جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

حزب یا شبكه نیروهای انقلاب


حزب یا شبكه نیروهای انقلاب

بررسی مدل مطلوب تحزب در نظام اسلامی ایران

التزام به شیء التزام به لوازم آن نیز می باشد.این گزاره اگر به عنوان پنجره ای به مقوله احزاب باشد، متضمن لزوم وجود احزاب در نظامهای مبتنی بر دموكراسی است با این توضیح كه طبق نظریه های توسعه سیاسی احزاب از لوازم و اجزای لاینفك نظامهای دموكراتیك و مدرن بوده و درچارچوب خاستگاهها و كاركردهای تعریف شده خود به فعالیت می پردازند.

در این بین نوع رویكرد نظام اسلامی كه شكل نوینی از دموكراسی را به جهان نمایانده و در قالب مردمسالاری دینی (جمهوری اسلامی) تجلی یافته است، در مواجهه با احزاب قابل بررسی است و از آنجا كه در این قالب، نظام حكومتی برپایه و محور دین و تعالیم آن و سیره و سنن نبوی (ص) و ائمه اطهار (ع) بنا می شود، محور این تحلیل و نظام ارزشی حاكم بر آن نیز آموزه های شیعی است.

جبهه گیریهای با نگاه اسلامی در برابر احزاب نوعاً به دلیل انحرافات احزاب و یا احساس نوعی تفرقه و تكثر در اثر ایجاد احزاب و كاركردهای آنان كه در مقابل وحدت و همگرایی مورد نظر شارع مقدس است بروز می یابند.این نوشتار ضمن بررسی محتوایی احزاب از دیدگاههای مختلف و نهایتاً از منظر معیارهای اسلامی مدلی بومی و منطبق با هنجارهای دینی از احزاب ارائه می كند.

تعریف احزاب سیاسی:

در این زمینه نظریات متعددی بیان شده است كه بعضاً در تضاد با یكدیگر قرار دارند.این تضاد به دلیل گزینش محورهای متفاوت در راستای عامل وحدت زا در درون حزب نمود می یابد.ادموند بریك منافع عمومی را عامل وحدت زا بر می گزیند و چنین بیان می دارد: «حزب گروهی از افرادند كه برپایه اصول خاص پذیرفته شده ای اتحاد یافته و با تلاش مشتركشان منافع ملی را ارتقا می دهند.» در مقابل ژوزف شومپیتر منافع شخصی را عامل وحدت زا در درون حزب می داند: «حزب گروهی است كه اعضای آن متحداً در تنازع رقابت آمیز برای كسب قدرت فعالیت می كنند.» برخی نیز در تعریف حزب به بزرگنمایی مشخصه انتخاباتی آن پرداخته اند: «حزب هرگروه سیاسی را گویند كه رسمیت داشته، دارای سازمان رسمی جهت مرتبط ساختن مركز و مناطق باشد ، در انتخابات حضور یابد و از طریق انتخابات (آزاد یا غیر آزاد) نامزدهایی را برای پست های دولتی معرفی كند.» (جفری اندرسون)

● ویژگیهای احزاب سیاسی:

ویژگیهای احزاب سیاسی در قیاس با تعریف حاكم بر آنان تبیین می شود و در صورت انتخاب هریك از تعاریف فوق برخی ویژگیهای احزاب به مثابه یك متغیر وابسته دستخوش تحول می شوند لیكن حداقل هایی نیز وجود دارند كه از آنان به ویژگیهای احزاب سیاسی تعبیر می شود.حداقل هایی همانند: اتفاق نظر بر سر ایدئولوژی و برنامه مشخص در میان اعضا، سازماندهی مركزی، محلی و منطقه ای، تلاش در جهت نیل به آرمانهای حزب، تمركزگرایی و...

«واینر» ویژگیهای احزاب سیاسی را چنین بر می شمارد: سازماندهی مركزی و رهبری پایدار و ماندنی، سازمانهای محلی پایدار و در پیوند همیشگی با سازمان های مركزی، عزم رهبران حزب برای دراختیار گرفتن مناصب به كمك تشكیلات و یا به تنهایی، پشتیبانی توده ها.

● خاستگاه احزاب سیاسی:

عده ای شكافهای اجتماعی، سیاسی، قومی و یا جنسیتی را علت شكل گیری احزاب می دانند. (مدیسون و توكویل) در مقابل جفری اندرسون با بیان این كه تحزب محصول مدرنیته است و قدمت چندانی ندارد، این نظریه را رد كرده و این شكافها را شرط لازم و نه كافی در این زمینه ارزیابی می كند.به طور كلی سه نظریه گروه مشهور درخصوص خاستگاه احزاب سیاسی بیان شده است:

۱) نظریه های نهادی (انتخاباتی- پارلمانی):

طلایه داران این نظریه «دوروژه» و «وبر» می باشند و تشكیلات را بستری انتخاباتی برای جذب رأی دهندگان جدید كه توسط رجال همفكر در مجالس شكل می گیرد و طرفداران حزبی را سازماندهی می كند در نظر می گیرند.

۲) نظریه های تضاد (تاریخی):

در این نظریه ، ظهور احزاب با برخی از انواع بحرانها همانند بحران مشروعیت یا انسجام ملی و یا مشاركت همزمان می شود، همچنین تقاضا برای مشاركت سیاسی و یا حتی براندازی دولت نیز در ارتباط با شكل گیری احزاب است.(سارتوری)

۳) نظریه های توسعه گرایانه:

این نظریه ، احزاب را نهاد ویژه سیاست مدرن می داند (ساموئل هانتینگتون) و احزاب سیاسی را محصول نوسازی اجتماعی و سیاسی و صنعتی شدن بیان می كند.«سیاق دالدر» احزاب سیاسی نوین را به عنوان فرزندان انقلاب صنعتی در نظر می گیرد.

در كنار این نظریات، نظریات دیگری همچون احزاب دولت ساخته (از ساختار دولت و قدرت نشأت می گیرند) و یا ظهور تقابلی احزاب جدید برخی خاستگاههای خاص و درجه دوم احزاب را بیان می دارند.

● كارویژه های حزب:

فراهم ساختن فرصت برای ظهور استعدادها در ساختار سیاسی و بسترسازی برای رشد افراد، رقابت های انتخاباتی و هدایت و جهت دهی آرای عمومی، حكومتداری و برعهده گرفتن مسئولیت حكومت، تدوین سیاست های عمومی و ارائه برنامه، آموزش و شكل دادن به افكار عمومی، بازتابنده نیازهای اجتماعی، رابط و عامل پیوند میان مردم و حكومت و...

● آفات مترتب بر احزاب:

در این بخش به آسیب شناسی مقوله تحزب از پنجره ای كه در بخش اول این نوشتار گشوده شد پرداخته و نكات منفی و معارض با آموزه های دینی را با تعالیم الهی جایگزین می نماییم.

تمایز ابتدایی احزاب اسلامی با سایر مدلها به ساختار تعریفی آن باز می گردد.در احزاب اسلامی نه منافع عمومی و نه سود شخصی معیار قابل قبولی برای تعریف حزب نمی باشند بلكه گزینه دیگری به نام اوامر و رضای الهی به جای این دو می نشیند.این تفاوت ساختاری در تلاقی با دو گزینه اول و دوم نمود روشنتری می یابد.به عنوان نمونه در جایی كه منافع عمومی با اوامر الهی تعارض پیدا می كنند احزاب اسلامی اوامر و رضای خداوند را بر منافع عمومی ترجیح می دهند.

در بخش ویژگیهای حزب با دید جامعه شناسانه به سازمانها، ۲ خصیصه «سازمانی» و «ضرورت وجود رهبر در رأس هرم سازمان (حزب)» و از دید روانشناسانه اجتماعی «عدم رغبت توده ها به اشغال مناصب و تمایل به در اختیار گرفتن آنها توسط نخبگان»، نهایتاً به الیگارشی (اشرافیت) سوق می یابد.

ربرت میخلز در كتاب مشهور خود -جامعه شناسی احزاب- با ذكر این نكته به تفصیل به آسیب هایی كه از این ناحیه متوجه احزاب است می پردازد و نهایتاً گرایش به الیگارشیك سازمانی در درون احزاب را اجتناب ناپذیر می داند.عدم امكان حكومت مستقیم مردم كه نظریه های نهادی درخصوص خاستگاههای حزب را دامن می زند، ضرورت وجود نمایندگان و سازمانها را می نماید و سازمان نیز نیازمند رؤسایی برای هدایت آن.رؤسا نیز با بهانه لزوم بكارگیری دقت و سرعت در تصمیم گیریها، آزادی و دموكراسی در احزاب را تحت الشعاع قرار داده و با تنظیم اساسنامه ای تمركزگرا فعالیت های درون حزبی را به سمت نوعی ایگارشیك سازمانی جهت می دهند.با این وضع مناصب حزبی (وبه تبع آن حكومتی) در اختیار رؤسای محدود حزب درآمده و آنان به قدرت نفوذ فوق العاده ای بر توده ها نائل می شوند.به باور میخلز سخنان جذاب رؤسا، قدرت مالی و سیاسی حزب، القای نوعی فهم برتر در میان رؤسا نسبت به توده ها و دیوانسالاری از عواملی است كه بر شدت این انحصار می افزایند.نظریه گردش نخبگان نیز در مقابل الیگارشی بیان شده است.

نگارنده بر این باور است كه تحلیل پیدایی احزاب بر مبنای الگوی مدرنیته و نوسازی به واقعیت نزدیكتر است.با این حال، آفات مترتب بر احزاب كه میخلز و دیگران به گوشه هایی از آن اشاره كرده اند، در جامعه مدرن غربی عمدتاً پذیرفته شده و این جامعه منافع حاصل از پایداری احزاب سیاسی را بیش از مضار آن می پندارند.بنابراین چنانچه قصد انطباق مدل احزاب به جامعه ایرانی و سپس طرد آن تنها با برشمردن آفات فوق است، این شیوه، شیوه ای صادقانه نیست.

پرسش اساسی در مقوله نسبت احزاب با جامعه ایرانی

همزیستی روبه افزونی جامعه ایرانی با تجربه مدرنیته در یكصده اخیر و پس از مشروطه، فراز و نشیب های فراوانی را به خود دیده است.«تجربه ناكام تحزب» در این میان اما بیت الغزلیست كه مخالفان و موافقان پاگیری «تحزب» بر آن متفق القولند.در بررسی این ناكامی، گروهی این مسأله را نشانه نوعی نقص در روند مدرنیزاسیون و توسعه سیاسی دانسته و جمعی دیگر با ردیف كردن نمونه های دیگری از تفاوتها و بعضاً تضادهای موجود میان جامعه ایرانی و غربی (نظیر الگوی جامعه طبقاتی در انگلیس)، مدل احزاب را غیربومی و ساخته شده برای قالبی به جز قالب جامعه ایرانی می دانند كه برای ایجاد درهم رفتگی میان این دو، یا باید قالب را تغییر داد و یا مدل را.

احسان صالحی


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.