چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
او محمدعلی کشاورز است
طبق معمول پدرسالار هر کاری که دلش بخواهد انجام میدهد. به بیمارستان میآید، پزشک میگوید باید بستری شوی و قلبات نیاز به ترمیم دارد اما میگوید: نه! من سالم هستم و از بیمارستان خارج میشود. ۲۴ ساعت بعد با یک سرگیجه کوچک زمین میخورد و پیشانی و پایش میشکند به بیمارستان میآید. اصفهان بودم که دخترم آوا با من تماس گرفت و خبر بستری شدن ایشان را داد. شبانه راه افتادم به تهران رسیدم و مستقیم به بیمارستان آمدم. یکدیگر را نگاه کردیم. با نگاهش انگار گفت: ای داد بیداد. در آن حالت که هم درد داشت و هم اینکه میخواست دلداری دادن را فراموش نکند گفت: خوب میشود. گفتم: شک نکنید که خوب میشود.
یک بار مثل داداش خواستم هنرمند شوم، دیدم هنرمند شدن منش والایی میخواهد که هنرپیشه شدن نمیخواهد و دیدم چقدر سخت است که آدمی هنرمند شود و دیدم آن والایی در من نیست ولی داداش این منش را داشتند. یک بار به تماشای تئاتری در انگلیس رفتیم. سالن پر بود از جمعیت و ما ایستاده آن را تماشا کردیم و تازه فهمیدم عجب دنیایی است بازیگری و عجیب مردم آن را دوست دارند. این نمایش سه سال هر شب روی صحنه بود و این برای من جالب بود.
بیشتر کاراکترهایی که آقای کشاورز در نقش آنها ظاهر شدند به شخصیت خودش نزدیک بود. شک نکنید آنچه خودش بخواهد را انجام میدهد. گوش به حرف کسی نمیدهد جز اینکه به اجبار باشد، چون او محمدعلی کشاورز است.
البته در کار صحنه اینطور نیست و خیلی دقیق آنچه را که کارگردان میخواهد موبهمو انجام میدهد. گهگاهی حین کار، کاراکتری را از روی متن اصلی نمایش پیدا یا خلق و آن را مطرح میکرد که نکته جالبی بود. به هر حال در آن زمانها که برو بروی تئاتر بود ایشان را خیلی دوست داشتیم. برادر ما بود و کمکم دیدیم که او چقدر هنرمند و والاست و من تهی. روی هم رفته، شخصیت خیلیخیلی خاصی دارند و هیچ زمانی هم از کسی تقلید نکرد و نمیکند. به نظر من انسان جالبی است و با بقیه برادرانم فرق میکند، در این مساله شک نکنید. ارتباطاتی که ما با هم داریم گپ و گفتها و بحثهایی که درباره فیلم و تئاتر و مردم و جامعه و اینکه چه کنیم که الگوی مناسبی باشیم، چرا که یک وظیفه سختی که ایشان دارند درس دادن و ارشاد شاگردانشان است که خیلی راحت روی صحنه یا در فیلمهایشان بیان میکنند.
من نیز به نوبه خود به گونه دیگری زمانی که به عنوان معلم و استاد دانشگاه سر کلاس حاضر میشدم این وظیفه را داشتم. خارج از ایران در انگلیس و سوئد که با هم بودیم و ایشان بورسیه کارگردانی داشتند و من دانشجو بودم با ۱۴ سال اختلاف سنی ولی ارتباط آنچنان بود که گمان میکردیم دو قلو هستیم. آقای کشاورز همانجا هم میگفت که باید الگوی مناسبی باشیم چه برای مثلا یک جمع دوستانه و چه در میان مردم. معلمی که الگو باشد و سازنده این مهم است. ایشان علاوه بر برادری، حکم پدری را هم بر من داشتند. محبتهایی که به عنوان یک دوست نه حتی برادر و پدر در حق من داشتند. تا جایی که با نگاه با هم حرف میزدیم. در مدت ۶۵ سال عمرم اغراق نیست که بگویم ۵۰ سال با داداش سپری کردم. خاطرات زیادی چه داخل ایران و چه خارج از کشور داریم. حالا در این روزها مردم دوستش دارند و دعاها نیز مقبول افتاد. بچههای شهرری و مردم تهران که میگفتند ما برای تو جان میدهیم داش شعبان و برای تو دعا میکنیم. تا زمانی که عمل جراحی باید انجام میشد سه، چهار روزی حال آشفتهای داشتیم. انرژی مثبت در هر حالی خوب است و بدترینها را خوب میکند، دیگر داداش ما خوب است خیلی خوب است.
علی کشاورز
برادر محمدعلی کشاورز
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست