سه شنبه, ۷ اسفند, ۱۴۰۳ / 25 February, 2025
مجله ویستا

سابقه تاریخی خلیج فارس


سابقه تاریخی خلیج فارس

مدارک بی چون و چرای تاریخی از منابع یونانی و رومی گرفته تا منابع پرشمار دوران بعد از اسلام به عربی و فارسی به روشنی حکایت از آن دارند که دست کم از دوران هخامنشیان به بعد در نوشته های یونانی و کتیبه های موجود در ایران همیشه این پهنه گسترده و مهم استراتژیکی به نام خلیج فارس یا فارس و دریای پارس خوانده شده است

مدارک بی چون و چرای تاریخی از منابع یونانی و رومی گرفته تا منابع پرشمار دوران بعد از اسلام به عربی و فارسی به روشنی حکایت از آن دارند که دست کم از دوران هخامنشیان به بعد در نوشته‌های یونانی و کتیبه‌های موجود در ایران همیشه این پهنه گسترده و مهم استراتژیکی به نام خلیج فارس یا فارس و دریای پارس خوانده شده است. طبق مدارک و اسناد معتبر به دست آمده به‌ ویژه کتیبه‌‌ای که در موقع حفر کانال سوئز به دست آمد این خلیج به نام دریای پارس نامیده می‌شد.

مورخان و محققان دنیای قدیم از جمله هرودت، نئارخوس، استرابون و کورسیوس در آثار و نوشته‌های خود این دریا را دریای پارس و یا خلیج فارس نامیده‌اند.

بطلمیوس دو قرن پیش از میلاد این خلیج را پرسپکوس سینوس نامید که به معنی خلیج فارس است. همین نام در نقشه جهان هنریکوس مارتلوس در سال ۱۴۹۲ میلادی نیز به کار رفته است.

در نوشته‌های جغرافی‌دانان و سفرنامه‌نویسان عرب و ایرانی همه جا با عنوان خلیج فارس، خلیج عجم، دریای فارس و یا بحر فارس از این پهنه یاد شده است که گاه دریای عمان و فراتر از آن را نیز جزء محدوده خلیج فارس آورده‌اند. به عنوان نمونه می‌توان از المسالک و الممالک ابن خردادبه، البدان ابن فقیه، مسالک الممالک اصطخری، مسعودی، مقدسی، ابن حوقل، یاقوت حموی، ابوریحان بیرونی، حمدالله مستوفی و گروه پرشمار دیگر یاد کرد. ابن بطوطه نیز در شرح سفر خود در این پهنه از آن با نام دریای فارس سخن می‌گوید.

در قدیمی‌ترین کتاب جغرافیا به نام "حدود العالم من المشرق الی المغرب" که حدود هزار سال قبل تالیف شده و به زبان فارسی نیز ترجمه شده، آمده است: خلیج فارس از حد پارس بر( سرچشمه) گیرد و با پهنای اندک تا سند رسد.

داریوش هخامنشی و اسکندر مقدونی هر کدام با اعزام نماینده‌ای ویژه به خلیج فارس درباره آن به تحقیق پرداختند.

ساسانیان نیز در سواحل جنوبی آن نیرو پیاده کردند و یمن و مسقط را به تصرف خود درآوردند، اما قدیمی‌ترین قومی که مطالعه زمین را به‌طور جدی آغاز کردند بابلی‌ها بودند. آنان در آثاری که دو هزار و پانصد سال پیش برجای نهادند زمین را صفحه مسطحی فرض کردند، و به رودخانه آب شور "خلیج‌فارس، که آشوریان آن‌را نارمرتو Narmarratu می‌نامیدند نیز اشاره کردند. دلیل چنین تصوری، محدودیت اطلاعات جغرافیایی آنان بود که جهان را عبارت از سرزمین‌های واقع در اطراف بابل و میان رود نیل و شط دجله می‌دانستند و از دریاها، فقط خلیج‌فارس را می‌شناختند که در مجاورت آن سرزمین واقع بود.

نقشه‌ای از سلسله سوم بابلی‌ها موجود است که نشان‌دهنده میزان معلومات آن قوم از شکل جهان می‌باشد و در آن هفت جزیره به‌صورت مثلث در ورای خلیج‌فارس نشان داده شده است.

