شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

تسلی و سلام


تسلی و سلام

«اخوان ثالث» در پروسه نیمایی

در شعر «اخوان‌ثالث» بیش از هر چیز با نظم مواجه می‌شویم. اخوان داستان‌سرای خوبی است و این در موخره‌های او‌، کاملا مشهود و مشخص است. تا جایی‌که حتی معتقدم اگر اخوان به داستان‌نویسی بیشتر توجه می‌کرد، در داستان موفقیت بیشتری به دست می‌آورد تا شعر. اخوان مقالات قابل‌تامل و مهمی نوشته‌ است اما شعر او ابدا شعر نیمایی نیست، چرا که هیچ‌کس بعد از نیما نتوانسته است به تمامی شعر نیمایی بسراید البته احمدشاملو راه نیما را درست ادامه داد. به اعتقاد من جز دکتر براهنی هیچ‌کس نتوانست شعر نیما یوشیج را درک کند. بی‌شک براهنی در چندین سال‌ گذشته تنها منتقد هوشمند ادبیات و البته شعر ماست که به درستی درباره شعر اخوان، به داستان‌سرایی او توجه کرد. استناد می‌کنم به نقد او بر شعر اخوان، که در آن اخوان ثالث را داستان‌‌سرای بهتری خطاب می‌کند تا شاعر.

من نیز با تاکید بر این وجه از کار اخوان، اخوانِ شاعر را بیشتر در شعر «وعده دیدار نزدیک است» پیدا می‌کنم. اما اخوان در بیشتر شعرهای دیگرش، ناظم است و این البته به معنای نفی نظم نیست. اخوان قطعا هم یکی از سه‌شاعر بزرگ معاصر ماست و هم یکی از سه‌ناظم بزرگ شعر معاصر. اما باید تاکید کرد که شعر اخوان نیمایی نیست، در حالی که مثلا شعرهای سهراب سپهری تا حدودی نیمایی است و البته نخستین شعرهای شاملو و براهنی نیز بهترین شعرهای نیمایی است البته شعر سپهری اصولا شعری منحط و سرخورده و حتی غیرانسانی است اما به لحاظ زیبایی‌شناسی شعری است قابل‌تامل. سپهری شعر می‌نویسد و شعرش نظم نیست اما نسبت اخوان و سهراب در پروسه‌ نیمایی را خارق‌العاده‌ یا موثر نمی‌دانم. آنها شاید جزو نوادر شعر باشند اما هیچ‌کدام جواهر شعر ما نبوده و نیستند. اخوان را البته بیشتر در حوزه موسیقایی شعر نیمایی حاذق می‌دانند که اندیشه غیرمدرنی است. موسیقی شعر هیچ ارتباطی به مدرنیسم ندارد و بیشتر سر و کارش با وزن و موسیقی ایرانی است. توجه صرف به موسیقی شعر نیمایی چیزی است در حد ظاهر ماجرا، در حالی‌که جوهره شعر نیماست که اهمیت دارد و در این قضیه براهنی و شاملو قطعا بهتر از اخوان و سهراب عمل کرده‌اند. گرچه اخوان شاعری‌است قابل ستایش و این اعتقاد من چیزی از ارزش‌های او نمی‌کاهد.

● شناخت اخوان از نیما

اینکه اخوان شاگرد حضوری نیما بوده دلیل نمی‌شود درباره او فتوا صادر کنیم که شعرش به اندازه نیما آوانگارد است. بسیاری از شعرهای حافظ تحت‌تاثیر مستقیم خواجوی‌کرمانی سروده شده اما ما نمی‌توانیم حافظ را خواجویی قلمداد کنیم. درباره اخوان‌ثالث باید بگویم که زبان شعرش هرگز به زبان شعری قرن بیستم شباهت نداشت و برای همین به مرور زمان دچار انزوای غیرقابل کتمان شده است. البته قصد اهانت به اخوان یا تحقیر او را ندارم اما در مقوله شعر باید بسیار جدی باشیم و نقد و نظر خودمان را بدون تظاهر، برای نسل بعدی بیان کنیم.

اخوان‌ثالث بعد از کودتای ۲۸ مرداد

● پس از کودتای ۲۸مرداد، شرایط آن روز ملت کودتازده، به آن شدتی که در شعر اخوان ‌تصویر شده، فاجعه بار نبود. شعر اخوان در این دوره به‌شدت نوحه‌وار و دچار سرخوردگی‌است. تفاوت شاملو و اخوان پس از کودتای ۲۸مرداد بسیار فاحش است. شاملو در «هوای تازه» شکست را نه برای خودش می‌پذیرد و نه برای ملتش اما اخوان در شعر «زمستان» بیشتر به کودتاچیان کمک کرده تا به روحیه سرخورده مردم ایران.

در تخته‌نرد اصطلاحی به نام «تاس گرفتن» هست که نوعی تقلب در بازی است. یک نفر بوده معروف به اینکه تاس را وقتی به پشت‌بام پرت می‌کرده «جفت شش» می‌آمده اما به اواخر عمر که رسیده نه‌تنها لباسش بلکه تمام زندگی‌اش را باخته. در شعر هم مهم نیست تاس چگونه بیاید و چطور بنشیند؛ مهم این است که تاس را چطور بریزیم و خروجی آن چه باشد. اخوان شعری درباره دکتر مصدق دارد با عنوان «تسلی و سلام»، که پس از کودتای ۲۸مرداد سروده است. این شعر، نسبت به شعرهای دیگر او شعری است متفاوت و اینجاست که اخوان تاس را درست انداخته است.

کیومرث منشی‌زاده