چهارشنبه, ۱۰ بهمن, ۱۴۰۳ / 29 January, 2025
داستان نویسی زنان ایران
این مقاله طرح اولیهٔ پژوهشی است كه ضرورت دارد در مورد داستانهای زنان انجام شود.البته بعضی از نویسندگان ـ مثل ناتالی ساروت ـ با تقسیم ادبیات به زنانه و مردانه مخالفاند. او میگوید: «ادبیات زنانه به معنی دقیق كلمهٔ آن وجود ندارد. همانطور كه نمیتوان از موسیقی زنانه یا فلسفهٔ زنانه سخن گفت. بهنظر من فقط ادبیات وجود دارد.» ویرجینیا وولف میگوید: «برای هركسی كه مینویسد، فكر كردن دربارهٔ جنسیت خود مخرب است. زن بودن یا مرد بودن به صورت خالص و مطلق مخرب است؛ باید زنانهـمردانه یا مردانهـزنانه بود.»۱در جامعهٔ ما نیز آنچه نویسندگان زن مینویسند بخشی است از جریان كلی ادبیات معاصر و همهٔ بایدها و نبایدهایی كه دامنهٔ ادبیات معاصر را محدود میكند شامل نوشتههای زنان نیز میشود. همچنان كه نویسندگان زن نیز به اندازهٔ نویسندگان مرد در جستوجوی راههایی برای نوآوری در شكل و مضمون داستاننویسی امروز ایران هستند. اما، بهویژه در جامعهای چون جامعهٔ ما، واقعیت این است كه زنان از نظر موقعیت اجتماعی محدودتر از مردان بودهاند و امكان كمتری برای پرورش قدرت ادبی خود داشتهاند. اما آنچه موجب تمایز آثار آنان از نوشتههای مردان میشود، نگاه زنانه در پرداختن به مسائل عاطفی و اجتماعی و جزءنگاری پرحوصله در تدارك دیدنِ ساختمان داستانهایشان است. بهویژه در سالهای پس از انقلاب، زنان ایرانی بهعنوان انسانهایی قرارگرفته بر گسل تاریخیـفرهنگی پدیدآمده بر اثر جابهجایی دو نظام و تبعات انقلاب و جنگ، قلم بهدست گرفتهاند تا بهجای آنكه به تعبیر منتقدی «نگار باشند نگارنده گردند». اینان كه به دل حادثه پرتاب شدهاند و به شناختی تازه از موقعیت و جایگاه خود رسیدهاند، برای مقابله با آنچه آنها را به حجاب انزوا میراند، آثاری حدیث نفسگونه نوشتهاند و با حساسیتی ذهنگرایانه و كمتر متكی بر هیجانهای بیرونی، به زندگی امروز پرداختهاند.
ادبیات زنان را در ایران میتوان در دو بُعد بررسی كرد:
۱. داستانهایی كه نویسندگان مرد دربارهٔ زنان مینویسند و نوع نگاه آنان به قهرمانان زن.
۲. داستانهایی كه زنان مینویسند.
من میخواهم به این بخش دوم بپردازم. یعنی ببینم داستاننویسی زنانهٔ ما از كی شروع شده، چه مراحلی را طی كرده و حالا در چه وضعیتی است. زیرا زنان آثار متنوعی آفریدهاند. چند رمان و تعداد بیشتری داستان كوتاه نشاندهندهٔ حضور جدی آنان در عرصهٔ آفرینش ادبی است. بخشی از جذابیت این داستانها در این است كه دنیای زنان ناشناختهتر از دنیای مردان است. در داستانهای ما، به مسائل اغلب از دید مردان نگریسته شده و زن كمتر حضور مستقلی داشته است. بهگمانم ریشههای تاریخی و اجبارهای خانوادگی و قانونی و سنتهای متعدد زنان را ناگزیر از پذیرش انتظارات جامعه و درونی كردن و توجیه آنها برای خودشان میكند، بهطوریكه دیگر امكان و باوری برای مقابله با سرنوشت محتوم خود نمییابند.
زنان نویسندهای كه میكوشند خارج از چارچوبهای مرسوم به احساسات و امیال زنانه بپردازند با مشكلات گوناگون مواجه میشوند زیرا ناگزیر از طرح مسائلی بحثانگیز و مشوشكنندهاند. عمدهٔ تازگی ادبیات زنان در این است كه تلاش برای كشف فردیت و هویت خود بهعنوان یك زن جای چشمگیری در آن مییابد. همین امر عامل نگرشی تازه به جهان میشود تا با تأكید بر نقش اجتماعی و درونیات زنان، تصویری متفاوت با تصویر زن در آثار نویسندگان مرد ترسیم شود. داستاننویسان زن، بهویژه در دههٔ اخیر، به مشكل هویت و جایگاه زن ایرانی در یك مرحلهٔ تغییر و تحول اجتماعی میپردازند و تلاش برای خودیابی را با انتقاد از جامعهٔ مردسالار درمیآمیزند كه زنان را در حجابی از بایدها و نبایدها محبوس میكند.
داستاننویسی زنان را میتوان در سه مرحلهٔ زمانی قرار داد:
۱. گامهای اولیه: در فاصلهٔ زمانی ۱۳۱۰ تا ۱۳۳۹، به نام ۱۵ نویسندهٔ زن برمیخوریم. تا ۱۳۳۹، ۲۷۰ نویسندهٔ مرد در عرصهٔ ادبیات داستانی فعالاند، یعنی در مقابل هر نویسندهٔ زن، ۱۸ نویسندهٔ مرد.
تا ۱۳۱۰ كه داستاننویسی ایران سالهای آغازین خود را میگذراند و مردان كمی در این عرصه قلم میزنند، نام هیچ زنی در تاریخ داستاننویسی نیامده است. از ۱۳۱۰ تا ۱۳۲۰، ۲ زن داستان نوشتهاند: «ایراندخت»۲ نامی داستان اجتماعی احساساتی دختر تیرهبخت (حدود ۱۳۱۰) را نوشته و زهرا خانلری (۱۲۹۴ـ۱۳۷۱) پروین و پرویز (۱۳۱۲) و ژاله یا رهبر دوشیزگان (۱۳۱۵) را به رشتهٔ تحریر درآورده است. البته در این دوره، فاطمه سیاح در زمینهٔ نقد ادبی فعال است و بهعنوان نخستین زن ایرانی بر كرسی استادی دانشگاه تهران نشسته است.
از ۱۳۲۰ تا ۱۳۲۹، كه از نظر سیاسیـاجتماعی دههٔ پرتحركی است، تنها به نام سیمین دانشور (متولد ۱۳۰۰) برمیخوریم با مجموعهٔ آتش خاموش (۱۳۲۷) كه جایگاه رفیعی در مجموعهٔ آثار او ندارد.
اما از ۱۳۳۰ تا ۱۳۳۹ به ۸ زن نویسنده برمیخوریم كه از میان آنها میتوان به نامهای زیر اشاره كرد:
ملكه بقایی كرمانی (۱۲۹۳ـ؟): پدرش نمایندهٔ مجلس بود. در تهران و پاریس تحصیل كرد. از فعالان مبارزه برای حقوق زنان بود و چند اثر دربارهٔ شرایط زندگی زنان ایرانی نوشت، مثل زنها چه میگویند؟ یا رمان بوسهٔ تلخ (۱۳۳۶) كه فضایی عصبی و پرتنش دارد. سالهای پایانی عمر را در امریكا گذراند و مجموعهٔ شكستهبالان (۱۳۶۳) را در لسآنجلس منتشر كرد. آثار او از نخستین نمونههای داستانی است كه از دید یك زن به مسائل زنان پرداخته است.
بهیندخت دارایی (متولد ۱۳۰۰): دكترای ادبیات فارسی داشت. پس از انتشار داستان حرمان (۱۳۳۵) دربارهٔ مهر مادری، به تحقیق در ادبیات كلاسیك از جمله شاهنامه روی آورد.
مهین توللی (متولد ۱۳۰۹): همسر فریدون توللی شاعر معروف، داستانهای كوتاهی را كه در مجلهٔ سخن چاپ كرده بود به شكل مجموعهٔ سنجاق مروارید (۱۳۳۸) انتشار داد. پس از وقفهای كه چند دهه بهطول انجامید، مجموعهٔ ویلن شكسته را منتشر كرد.
كیواندخت كیوانی (متولد ۱۳۱۳): مترجم زبان انگلیسی كه جز جوانی (۱۳۳۰) و رمان گذر از سطح آب، خاطرات ایام جنگ را با نام یادداشتهای ناتمام (۱۳۶۹) نوشته و تاریخ ادبیات عرب اثر نیكلسن را ترجمه كرده است.
مریم ساوجی (۱۲۹۸ـ؟): نویسندهٔ متون حقوقی و وكیل دادگستری، نخستین زنی است كه مبحث حقوق زن را در ۱۳۳۵ در رادیو ایران مطرح كرد. او شاعر بود و داستان دختر راه و فرشته را نوشت.
نویسندهای به نام ماهسیما نیز زنجیرهای تقدیر (۱۳۳۶) را دربارهٔ موقعیت خانوادگی و اجتماعی زنان اشرافی نوشت.
