یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

سروژ بارسقیان اینجا خانه ماست


سروژ بارسقیان اینجا خانه ماست

نگاهی به حضور هنرمندان ارامنه در ایران

۴۰۰ سال پیش ارامنهء ساکن عثمانی به دستور شاه عباس اول رهسپار ایران شدند و جلفای نو را در کرانهء جنوبی زاینده‌رود اصفهان بنیان گذاشتند.

این قوم هنرپرور از همان بدو ورود در توسعهء هنر کوشیدند، نگاهی به خارج از مرزهای ایران داشتند و از گل و بته‌ها، نگاره‌ها و نقش‌ها وداشته‌های هنری سرزمین تازه غافل نبودند. آن‌ها ایرانی شدند و نامشان به عنوان وزنه‌ا ی موثر و تاثیرگذار در تاریخ هنر معاصر ایران ماندگار شد.

امیلیا نرسیسیان، پژوهشگری که هنر ارامنهء ایرانی را با عنوان مردم‌نگاری تاریخی هنر در جلفای اصفهان مورد بررسی قرار داده است، این تاثیرگذاری فرهنگی را این طور شرح می‌دهد: «تاجران متمول ارمنی از خرج کردن پول برای زیستگاه جدید خود ابا نداشتند، خانه‌های مجللی برای خود احداث می‌کردند و در آن‌ها پذیرای مقامات رسمی مملکت بودند. تجار و متمولین به اروپا سفر می‌کردند و از نزدیک با هنرمندان و آثار بزرگان نقاشی اروپا آشنا می‌شدند، به علت وسع مالی می‌توانستند در خانه‌های مزین به نقاشی زندگی کنند. جامعهء‌مدنی تجار ارمنی قدرت پشتیبانی قابل مقایسه و حتی فراتر از حمایت‌های دربار صفوی را برای نقاشان قرن هفدهم جلفای اصفهان از طریق ایجاد تقاضا برای آثارشان فراهم ساختند.»

اظهارات پرویز تناولی، مجسمه‌سازی که گونه‌های متفاوت هنر ایران را مورد بررسی قرار داده است، هنرمندان ارمنی ایرانی را بیش از دیگران مانوس با هنر ایران می‌داند: «هنرمندان ارمنی از بدو ورود به ایران بیش از دیگر گروه‌های هنری به موضوعات بومی پرداختند. در میان گروه‌های مهاجر ارامنه، هنرمندان بسیاری بودند که در تبریز و جلفای اصفهان ساکن شدند و با بهره‌گیری از هنر ایرانی و به کار بردن روش‌های جدید، سبک نوینی را در نقاشی ایجاد کردند. با این وجود هنرهای سنتی و عناصر بومی همواره بخش مهمی از آثار آن‌ها را شامل می‌شد.»

او تاکید می‌کند: «آن‌ها هیچ‌گاه، ایران را فراموش نکردند و گاهی بیش و پیش از هنرمندان سنتی به عناصر فرهنگ بومی پرداختند. استاد درویش، از استادان بزرگ ارامنه در ایران نمونه‌ای عالی برای اثبات مدعای من درخصوص توجه ارامنه به ایران و هنر ایرانی است، آثار بدیعی از او به جای مانده که مصور کردن شاهنامه، شاهکار بزرگ‌ترین شاعر پارسی زبان، یکی از آن‌ها به شمار می‌آید.»

سروژ بارسقیان، نقاشی که جامعهء ارمنیان ایران را مورد بررسی‌قرار داده است، سخن تناولی را این طور کامل می‌کند: «پیش از فراهم آمدن امکان سفر به اروپا برای همهء ایرانیان و آشنا شدن آن‌ها با دستاوردهای نوین بشری، ارامنهء ایران بیش از دیگر ایرانیان به سفر می‌رفتند و ایران را با آخرین تحولات آشنا می‌کردند اما زمانی رسید که امکان سفر برای دیگر ایرانیان نیز فراهم شد. از دههء ۴۰ شمسی به بعد تاثیر ارامنه بر هنر ایران به ویژه عکاسی و نقاشی، همگام با دیگر هنرمندان ایرانی بود. هنرمندان جوان غیرارمنی مانند مرتضی ممیز، غلامحسین نامی، محمد ابراهیم جعفری و محسن وزیری مقدم در اروپا به تحصیل هنر پرداختند و تجربیات خود را به ایران آوردند. به عبارت دیگر هنر پیشرو در ایران به وسیلهء همهء ایرانیان از جمله ارامنه بنیان گرفت و رشد کرد. افرادی مانند مارکوکریگوریان و سیراک ملکنیان در ایجاد این فضا و بهره‌برداری از آن مانند دیگر هنرمندان ایرانی موثر بودند. در دوران طلایی هنر معاصر ایران، دسته‌بندی قومی و مذهبی وجود نداشت و منصفانه نیست اگر ارامنه را تنها پیشروان هنر مدرن ایران بدانیم.»

او به نکته‌ای اشاره می‌کند که خاص تمام اقلیت‌های اجتماعی در دنیاست: «تعداد ایرانیان ارمنی نسبت به دیگر اقوام ایرانی کم‌تر بود، واکنش آن‌ها نسبت به تفاوت کمی در برابر اکثریت، پررنگ‌ظاهر شدن در فعالیت‌های اجتماعی بود. هنگامی که جریانی وارد کشور می‌شد، زودتر از دیگران دریافت می‌کردند، نه به این دلیل که ارمنی بودند به این دلیل که حضور موثر در جامعه برایشان اهمیت داشت و برایشان مهم بود که تعداد اندکشان نسبت به اکثریت را با حضوری عمیق و فعال جبران کنند. معتقدم نباید این حضور موثر و عمیق را به حساب نژاد و ویژگی‌های قومی ارامنه گذاشت. نگاهی به جامعه‌شناسی اقلیت‌ها نشان می‌دهد، در اغلب موارد اقلیت‌ها در جوامع گوناگون موثر ظاهر می‌شوند تا نقصان کمی خود را با حضور چشمگیر و دستاوردهای قابل توجه جبران کنند.»

او این نکته را دربارهء رابطه میان اسلام و مسیحیت، محکم‌تر می‌داند: «دین اسلام به عنوان مهم‌ترین عامل تعیین‌کننده در تحرکات سیاسی و اجتماعی ایران، حضور ارامنه را به واسطهء دین مسیحی، پذیرفت. ایرانیان مهاجر که ۷۰۰ سال پیش به هندوستان رفتند هم وضعیتی مشابه ارامنهء ایرانی دارند. آن‌ها قشری ثروتمند ایجاد کردند که همواره بر اقتصاد و سیاست هندوستان تاثیر داشته است.»

میناس نقاشی که در عهد صفوی در جلفای اصفهان می‌زیست، لیلت‌تریان مجسمه‌ساز، پتروس پالیان از فیلمبرداران نامی ایران، کلارا آبکار نقاشی که سال ۱۳۷۰ منزل شخصی و مجموعه آثارش را به سازمان میراث فرهنگی اهدا کرد، شاهین سرکیسیان که به شهادت هنرمندانی چون مرحوم اکبر رادی، جعفر والی و علی نصیریان بنیانگذار تئاتر نوین ایران به شمار می‌آید، مارکو گریگوریان که در ۱۵ سالگی از ارمنستان به ایران مهاجرت کرد و پس از پایان تحصیلات در ایتالیا برای انتقال تجربیات خود به ایران بازگشت یا سیراک ملکنیان نقاشی که در دههء ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ شمسی از تاثیرگذاران عقیق هنر مدرن ایران بود، نمونه‌هایی از خدمت ایرانیان ارمنی به هنر ایران به شمار می‌روند.

بارسقیان با تاکید بر تاثیر این افراد در دوره‌های گوناگون هنر ایران، به شکل‌گیری نسل جدیدی از ایرانیان ارمنی فرهنگ‌پرور اشاره دارد که با وجود موج شدید مهاجرت ارامنهء ایران به ارمنستان، آمریکا و اروپا، همچنان در ایران مانده‌اند، نه از این منظر که لطفی در حق ایرانیان کنند، که این جا کاشانهء آن‌هاست: «هنرمندانی چون نیکول فریدنی و واروژ کریم مسیحی، سیمون،آیوازیان،آرمان استپانیان و دیگر هم‌نسلان آن‌ها، برادری‌شان را اثبات کرده‌اند. نسل جدیدی که خود را کاملا ایرانی و این جا را خانه خود می داند و برای حل مشکلات در کنار دیگر ایرانیان ایستاده‌است.»

سارا امت‌علی



همچنین مشاهده کنید