پس از بابلی‌ها، علمای جغرافیا نویس یونان قدیم که آثار آنان درواقع مبنای پیدایش آثار بزرگ علمی در شرق و غرب عالم محسوب می‌شود، جهان را عبارت از خشکی مستطیل‌شکلی مرکب از سه قاره اروپا، آفریقا و آسیا فرض می‌کردند و دریاهای شناخته شده را دریای متوسط یا خلیج روم، دریای خزر، خلیج‌فارس و خلیج عربی (دریای سرخ) می‌دانستند. ابوریحان محمد بن احمد البیرونی الخوارزمی نیز در کتاب ارزشمند "التفهیم الاوائل صناعه التنجیم" این تقسیم‌بندی یونانیان را تأیید کرده‌ است.

چنین تقسیم‌بندی جغرافیایی را که مدت‌ها اساس کار علمی دانشمندان جهان بود در آثار بسیاری از دانشمندان بزرگ یونانی قبل از میلاد می‌توان جست‌وجو کرد، از جمله در آثار طالس ملطی که حدود سال‌های ۵۴۶ تا ۵۴۰ قبل از میلاد می‌زیست، آناکسی ماندر که در سال‌های بین ۵۴۶ تا ۶۱۲ قبل از میلاد زندگی می‌کرد، خصوصا کوسماس ایندیکوپلتس ۵۳۵ قبل از میلاد، هکاتوس ۵۰۰ قبل از میلاد، اراتوستن ۲۰۰ قبل از میلاد، و بالاخره استرابون که مقارن بامیلاد مسیح می‌زیست و به پدر جغرافیا معروف است.

در مدارک و آثار عربی قرن چهارم هجری یکی از آثار مهم این قرن کتاب صورالاقالیم ابی زید بلخی است که حدود سال ۳۲۱ هجری به رشته تحریر درآمده است . در این کتاب نقشه‌ای آورده شده که دو دریای عظیم فارس و روم به‌روشنی و وضوح نشان داده شده است.

کتاب المسالک و الممالک ابواسحق ابراهیم بن محمد اصطخری در سال ۳۴۶ هجری بارزترین و گویاترین اثر جغرافیایی است که راجع به دریای فارس سخن می‌گوید. استمزی در صفحه ۲۸ کتاب مزبور می‌نویسد: دریای فارس مشتمل است بر بیشتر حدود فارس و از فارس به دیار عرب و دیگر سرزمین‌های اسلام متصل می‌شود.

ابوالقاسم محمد بن حوقل بغدادی فصلی از کتاب پرارزش صوره‌الارض را که در سال ۳۶۷ هجری به پایان رسانیده به بحر فارس اختصاص می‌دهد و در شرح این دریای عظیم می‌گوید: دریای فارس از قلزم به ایله منتهی می‌شود، سپس حدود دیار عرب را دور می‌زند و از آنجا به آبادان و پس از قطع عرض دجله به مهروبان و بعد به جنابه می‌رسد. آنگاه از کناره‌های فارس به‌سوی سیراف می‌گذرد و به سواحل (هرمز) از پشت کرمان امتداد می‌یابد و به دیبل و سواحل ملتان که ساحل سند است می‌رسد و در این جا مرز بلاد اسلام پایان می‌یابد و به سواحل هند و چین می‌رسد و از سمت غرب نیز به بیابان‌های مصر می‌رسد.

بنابراین در این کتاب خلیج‌فارس به‌طور وسیعی ترسیم شده است. بعد از ابن حوقل، حدود دریای فارس در آثار جغرافیایی رفته رفته در جهت تطبیق با حدود کنونی خلیج‌فارس تغییر پیدا می‌کند.

براساس نتایج به عمل آمده می‌توان گفت که پیش از آنکه آریایی‌های ایرانی بر فلات ایران تسلط یابند آسوریان این دریا را در کتیبه‌های خود به‌نام "نارمرتو" Narmarratu که به معنی رود تلخ است یاد کرده‌اند و این کهنه‌ترین نامی است که از خلیج‌فارس به‌جای مانده است.

- در کتیبه‌ای که از داریوش در تنگه سوئز یافته‌اند این عبارت "درایه تیه هچاپارسا آئی‌تی" Drayatya hacha parsa aity یعنی "دریایی که از پارس می‌رود" که منظور همان خلیج فارس است آمده است.

- در زمان ساسانیان نیز این خلیج را دریای پارس می‌گفتند.

- مورخ دیگر یونانی فلاویوس آریانوس که در سده دوم میلادی می‌زیست در کتاب معروف خود آنازیس یا تاریخ سفرهای جنگی اسکندر ضمن شرح بحرپیمایی نه آرخوس که به امر اسکندر مأموریت یافته بود از رود سند به دریای عمان و خلیج‌فارس بگذرد و به مصب فرات داخل شود، نام این خلیج را "پرسیکون کا ای تاس" persikonkaitas نوشته که ترجمه تحت‌اللفظی آن خلیج فارس است.

شمس‌الدین ابوعبدالله محمد بن احمد بن ابوبکر بنای شامی مقدسی، معروف به بشاری در کتاب "احسن التقاسیم فی معرفه الاقالیم" که آن‌را در سال ۳۷۵ به پایان رسانیده این دریا را مانند دیگران "بحر فارس" خوانده است.

محمد بن نجیب بکُیران در کتاب جهان نامه که نسخه آن به تازگی در روسیه چاپ شده است نیز از این دریا به‌عنوان بحر فارس یاد می‌کند و بسیاری از مدارک دیگر که درخصوص تأیید نام خلیج‌فارس وجود دارد.

اما درخصوص خلیج عربی که به رومی آن‌را سینوس آرابیکوس sinusarabicus یعنی خلیج عرب‌ها می‌گفتند. در تاریخ و جغرافیای قدیم آن‌را به بحر احمر که بین تنگه باب المندب و آبراه سوئز قرار دارد نسبت می‌دادند که به مناسبت شن‌های سرخ ساحل آن، آن‌را به یونانی، "اری‌تره" Erithree و به لاتینی ماره روبروم Mare Rubrum یعنی دریای سرخ نیز می‌خواندند. و بحرقلزم نیز نام داشت.

هکاتایوس ملطی از علمای قدیم یونان و ملقب به پدر جغرافیا در گذشته در ۴۷۵ قبل از میلاد بحر احمر را "خلیج عرب" یاد کرده است.

هرودت مورخ مشهور یونانی در گذشته در ۴۲۵ قبل از میلاد نیز در تاریخ معروف خود نام بحر احمر را مکرر خلیج عربی نوشته است. در کتاب حدود العالم من المشرق الی المغرب که در ۳۷۲ هجری تألیف شده است از بحر احمر با عنوان "خلیج عربی" نیز یاد کرده است، بنابراین می‌توان نتیجه گرفت که نخست، نام خلیجی که در جنوب ایران است از دو هزار و پانصد سال پیش، خلیج‌پارس، یا بحر پارس نام داشته و خلیج عربی به بحر احمر اطلاق می‌شده است.

این نام‌ها را نخستین‌بار یونانیان بر این دو دریا یعنی خلیج فارس و بحراحمر نهادند و خلیج‌فارس و خلیج عرب گفتند و عنصر ایرانی - فارسی یا عربی - قحطانی را در این نامگذاری دخالتی نبوده است.

جغرافی‌دانان عرب و مسلمان این دو نام را از یونانیان و رومیان آموخته و این دو اصطلاح را در آثار خود به‌کار برده‌اند، به‌خصوص که دریای‌پارس را به اتفاق خلیج‌فارس یا بحر فارس یاد کرده‌اند.

نام خلیج‌فارس در همه زبان‌های زنده دنیا از قدیمی‌ترین زمان تاکنون پذیرفته شده و همه ملل جهان این دریای ایرانی را به زبان خود خلیج‌پارس می‌خوانند.

در پایان اینکه بدون آنکه همکیشان عرب‌نژاد ما در تسمیه خلیجی به‌نام خود محتاج به تغییر نام خلیج‌پارس باشند از ۲۵۰۰ سال پیش، خلیجی به‌نام ایشان که فعلاً بحر احمر نام دارد در تاریخ و جغرافیای قدیم آمده و در مآخذ یونانی از ۵۰۰ قبل از میلاد خلیج عربی خوانده شده است.