جستوجوهای من در تاریخ ادبیات معاصر نشان میدهد كه در سالهای ۱۳۱۰ تا ۱۳۳۹، زنان در عرصهٔ داستاننویسی حضور كمرنگی دارند. محدودیتهای اجتماعی، خانوادگی، تحصیلی و شغلی، فضا را برای آفرینش زنانه تنگ كرده است. برای نمونه میتوان از فخرآفاق پارسای (۱۲۷۵ـ؟) نام برد كه دور از چشم پدر به مدرسهٔ دوشیزگان وطن میرفت. وقتی پدر فهمید كه او پنهانی درس میخواند، اجازه نداد در امتحانات نهایی شركت كند. اما او در منزل زبانهای فارسی، عربی و فرانسه را بهخوبی آموخت. بعدها در مشهد به تدریس پرداخت و روزنامهٔ جهان زنان را منتشر كرد. بهدلیل مقالاتی كه مینوشت بارها تهدید و سرانجام برای دو سال به قم تبعید شد. اما از پای ننشست و فعالیت خود را در راه كسب حقوق زنان در جمعیت نسوان وطنخواه ادامه داد.۳در این دوره، زنان یا چنان گرفتار امور خانهاند كه نتوانستهاند كارهایی را هم كه توانایی خلقشان را داشتهاند بیافرینند یا هنوز به صرافت داستاننویسی نیفتادهاند. بعضی هم كه نوشتهاند آثار خود را با نامهای مستعاری چون ایراندخت، ماهسیما یا شهرزاد چاپ كردهاند. در چنان فضایی، زنان اگر هم میخواستند به نوشتن ترغیب نمیشدند زیرا امكانی برای نشر آثار خود نمیدیدند. در این دوران، زنان درگیر مبارزه برای كسب حقوق اولیهٔ خویشاند و هنوز امكان گشودن درهای مراكز ادبی را به روی خود نیافتهاند. زیرا شركت زنان در جنبش ادبی، مشروط به موقعیتی است كه در جامعه بهدست میآورند.
زنان پیشرو، كه برای بهدست آوردن كمترین امكانات با مخالفتها و تهدیدهای بسیار مواجه میشدند، در شهرهای بزرگ، مدارس دخترانهٔ جدید و كانونهای زنان را بنیاد نهادند و مجلات ویژهٔ جنس خود را منتشر كردند. مثلا ً زندخت شیرازی مجلهٔ دختران ایران را با آرزوی «بیداری زنان ایران» منتشر میكرد یا مجلهٔ عالم نسوان (۱۳۰۰) به چاپ مطالبی میپرداخت كه «برای زنان ایرانی اهمیت داشته باشد». زنان در عرصهٔ شعر هم فعال بودند یا برخی رسالات را مینگاشتند. مثلا ً بیبیخانم استرآبادی معایبالرجال را در پاسخ به رسالهٔ تأدیبالنسوان در ۱۳۱۳ هـ ق نوشت.۴ در عرصهٔ داستاننویسی میتوان از فخرالدوله دختر ناصرالدینشاه یاد كرد. وقتی نقیبالممالك، نقالباشی ناصرالدینشاه، داستان امیرارسلان را برای او نقل میكرد، فخرالدولـه در پس پردهای پنهان میشد و آنچه را میشنید مینوشت. این داستان «اگرچه از قوهٔ تخیل نقیبالممالك سرچشمه گرفته است، اثر فخرالدولـه نیز محسوب میشود.»۵در سالهایی كه از آنها صحبت میكنیم، عمدتاً زنانِ وابسته به خانوادههای ممتاز (چه از نظر مالی و چه از نظر فرهنگی) بخت و فرصت نوشتن یافتهاند كه از جملهٔ آنها میتوان به كسانی چون فاطمه سیاح در نقد ادبی، زهرا خانلری یا سیمین دانشور اشاره كرد. اینان از نسل اول زنان ایرانی بودند كه امكان برخورداری از آموزش عالی را یافتند و بعضی از آنها در كشورهای اروپایی درس خواندند. درآمد مالی، فراغت از كارِ خانه و فضای فرهنگی خانواده به آنان امكان كسب مهارتهای ادبی لازم را داد. البته جز سیمین دانشور، دیگران داستاننویسی را جدی نگرفتند. برخی مثل خانلری در آغاز كارِ نگارشیِ خود بهتفنن داستانهایی نوشتند و بعد به تدریس در دانشگاه و تحقیق در ادبیات كلاسیك پرداختند.
آثار پدیدآمده در این دورهٔ زمانی، ارزش ادبی چندانی ندارند و از میان آنها نمیتوان اثری را چشمگیر و شاخص دانست. این آثار بیشتر از نظر تاریخی و ظهور چند داستاننویس زن واجد اهمیتاند، وگرنه زنانِ داستاننویس اثر خلاقهای نیافریدهاند و عمدتاً دنبالهرو شیوهها و نظرگاههای نویسندگان مرد بودهاند. فاطمه سیاح، در سلسلهمقالاتی كه دربارهٔ جایگاه زنان در هنر و ادبیات اروپا نوشت (در مجلات مهر و ایران امروز از ۱۳۱۵ تا ۱۳۱۹)، در پیجویی علل ضعف «روحیهٔ ایجاد كردن و خلاقیت ادبی» در نویسندگان زن «ضمن توجه به شرایط اجتماعی، علل بیولوژیك و منعهای بازدارندهٔ سنتی و مذهبی را هم از نظر دور نمیدارد.»
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست