سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

نسبت فكری ما با جریان پسامدرن


نسبت فكری ما با جریان پسامدرن

اگر رویكرد مدرنیته به همه امور مبتنی بر منظری پرسش محورانه است, طبیعی است كه به خود هم از همین منظر و با تكیه بر سلاح و ابزار نقد نگاه كند

یكی از مهم‌ترین پرسش‌هایی كه در این باب مطرح است این است كه نسبت فكری – معرفتی جریان پسامدرن به صورت عام و بودریار به صورت خاص با سنت فكری ما ایرانیان چیست. پاره‌ای افراد ابراز می‌كنند كه این نسبت جدی و عمیق نیست چرا كه ما در حال گذر از سنت به سوی مدرنیته هستیم در حالی كه این جریان و متفكران بنا دارند فضا و بستر را برای حركت از مدرنیته به سوی پسامدرن فراهم سازند. عده‌ای دیگر هم البته این تقریر را نمی‌پذیرند و معتقدند ما بالاخره با این سنت پسامدرن نسبتی داریم و نمی‌توانیم و نباید از آن به راحتی گذر كنیم.

به نظر می‌رسد همه این اختلاف‌نظرها ناشی از گوناگونی تعریف پسامدرن باشد. اگر پسامدرن را مرحله‌ای مجزا از مدرنیته مطرح كنیم و موقعیت پسامدرن را وضعیتی فردی و منحصر به فرد در نظر بگیریم كه به زعم پاره‌ای از متفكران، غرب در حال تجربه آن است شاید بتوان با چندین مقدمه دیگر بدینجا رسید كه سنت فكری ما ارتباطی وثیق و تودرتو با جریان پسامدرن برقرار نمی‌كند اما به نظر می‌رسد پسامدرن را نمی‌توان جدا و مستقل از مدرنیته تعریف كرد.

پسامدرن مرحله‌ای مجزا از مدرنیته نیست. این جریان را می‌توان ذیل این ویژگی مدرنیته كه همه چیز و همه كس را با دیدی انتقادی مورد توجه قرار می‌دهد تعریف كرد. اگر رویكرد مدرنیته به همه امور مبتنی بر منظری پرسش محورانه است، طبیعی است كه به خود هم از همین منظر و با تكیه بر سلاح و ابزار نقد نگاه كند. اگر منظر و مشی ما این‌گونه باشد و اگر بپذیریم كه فهم درست و دقیق مدرنیته یكی از پرسش‌های مهم فرهنگی ماست آنگاه ما گریز و گزیری نداریم كه به جد و با دقت با رویكردهای پسامدرن مواجه شویم و سعی كنیم در ابتدا آن را فهم و سپس تحلیل و واكاوی نماییم. این البته كاری است كه تاكنون صورت نداده‌ایم. اولاً گزینش ما از آثار پسامدرن و دلبخواهانه بوده است. ثانیاً زبانی كه برای ارائه آموزه‌های آنها اتخاذ شده‌اند اكثراً زبانی قابل فهم نبوده است و اكثر ترجمه‌ها نیز از مشكلاتی عدیده رنج می‌برند. ثالثاً ما نتوانسته‌ایم جایگاه دقیق این ادبیات را در كل نظام فكری- فلسفی مدرنیته به درستی شرح و بسط دهیم.

این نكات البته بدان معنا نیستند كه كار افرادی كه در این زمینه پژوهش كرده‌اند بی ارج و قدر است. منظور ما آن است كه كار جدی گرفتن تفكر پسامدرن تا حد زیادی ناشی از نشان دادن این نكته است كه این فهم جریان مساله ماست و نشان دادن این نكته تنها با جا دادن ادبیات پسامدرن در كل جریان مدرنیته قابل توجیه است. اتخاذ این مشی نه مانعی بر سر راه فرآیند مدرنیزاسیون جامعه ماست و نه طبیعتاً چشم ما را بر نقاط منفی و فرود مدرنیته می‌بندد. به نظر می‌رسد به آثار و افكار فردی چون بودریار نیز باید از این دریچه نگریست.



همچنین مشاهده کنید