سه شنبه, ۲۳ بهمن, ۱۴۰۳ / 11 February, 2025
چالش های فراروی مطالعات اسلامی در غرب
مقصود از این مقاله ارائه منظر یك مسلمان در باب رابطه ایمان اسلامی با رشته های تحقیقی ای است كه آن را مطالعه می كنند. از آنجا كه تاریخدانان ادیانی كه درباره اسلام قلمفرسایی كرده اند اطلاعاتشان را اغلب از كارشناسان غربی «مطالعات اسلامی «اقتباس كرده اند، كانون توجه این مقاله بر خود مطالعات اسلامی خواهد بود. اصل مساله متنازع فیه این است: آیا اصطلاح «مطالعات اسلامی» به معنای كاوش عقلانی ای است كه تنها به وسیله محققان غربی كشف شده و تداوم یافته است؟ اگر چه به نظر می رسد این رای در غرب شیوع دارد معذلك مطالعه اسلام بوسیله خود مسلمین از زمان پیدایش اسلام در آن لحاظ نشده است. با این حال آیا مطالعه غربی اسلام ذاتا خطا و مضر است؟ این منظر نیز رایی است كه بر بسیاری از دستاوردهای آشكار كه بسیاری از آنها را غیر مسلمان به دست آورده اند، چشم فرو می بندد. مشكلاتی كه بسیاری از مسلمین در باب «مطالعات اسلامی» احساس می كنند در كجا نهفته است؟ داستان ذیل نكته ای را نشان می دهد كه باید بدان پرداخت. در هفتم دسامبر ۱۹۷۹، الاهرام، روزنامه مهم مصری حاوی داستان جالبی به نقل از یك نویسنده نامور بود. این نویسنده از دوست قدیمی اش سلاح سلجوق ـ سفیر سابق افغانستان در مصر و یك محقق و مرجع كامل در باب سوفیسم ـ نقل كرده بود كه روزی در حدود بیست سال پیش با او دیدار كرده در حالی كه بسیار آشفته حال به نظر می رسید. نویسنده می نویسد: «سلجوق به من گفت تا بپاخیزم و برای جلوگیری از یك فاجعه بزرگ مبارزه كنم! امریكا و روسیه دست به دست هم داده اند تا این بار تیشه به ریشه دانشگاه الازهر بزنند.
نماینده اتحاد شوروی و سفیر امریكا با رئیس جمهور ما (مصر) مشورت كرده اند تا الازهر را مدرن كنند و آن را با عصر جدید بیشتر مرتبط سازند.» نویسنده كه در اثر این درخواست سلجوق تحریك شده بود، برای خوانندگانش می نویسد كه نامه ای به رئیس جمهور مصر نوشت كه این نامه حاوی هشدارهایی در باب پیامدهای مصیبت بار چنان اقدامی بود. او همچنین نامه ای به تمامی روزنامه نوشت كه در آن اندیشه «مدرن سازی» مركز تعلیم دینی و عقلانی مسلمانان را به باد انتقاد می گرفت. او شان عظیم الازهر و رسالت اصلی آن بخصوص برای صیانت از قرآن و علوم دینی و سنتی را به رئیس جمهور و رسانه ها متذكر شد. اما این نویسنده پاسخی به درخواست هایش دریافت نكرد و هیچ یك از نامه هایش منتشر نشدند. در همین حال او از مطبوعات باخبر شد كه مسوول كمیته ای كه به فرمان رسمی تشكیل شده تا به اصلاح الازهر بپردازد یكی از آشنایان او یعنی رئیس دانشگاه قاهره است كه خروجش از مصر به مقصد اسپانیا به عنوان سفیر مصر روز پیش تصویب شده است. گزارش مطبوعات حاكی بود هنگام مسوولیت او كمیته به این نتیجه رسیده كه اكنون زمان تحول دانشگاه الازهر به یك دانشگاه مدرن كه شامل مدارس كشاورزی، پزشكی، تجارت و مهندسی باشد فرا رسیده است. تنها هنگامی كه سفیر از اسپانیا بازگشت نویسنده مطلع شد كه برخلاف اعلام قبلی رسانه ها آن كمیته اصلاحات پیشنهادی را رد كرده است. سفیر اضافه كرده كه ریاست عالیه دانشگاه الازهر در یك لحظه تاثر انگیز در جریان نشست های كمیته زیر گریه زده، زیرا به شدت از آسیبی كه در نتیجه اصلاحات پیشنهادی به الازهر و اسلام وارد شد خوفناك بود. پیش از اظهار نظر درباره این داستان اجازه دهید به زمان پیامبر محمد (ص) باز گردیم و خاستگاه های این موضوع گسترده یعنی مطالعات اسلامی را پی كاوی كنیم. خاستگاه و رشد مطالعات اسلامی در جهان مسلمانان
پیامبر در دوران رسالت دلمشغول این بود كه ارواح انسانها را با مشعل معرفت فروزان و درخشنده سازد و اصحابش را از بعضی تفكرات از جمله تفكر در ذات خداوند و حقایق نامرئی بر حذر كرده بود. از آنجا كه ذهن محدود از ادراك نامحدود قاصر است هرگونه تلاش برای عمل در ورای این محدوده ها فقط به اشتباه می انجامد. سوالات بسیاری در نتیجه رسالت پیامبر مطرح شدند و به روشهایی كه در قرآن و سنت پیامبر یافت شد پاسخ گرفتند. پیامبر خود هدایت بود. با این حال بعد از وفات پیامبر شتاب رسالتش همچنان اصحابش را هدایت كرد؛ اصحابی كه بالجماعه یا بالانفراد بارقه شور الهی را در قلوب و ارواح خودخواه كرده بودند. بعد از گذشتن از نخستین نسل مسلمان و با تحول تمدن اسلامی كه افراد غیر عرب زبان را شامل می شد فشار جدیدی بر گرده این جامعه نوظهور و بالنده وارد می آمد. غایت اصلی، مدد رساندن به افراد غیر عرب بود تا بتوانند اسلام را بدون این كه تحریفش كنند جذب زندگی شان نمایند. با ملاحظه این حقیقت كه بقایای قوای تمدن های باستانی و مستحكم مانند ایران و مصر اكنون تحت حاكمیت مسلمین بودند مساله تحلیل یا جذب اسلام وظیفه حقیری نبود.
وحدت اندام وار این تمدن اسلامی در حال رشد عاقبت شكسته شد. مساله ماهیت حكومت اسلامی و موضوع خلافت منجر به شكافی بین مسلمین شد كه بعد از آن دیگر مسلمانان یا خود را سنی و یا شیعه می دانستند. تجربه دردناك ملازم با این شكاف منجر به جدایی همزمان دیگری بین اجزای درون جامعه اسلامی شد؛ یعنی تمركز ملاحظات دنیوی در دستان پیروان سیاست قدرت و تمركز ملاحظات روحانی در میان كسانی كه خود را به تمامه وقف دین اسلام كرده بوند. این امر منجر به ظهور تصوف شد كه بسیاری از پیروان آن می خواستند بین خود و نهادهای تثبیت شده {حكومتی} فرق بگذارند. با رشد تمدن اسلامی یك نظام آموزشی به تدریج بسط و توسعه یافت كه سائق اسلامی اصیل سعادت فردی را بیان می كرد. از آنجا كه آموزش وسیله ای كه جامعه با آن ارزشها و میراث مورد احترام خود را صیانت می كند و انتقال می دهد، غایت آموزش در ممالك اسلامی هرگز از اعتقاد به خداوند یا از پایه های اصلی عقیده اسلام جدا نبوده است. این امر برغم آراء متشتتی كه در باب برخی از وجوه حاشیه ای محتوای این اعتقاد وجود دارد همواره صادق است.
جالب آن كه تا به حال تعریف واضحی از «مطالعات اسلامی» بما هو، وجود نداشته است. زیرا مفهوم مطالعه «اسلامی» در مقابل «غیر اسلامی» به ذهن محققان مسلمان متقدم خطور نكرده بود. بلكه تمام فروع و شاخه های معرفت در نزد آنان «اسلامی» بود.
مطالعات اسلامی در شرق و غرب
توجه آگاهانه به موضوعات اسلامی در مقابل غیر اسلامی، در نزاع بین شرق مسلمان و غرب مسیحی در خلال قرون وسطی حاصل شد. وقتی در قرون متاخرتر قدرت ممالك اسلامی تضعیف شد و این اراضی تحت حاكمیت استعماری غرب درآمدند دو مفهوم مقارن در باب مطالعات اسلامی ظاهر شد؛ یكی خارج از جهان اسلامی و دیگری درون آن. اغلب خوانندگان غربی با آثار و نقادی هایی كه اسلام منتشر كرده اند آشنا هستند. اما احتمالا این خوانندگان با تاثیری كه این آثار بر محققان مسلمان داشته آشنایی كمتری دارند؛ محققان مسلمانی كه خواسته اند تا از سنت خود بر طبق منابع، ضوابط و معیارهایی كه از قرآن و سنت پیامبر اخذ شده است، صیانت كنند.
نیاز قدرتهای استعماری به شناخت و فهم مردم تحت سلطه شان محرك و انگیزه مطالعات اسلامی غربی بود. كل میراث فرهنگ اسلامی به تنهایی، خواه در زمینه خود دین اسلام یا فلسفه یا هنر، تحت یك سرفصل تحقیق غربی قرار گرفتند: «مطالعات اسلامی» (كه در ابتدا «مطالعات شرق شناسی» خوانده می شد) این رشته بوسیله محققان اروپایی در دانشگاههای و برای دانشجویان اروپایی ترویج می شد. حاكمان استعماری در درون جهان اسلامی نظامهای «سكولار» آموزشی را بنیان نهادند كه بر اساس الگوی خودشان ساخته شده بود. نتیجتا نظامهای آموزشی سنتی مسلمان برچسب «دینی» خوردند. مراكز آموزشی سنتی مسلمانان بی درنگ تبدیل به مدارس «مطالعات اسلامی!» شدند.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست