دوشنبه, ۱ بهمن, ۱۴۰۳ / 20 January, 2025
هفت خوان معاینه در گذر زمان
خواسته من نه توقعی است از برای بالا بردن میزان تعرفهها، نه توقعی است از برای تغییرشکل و شمایل و پوشش پزشکان، نه اصلاح ضعف اخلاقی برخی پزشکان که منافع مادی خود، داروخانهها، آزمایشگاهها و رادیولوژیها را به هر چیز دیگر ترجیح میدهند، نه کم کردن و کم نوشتن اقلام دارویی در نسخههای خود مطابق با استانداردها، نه تغییر سیستم بازآموزی که در حال حاضر فقط نقش امتیازآوری دارد و نه چیز دیگر و دهها نه دیگر، بلکه آنچه میخواهم این است که ترتیبی اندیشیده شود تا پزشکان قبل از نوشتن نسخه به منظور دلخوشی بیماران هم که شده است آنان را مطابق آنچه که در سالهای اول دانشکده میآموزند مورد معاینه قرار دهند و نه چیز دیگر...
در یکی از روزهای سال ۱۳۴۰ در درمانگاهی مشغول خدمت بودم. به علت ابتلا به سردردهای با منشا و نامشخص مرا به یکی از درمانگاههای تخصصی بیمههای اجتماعی در تهران ارجاع دادند. در درمانگاه مقرر شد که ابتدا باید به وسیله متخصص بیماریهای اعصاب مورد معاینه قرار گیرم. محل کار متخصص محترم در سالن انتظار درمانگاه و در معرض دید مراجعهکنندگان بود و ایشان در حالی که در پشت میز محقری نشسته بود به امر گرهگشایی از مشکلات بیماران میپرداخت. بعد از ۲۰، ۳۰ نفر نوبت ویزیت من فرا رسید. معرفینامه را خدمت دکتر عرضه کردم. از مشکل من پرسید. من هم جواب لازم را دادم. بعد در حالی که متوجه پزشک بودن من هم شده بود بدون درنگ و بدون معاینهای و ضمن عذرخواهی از معطلشدنم مرا به چشمپزشک درمانگاه ارجاع داد.
چشمپزشک محترمه پس از جویا شدن از مشکل، فرمان نگاه کردن به تابلوی بیناییسنجی و سوالاتی چند تشخیص سالم بودن چشمها را داد و بدون انجام معاینات چشمپزشکی دیگر به نزد متخصص گوش و حلق و بینی هدایت شدم. ناگفته نماند که در آن زمان از نزدیکبینی و آستیگماتیسم رنج میبردم. محل کار متخصص ORL از دو اتاق اندرونی و بیرونی تشکیل شده بود و در اتاق بیرونی منشی نشسته بود و اتاق اندرونی جایگاه پزشک بود. آقای دکتر شرح بیماری را از من پرسید. من نیز همانطوری که در مقابل میز سکرتر ایستاده بودم پاسخهای لازم را به عرضشان رساندم و پس از آن فرمودند که دهانت را باز کن. من هم از فاصله ۲-۳ متر ایشان دهانم را در حد ممکنه باز کردم و بلافاصله برگه رادیوگرافی از سینوسهای صورتی را به دستم دادند و من در حالی که به طرف آسانسور میرفتم که به طبقه زیرین جهت انجام رادیوگرافی بروم دکتر یقه کتم را از عقب چسبید که آقای دکتر چرا از اول خودت را معرفی نکردی. من هم در حالی که از محبت بیشائبه ایشان شرمنده شده بودم، عرض کردم اختیار دارید قربان چنانچه حضرت عالی مرا مطابق با استانداردهای جهانی هم معاینه میفرمودید نتیجه باز هم همین بود.
باری پس از گذاشتن از خان گوش و حلق و بینی وارد خوان آخر یعنی انجام الکتروآنسفالوگرافی شدم و در آنجا هم پزشک مربوطه با گذاشتن تشخیص میگرن و نوشتن بیست عدد قرص کافرگوت و معادل همین تعداد قرص ویتامین A مرا روانه محل کار خودم کرد (قبلا بارها از این دارو استفاده کرده بودم). سال گذشته به علت ابتلا به ناراحتی قلبی (احساس تپش قلب و فشار خون بالا و تورم ساق پاها) به قسمت اورژانس بیمارستان آموزش قلب مراجعه کردم و در آنجا پس از گرفتن نوار (الکتروکاردیوگرام) و اندازهگیری فشار خون به اتاق پزشک فوریتها هدایت شدم.
در آنجا خانم دکتری ۲۵- ۲۷ ساله پشت میزشان نشسته بود و مشغول مطالعه ورقه پلیکپی بود که احتمالا پلیکپی درسی و امتحانی بود. من پس از نشستن روی صندلی مجاور ایشان پیشاپیش شرح حال خود را با گفتن کلماتی مانند ادم گودهگذار ساق پاها، تاکی آریتمی و هیپرتانسیون (برای بیشتر مورد لطف و عنایت قرار گرفتن دکتر متصدع اوقات شدن) به سمع خانم دکتر رساندم. ایشان هم در حالی که به مطالعه خود ادامه میداد فرمودند معلوم میشود کمک پرستار هستی. عرض کردم در همین حدود، خوشبختانه فرمان دراز کشیدن روی تخت صادر شد.
من هم در حالی که با پاهای کفشدار و آویزان از لبه تخت دراز کشیده بودم پیراهن خود را بالا زدم. خانم دکتر نیز با انگشت سبابه خود ابتدا فشار کوچکی به ناحیه هیپوکندر راست و بعد هیپوکندر چپ دادند و از معاینه کبد و طحال فارغ شدند و امر به نشستن شدم. در این موقع خانم دکتر انصافا معاینه را به حد اکمل رساندند و پس از گذاشتن گوشی در چهارنقطه شمال و جنوب و شرق و غرب قسمت قدام قفسه سینه و گذاشتن یک گوشی دیگر به طور ضربتی در پشت قفسه سینهام اقدام به صدور حکم انجام اکوکاردیوگرافی و بعد هم نوشتن نسخه پنج قلمی به مدت دو ماه پس از آن هم مراجعه به درمانگاه عمومی و اخذ دستورات جدید کردند، این بود ماحصل کار من.
در دو ماه پیش از این هم به مناسبت بالا رفتن میزان PSA سرم و پس از انجام سونوگرافی قبلی به پزشک عزیز دیگر متخصص در امراض مجاری ادراری در بیمارستانی مراجعه کردم. ایشان هم در حالی که نه از من معاینه سطحی و نه معاینه عمقی به عمل آورد فرمودند که احتمال ابتلا به سرطان پروستات پنجاه پنجاه است.
من طالب چاره کار شدم. گفتند من برای اطمینان برای شما هر ماهه به مدت یک سال تست PSA مینویسم و چنانچه میزان آن پلکانی بالا رفت، آن وقت برای شما ترتیب بیوپسی را خواهم داد، ولی به شرط آنکه فقط به یک پزشک و یک آزمایشگاه اعتماد کنی. تست PSA را در دفترچه بیمهام مرقوم کردند و من هم رهسپار منزل شدم. پس از انجام تست در موقع مقرر مجددا به خدمت ایشان شرفیاب شدم. آقای دکتر این بار هم مانند دفعه گذشته والحق و الانصاف نه معاینهای از بیرون و نه از درون انجام ندادند و با نوشتن آزمایش دیگری (PSA) مرا به خدا سپردند و من هم با زمزمه کردن این شعر «از دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست» بیمارستان را ترک کردم.
دکتر مصطفیقلی امینی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست