سه شنبه, ۲۵ دی, ۱۴۰۳ / 14 January, 2025
سرد و پوسیده
«این کتاب قویترین جلوه شخصیت سارتر است، [چون]... دارای تمامی آن «نیروی محرکهای» است که غالباً اولین اثر اصیل یک متفکر را از آثار دیگر او متمایز میسازد.» (گابریل مارسل، فلسفه اگزیستانسیالیسم).
در سراسر «تهوع» که قهرمان اصلی آن، آنتوان روکانتن است، ما با دو نوع تجربه روبهرو هستیم. تجربه اول، تجربهای است عام که میتوان آن را محتوای زندگی روکانتن دانست و تجربه دوم، تجربهای است خاص که در مواقعی برای روکانتن اتفاق میافتد و همان است که آن را «تهوع» مینامد.
● تجربه عام وجودی روکانتن چیست؟
مفهوم اول در این تجربه، مفهوم «مادیت وجود» است. روکانتن اشیا و انسانها و عالم را، اموری میبیند که هستند و هیچ چیز به جز این بودن ملموس مادی، در آنها وجود ندارد. در حقیقت، روکانتن موجودات را اعم از درختان و گیاهان و انسانها، اشیایی مکانیکی میبیند که نه تنها فاقد شعور به معنای امر غیرمادی هستند، بلکه فراتر از آن، آنها اشیایی سرد و بیجان هستند.
مفهوم دوم در این تجربه، مفهوم «دوری وجود» است. روکانتن در عالمی زندگی میکند که اشیا آن از او بسیار دورند و فاصله دارند. این دوری، دوری مکانی نیست بلکه نوعی نسبت و ارتباط است که روکانتن با وجود دارد. روکانتن در اشیا است. اما این اشیا انگار اشباحی هستند که او در عالم رؤیا با آنها سر و کار دارد و به گونهای نیستند که بتواند با آنها ارتباط یابد و بودن و ماهیت آنها را درک کند. البته منظور از درک، به معنای مابعدالطبیعی آن نیست بلکه نمی تواند با اشیا ارتباط برقرار کرده و به درون آنها راه یابد. از جمله این اشیا، انسانها هستند. روکانتن هنگامی که در خیابانهای شهر موویل راه میرود و آدمهای درون خیابانها را که در مغازهها و فروشگاهها پرسه میزنند، توصیف میکند مثل این است که از پشت آکواریومی به تعدادی ماهی نگاه میکند که مطلقاً هیچگونه دسترسی و ارتباطی با آنها ندارد. آنها انگار موجوداتی عجیب و غریب هستند که وجود واقعی ندارند بلکه اموری مثالی و خیالی هستند و از فاصله بسیار دور و غیرقابل دسترس در مقابل روکانتن راه میروند و حرف میزنند و سخن میگویند.
مفهوم سوم در این تجربه، مفهوم «خالی بودن وجود» است. روکانتن احساس میکند و میبیند که چیزی در عالم نیست. به تعبیر دیگر، او خود را در عالمی میبیند که از همهچیز خالی شده است. نه اینکه واقعاً چیزی در عالم نباشد، بلکه روکانتن احساس میکند که عالم تاریک و خالی است از چیزی یا چیزهایی که بتواند با آنها حرف بزند و وضعیت خود را برای آنها بازگو کند. این احساس موجب میشود که روکانتن خود را در عالم بسیار تنها بیابد. این تنهایی، یک تنهایی معمولی نیست که بیشتر ما ممکن است گاهی اوقات به آن دچار شویم. حالتی گذرا نیست که از طریق رفتن در جمعی دوستانه و یا تشکیل یک زندگی خانوادگی بتوان آن را از بین برد. انگار در این کره خاکی و در این عالم، (در اینجا) هیچ کس نیست! اگر بخواهم از تشبیه استفاده کنم، از دید روکانتن، جهان شبیه به یک شهر و یا روستای متروکه است که در اثر حادثهای طبیعی و یا در گذر زمان، از مدتها پیش و به شکل جبران ناپذیری از انسانها و موجودات دیگر خالی شده است و تنها کسی که در این مکان و زمان تهی قرار گرفته است، اوست و مجبور است در آن زندگی خویش را ادامه دهد.
مفهوم چهارم در این تجربه، مفهوم «تحمل ناپذیری وجود» است. این تجربه عام به لحاظ این که یک تجربه واقعی برای روکانتن است دارای اثرات وضعیای بر او میباشد. ازجمله این اثرات، این است که گونهای رنج و درد شدید روحی عارض روان روکانتن میشود که به صورتی وحشتناک تسکین ناپذیر است. واقعاً روکانتن از چه چیز رنج میبرد، پاسخ به این پرسش نه فقط از جهت جهل ما به بخشی از حقیقت مسئله بلکه از جهت بیان و توصیف بخش قابل درک آن، بسیار دشوار است.
آنچه میدانیم این است که روکانتن از دو چیز در معرض عذاب و فشار شکننده است. یکی از جهت بودن در عالم: او از وجود داشتن خویش رنج میبرد و دیگر از ناحیه خود این جهان و اشیای آن متحمل درد و عذاب است. این رنج، صرفاً یک نشانه است. نشانه این که وجود برای روکانتن غیرقابل تحمل است. چرا که روکانتن بیوقفه و بدون اختیار گرفتار حالتی روحی میشود که خصیصه بارز آن، نوعی متلاشی شدن از درون و ویرانی روحی و نوعی دل آشوب زدگی سیاه و تلخ میباشد که در عین شدت، بسیار پایدار و عمیق نیز هست. این حالت، به گونهای است که روکانتن هیچ نقش ایجابی در خلق آن ندارد و به نظر من، علامت بسیار روشنی است از این که او دچار نوعی بحران شده است که میتوان اسم آن را «وجود زدگی» نام نهاد. تأکید میکنم این حالت، مقارن است با عذابی غیرقابل تحمل و تصور که یکباره شبیه به حالت صرع، روکانتن را میگیرد. ابتدا به آرامی شروع میشود و بعد کمکم شبیه جریان آب به درون انسان نفوذ میکند و تمام درون را تسخیر میسازد. این حالت به حدی قوی است که شما نه میتوانید بایستید، نه قدم بزنید، نه بدوید، نه بنشینید و نه دراز بکشید. تنها کاری که میتوانید بکنید این است که تسلیم شوید!
و مفهوم پنجم در این تجربه، مفهوم «پوچی وجود» است. روکانتن قطع نظر از بعد غایت شناسانه به این معنا که آیا در افق وجود عالم و انسان، غایت و جهت مشخص و معینی وجود دارد یا نه، به دو لحاظ وجود را پوچ میداند. جنبه اول مرتبط است با وجود اشیا و انسانهای پیرامون روکانتن و جنبه دوم به خود وجود روکانتن مربوط است. روکانتن در موارد متعددی به تعبیر سارتر «پوچی بنیادی وجود» را میفهمد.
ما برای فهم دقیق این مفهوم، ناچاریم جنبه اول تجربه روکانتن را سطحبندی کنیم. در سطح اول، روکانتن اشیا را در همان وضعیتی که هستند، میبیند. بدین معنا که روکانتن میبیند که در اطرافش، اشیای گوناگون از قبیل درختان، انسانها، نیمکت ها، گلها و خاک و سنگها و... «هستند». و روکانتن در «بودن» و «نحوه بودن» آنها در اطرافش هیچگونه دخالتی حتی از طریق تصویرسازیهای ذهنی ندارد به عبارت دیگر، از سوی روکانتن هیچگونه تلاشی برای تصویرسازی نحوه بودن و چینش موجودات و یا تفسیر و طبقهبندی و مفهومبندی آنها صورت نمیگیرد و در حقیقت او اشیا و موجودات را رها میکند، آنگونه که میخواهند و وجودشان اقتضا میکند، خود را ظاهر سازند و جلوه دهند.
در سطح دوم، روکانتن این بودن و وجود داشتن را به شکل خاصی تجربه میکند. او در این اشیا و انسانهای پیرامونش نوعی «بیحسی» احساس میکند. بیحسی و سردیای که همراه با مادیتی است که در مفهوم اول آن را توضیح دادم. اشیا و انسانها به عنوان موجودات چیزی جز این بیحسی و خشکی مادی نیستند. تمام موجودات و حرکات و سکنات و شکل و رنگ و اندازه و مکانمندی و زمانمندی آنها، تنها همین بیحسی و سردی خردکننده را نشان میدهند. علاوه بر این بیحسی، سارتر از الفاظ «تورم» و «وقاحت» برای توصیف وجود اشیا استفاده میکند. «من دیدم که راهی بین عدم و این بیحسی گزاف وجود ندارد. اصلاً اگر شما وجود دارید باید تا این حد وجود داشته باشید: تا حد تورم، پوسیدن و وقاحت.»
روکانتن وجود داشتن اشیا را عین این بیحسی و تورم و وقاحت میداند. اما متورم بودن و وقاحت وجود به چه معناست؟ سارتر چون میبیند که تمام جهان و عالم و موجودات مملو از وجود هستند و درحقیقت تعینات و قالبهایی هستند که وجود را در خود جای دادهاند، برای این که این وفور و فراوانی وجود را که از نظر او، امری منفی است، بیان کند. از لفظ تورم استفاده میکند.
این که وفور و انباشت وجود در عالم و موجودات را تورم وجود ببینیم، نشانه این است که وجود به شکل غیرمتعارفی، بیمارگونه و ناخوشایند برای ما جلوه میکند و این وجود بیحس و بیمار در کمال بیشرمی و وقاحت، در همه جا حضور دارد. وقیح بودن و وقاحت چیزی یعنی این که آن چیز واجد خصیصه کمال بیشرمی همراه با زشتی واضح و آشکاری است. آری واقعاً سارتر وجود را اینگونه میبیند، حضور وجود، حضوری خشک و بیحس و متورم و بیمار و وقیح است که همه جا را دربرگرفته است و چنین وجودی از نظر سارتر، عین پوسیدگی و پوچی است. چرا که موجودات، چیز خاصی نیستند بلکه همان هستند که دیده میشوند و آنچه از وجود برای سارتر نمودار است، همین است که در نهایت وقیح بودن، همچون بیماری لاعلاج در برابر ما قرار دارد.
روکانتن قهرمان رمان تهوع چگونه مفهوم پوچی وجود را در رابطه با وجود خویش تجربه میکند؟
تجربه سارتر از پوچی بنیادین وجود خویش، در اشکال مختلفی بروز مییابد اما مهمترین شکلی که روکانتن به طور مستمر با آن سر و کار دارد، تجزیه و متلاشی شدن وجودی خویش است. سارتر زمانی که در خویش تأمل میکند، خود را یک موجود دارای وحدت و یگانگی نمییابد. او خود را تودهای از افکار و تصورات متراکم و بیپایان، مقداری مواد مرکب مجزا نظیر خون، گوشت و ...، یک ماشین لاشعور که دارای اجزای متعددی است که به صورت مکانیکی به هم متصل و مرتبط هستند و ما آن را جسم مینامیم و برخی عوارض که از بیرون بر این ماشین بیاراده خود را تحمیل میکنند مانند عرق بدن که به صورت تحملناپذیری بر روی جسم ما ظاهر میشود و میلغزد، میبیند. این توده ناهمگن و متکثر، از آنجا که دچار گسیختگی و تجزیه درونی است، این قابلیت را دارد که به صورت جزءجزء و ذرهذره در میان اشیا دیگر، محو شود و همین حداقل وجود خویش را که وجودی تودهای است، نیز از دست دهد.
«من خوشحالم، این سردی، این تاریکی، بسیار خالص است، آیا من خود موجی از هوای منجمد نیستم؟ هوایی که هیچ خونی، هیچ بافت لنفی و گوشتی ندارد. [و] در امتداد این کانال به سمت آن نور کمرنگ جریان مییابد. من چیز جز آن سردی نیستم.»
چیزی که در اینجا با آن مواجه هستیم، نوعی روانشدگی و شناور بودن در میان اشیا و موجودات است. موجودیت تکهتکه ما به علت این روانشدگی مدام، آنقدر رقیق و انعطافپذیر شده است که میان خود و موج هوای سردی که در اطراف ماست، به سختی میتوان جدایی و تمایز قائل شد. در حقیقت، سارتر با نفی تمامی شناختهای متعارف انسانی از انسان، حتی وجود جسمانی خود را نیز انکار میکند تا آنجا که این وجود جای خود را به یک روان بودن محض در میان اشیا دیگر میدهد. این روان بودن به حدی بیشکل و بیتعین و بیهدف و درواقع پوچ است که هر لحظه این امکان وجود دارد که خود را در شکلها و قالبهای گوناگونی از سردی گرفته تا موج هوای خالص نشان دهد.
اکنون باید از این چند مفهومی که از تجربه عام روکانتن از وجود، استخراج کردیم، معنای عام و حقیقی این تجربه را به دست بیاوریم. وجود از آن جهت که وجود است، عین مادیت، غیرقابل دسترسی، تهی بودن، تحملناپذیری و پوچی است. چنین وجود تهی و پوچی، منشأ هیچ چیز نیست چرا که چیزی جز «هیچ» نیست و هیچ یعنی «عدم». در حقیقت، تجربه عام روکانتن از وجود، به این نتیجه منجر میشود که حقیقت و ذات وجود و موجودات عین عدم و نیستی و پوچی است.
و اما حال بپردازیم به تجربه خاص وجودی روکانتن که آن را تهوع مینامد.
قبل از هر چیز باید اشاره کنم که فهم تجربه خاص یا تهوع، تقریباً بدون فهم تجربه عام غیرممکن است چرا که قطع نظر از اینکه تحلیل اجرای تهوع وابسته به درک مفاد و مفاهیم تجربه عام میباشد، اساساً تجربه تهوع به لحاظ تحقق خارجیاش برای روکانتن، در بستر تجربه عام شکل گرفته و نمودار شده است، در عین حال، نوع رابطه این دو تجربه هم به لحاظ مفاهیم و هم به لحاظ تحقق خارجی شان بیش از آنکه مثبت و ایجابی باشد، منفی و سلبی است. در حقیقت مفاهیم مندرج در تجربه خاص، عکس مفاهیم ذکر شده در تجربه عام میباشد و کیفیت تحقق تجربه خاص نیز به گونهای است که همچون شکافی عظیم، پردههای تجربه عام را میشکافد و به ظهور میرسد.
تجربه تهوع دست کم دارای سه مفهوم ذاتی و متمایز زیر میباشد.
مفهوم اول در این تجربه، مفهوم «نمود دفعی» است. تجربه خاص برای روکانتن، امری سابقهدار و معمول نیست بلکه امری غیرعادی و نامنتظر و حیرتانگیز است به گونهای که یکباره و ناگهانی، در حالتی مکاشفهگونه عارض روکانتن میشود تا آنجا که روکانتن را در حالت خلسه آوری فرو برده و او را به لحاظ روحی و جسمی بشدت تحت تأثیر قرار میدهد و او در آمدن و رفتن این تجربه یا در نمود ناگهانی آن هیچگونه نقشی ندارد.
معنای سمبولیک این نحوه نمود تجربه تهوع این است که برخلاف خواست سارتر، این تجربه از جانبی میآید که انسان امکان دسترسی به آن برایش میسر نیست و از طرف امری غیر از انسان این تجربه خلق و هدایت میشود. جالب است بدانیم که تهوع در مقطع خاصی از زندگی روکانتن، با او همراه میشود و بر طبق رویهای منضبط، خود را نمودار میسازد. ابتدا کوتاه، بسیار غیرمترقبه، مبهم و بسیط، روکانتن را تسخیر میکند و بعد به تدریج در دفعات بعدی، با دوام بیشتر، آشناتر و شفافتر ظاهر میشود و همین بسط و تفصیل تدریجی این امکان را برای روکانتن فراهم میکند تا بتواند معنای این تجربه را درک کند.
مفهوم دوم در این تجربه، مفهوم «موجودیت اشیا» است. روکانتن هنگامی که خیلی معمولی خم میشود تا سنگریزهای را در دستان خویش بگیرد و آن را لمس کند، در کمال ناباوری احساس عجیبی شبیه به احساس کسی که از چیزی کریه حالش به هم خورده باشد، به او دست میدهد. او در حقیقت بعد از مدتها ناگهان کشف کرده است که اشیا وجود دارند! و از احساس وجود داشتن این اشیا حالتی تهوعآور به او دست میدهد. اینکه از لمس سنگریزهای در کف دستانمان، به وجود آن پی برده و سپس از احساس وجود داشتن آن، حالت تهوع به ما دست دهد، امر غریبی است. مگر روکانتن قبلاً اشیا را لمس نمیکرد و مگر نمیدانست اشیا وجود دارند و هستند؟ پس چرا قبلاً دچار تهوع نمیشد؟ آری روکانتن قبلاً اشیا را لمس میکرد و میدانست وجود دارند اما وجودی که برای اشیا تصور میکرد، عین تهی بودن، غیرواقعی بودن، پوچی و عدم بود. در حقیقت، روکانتن برای اشیا وجودی واقعی قائل نبود بلکه آنها را عین عدم و هیچ میانگاشت. «باید کسی از آنها استفاده کند و آنها را به جای خودشان برگرداند... اشیا مفیدند، همین و بس.»
اما در اینجا روکانتن با وضعیت متفاوتی روبهرو است. او بدون اینکه بخواهد، عمیقاً احساس میکند که اشیا وجود دارند و برای اولین بار وجود اشیا را با دستان خویش لمس میکند و این امر آنقدر برایش سخت و غیرعادی است که از احساس وجود داشتن آنها، حالت تهوع به او دست میدهد.
البته حالت تهوع روکانتن، هرچند دارای شباهتهای انکارناپذیری به حالت تهوعی است که ما میشناسیم، ولی از جهاتی با آن تفاوت دارد. تهوع سارتر، مجموعه تجربهای است که بیشتر حالتی روحی و درونی است تا حالتی جسمانی. اما هنگامی که این تجربه برای سارتر روی داده، چون دچار نوعی آشفتگی و اختلال روحی شده که علائم آن در وادی تشبیه، بسیار شبیه به حالت تهوع جسمانی است، نام آن را تهوع گذارده است.
و مفهوم سوم در این تجربه، مفهوم «جانمندانگاری اشیا» است. روکانتن نه تنها اشیا را میبیند که وجود دارند بلکه به گونهای حیرتانگیز، آنها حرکت میکنند و او را نیز حرکت میدهند.
«اشیا نباید کسی را حرکت دهند؛ زیرا زنده نیستند... اما آنها مرا حرکت میدهند. من از تماس با آنها به قدری میترسم که گویی حیوانات وحشی زندهای هستند.»
ظهور ناگهانی وجود داشتن اشیا برای روکانتن به قدری غیرمعمول است که روکانتن احساس میکند که اشیا همچون حیوانات وحشی در تحرک و جنب و جوش هستند. به عبارت دیگر، او با فوران وجود مواجه است و این فوران و جوشش در چشم روکانتن که اشیا را مرده و بیحس انگاشت، اکنون به شکل تحرک غیرقابل تحملی پدیدار میشود. در واقع، روکانتن دو چیز، وجود و تحرک اشیا را نمیبیند بلکه صرفاً وجود در حال جنب و جوشی را میبیند که حالت اصلی اشیا است و حقیقت اشیا چیزی جز این غلیان و سیلان و جوشش مدام و البته بیمعنا نیست.
در پایان شایسته است از مجموعه مفاهیم سهگانه تجربه خاص یا تهوع، به معنای مستتر در آن دست یابیم. در تجربه خاص، روکانتن باز با وجود مواجه است، وجود اشیایی که در حالتی خلسه آور خود را برای روکانتن نشان میدهند و این وجود سرشار از بودن، تحرک، فوران، غلظت و غلیان است و با این همه، در ما احساس بد و تهوعآوری را ایجاد میکند. چرا که با اینکه با سرریز وجود از اشیا روبهرو هستیم، اما همین غنا و سرریزی وجود، عین بیمعنایی و پوچی است. چون سارتر وجود را به مثابه عدم، تجربه نموده است. وجود برای او پوچی و نیستی است و اکنون فوران ناگهانی موجودیت اشیا، یعنی فوران ناگهانی نیستی و پوچی زشت و زنندهای که به گونهای مشمئزکننده، تهوعآور است.
«پوچی...، بالاخره به سررشته وجودم، سررشته تهوع و زندگیام، دست یافتم و در واقع از آن موقع به بعد، هر چه که دریافتهام، به این پوچی بنیادی برمیگردد.»
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست