌یی برای گفتن دارند. گاهی وقت‌ها خواندن یک شعر و تنها خواندن یک شعر می‌تواند تو را از مرگ حتمی نجات دهد. مرگ در دامن گرداب وار دستورالعمل‌هایی که می‌خواهند به هر شکل ممکن به تو ثابت کنند که شعر خوب، شعری است که اینچنین و آنچنان باشد، ولی به خودت می‌آیی و می‌بینی که این کلمات سر سازگاری با هیچ دستور و قانون و تبصره‌یی ندارند و تنها تفاوت‌شان در نوع عینکی است که به چشم خود و به چشم شما زده‌اند.

تنها تفاوت‌شان در این است که با صدای نه‌چندان بلند می‌گویند: نگاه کن این خرده‌ریزها که در اطراف‌تان رها شده شاید یک زمانی مال شما بوده. دور و بر روزهایتان چیز تازه‌یی گم نکرده‌اید؟

کم نیستند/ کسانی که می‌توانند/ ساعت‌ها از دریا حرف بزنند/ بی‌آنکه دریا را دیده باشند/ جمله‌های عاشقانه بگویند/ بی‌آنکه عشقی در کار باشد/ اتفاق‌های نیفتاده را/ چنان بازگو کنند / تا باور کنی/ زندگیت چقدر بیهوده می‌گذرد / اما تو/ می‌توانی دریا ببینی/ و عاشق بشوی / بگذار آنها حرف‌شان را بزنند

«کم‌کم سرزمین‌شان را از دست می‌دهند» این نام مجموعه شعری از مرتضی پاشاپور است. مجموعه شعری که با همین نگاه دیگر خود توانسته کاری کند که نتوانید کتاب را تا آخرین سطرهای شعر بر زمین بگذارید. شاعر این مجموعه با گرایش ساده‌نویسی و تنها با تکیه بر نگاه متفاوت خود به ساده‌ترین رخدادهای زندگی توانسته است به خلق لحظاتی منحصر به فرد در هر شعر دست پیدا کند. شعری که بی‌آنکه خود را درگیر زبان و اتفاقات درون زبانی کرده باشد توانسته است با تلنگر‌های شاعرانه خود ذهن مخاطب را درگیر کرده و سویه‌های تازه‌تری از لحظه‌های مکرر زیست انسان را فراروی مخاطب قرار دهد.

در حقیقت مرتضی پاشاپور توانسته با تغییر در زاویه دید در کلمات و اتفاق‌ها و روزمرّگی‌ها به وجه دیگری از دریافت‌های درونگرایانه دست پیدا کند.

می‌توان گفت هنر پاشاپور در این مجموعه شعر تمرکز بر جنبه غافلگیری و بازنمایی وقایع ساده در کنار تلنگر و ضربه‌یی است که بر نهاد مخاطب وارد می‌کند

پیرمرد‌های محله‌مان/ هر روز در پارک / دور هم جمع می‌شوند/ و مشکلات دنیا را حل می‌کنند/ خشونت‌ها پایان می‌یابند/ آواره‌ها به سرزمین‌هایشان بازمی‌گردند/ آرامش همه جا را فرا می‌گیرد/ پیرمرد‌های محله ما / بیهوده حرف نمی‌زنند!

هنر پاشاپور در اشارهای مکررش به آن گوشه‌های تاریکی است که در باور انسان‌ها، به شکل حرف‌های ناگفته و تصاویر مبهم بازنمایی می‌شود. مفاهیمی که هر کسی بارها و بارها آنها را به شکل لحظه‌یی گذرا در درون خود و در برخورد با اتفاق‌های پیرامونش احساس کرده است. پاشاپور در شعر خود تمامی این مفاهیم را در آینه کلمات باز‌سازی کرده و مخاطب، دریافت‌های پنهان خود را بار دیگر می‌تواند به شکل متن شناسایی کند.

دریافت‌هایی که شنیدن آنها و خواندن آنها در کنار بهره‌گیری شاعر در استفاده از ویژگی‌های آشنازدایانه که نه به شکل ارتباط‌های کلامی و زبانی، بلکه در قالب نگاهی دوباره به مفاهیم؛ می‌تواند شعر پاشاپور را به شعری دریافت‌گرا تبدیل کند.

دوست داری ساعت‌ها بایستی/ به گلی نگاه کنی/

روی چمن‌ها دراز بکشی/ و عبور تکه‌های ابر را /

در آسمان آبی تماشا کنی/ یا در روزی بارانی /

تمام راه را قدم بزنی/ اما

با این کارها /

حتما شغلت را از دست خواهی داد.

به این ترتیب شما با شعری

روبه‌رو می‌شوید که با درون انسان سروکار دارد.

شعری که هر یک از ما شاید بارها و بار‌ها، طی ساعت‌ها و روزهای عمر خود، آن را در سکوت و خلوت سروده‌ایم و اینک این کلماتند که در بستر متن می‌نشینند، هویت و باور پیدا می‌کنند و همذات‌پنداری مخاطب با شاعر این مجموعه را رقم می‌زنند. «کم‌کم سرزمین‌شان را از دست می‌دهند» در بهار ۹۲ و با همکاری انتشارات نصیرا به چاپ رسیده است. لبخند بزن / برآمدگی گونه‌هایت/ توان آن را دارد / که امید رفته را بازگرداند /گاه/ قوسی کوچک/ می‌تواند / معماری بنایی را نجات دهد/ لبخند بزن.

نسترن مکارمی