دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

بانویی برای تمام فصول


بانویی برای تمام فصول

طرح این سریال خیلی به سرعت به ذهن من رسید و پس از ارائه آن با استقبال مواجه شد و بعد من از نغمه ثمینی برای نوشتن این کار دعوت کردم اما شرایط مناسب برای اینکه خانه کتاب بتواند اسپانسر این سریال باشد مهیا نشد, بعد از مدتی «شبکه سوم» از این طرح استقبال کرد و پیش تولید این سریال آغاز شد

روزی به همراه بچه ها برای دیدن «شهر موش ها» به سینما رفتیم، با بچه ها خندیدیم، دست زدیم، کیف کردیم، حتی وقتی که از ترس گربه بدجنس (اسمشو نبر) چشم هاشان را می گرفتند یا زیر صندلی می رفتند هیجان زده می شدیم و در آخر به اندازه آنها از دیدن این کار عروسکی لذت بردیم.

یک روز در «آرایشگاه زیبا» بدی ها را اصلاح کردیم، یک روز در «هتل مروارید» زندگی کردیم، یک روز سوار پراید یشمی «تهران ۱۱» شدیم و در شهر چرخیدیم و یک روز با «کارآگاه شمسی و مادام» (که یادش گرامی) تو زندگی مردم سرک کشیدیم و کلاف های سردرگم را به هم تابیدیم و اینک از «کتابفروشی هدهد» کتاب زندگی می خریم.یک روز به «خانه مادربزرگه» دعوت شدیم، روز دیگر عروسک تابه تایی را دیدیم که اسم عجیبی چون «زی زی گولو» داشت، اسمی که به تدریج آشناترین شد. زی زی گولو از کتاب بچه ها آمده بود و حالا انگار بزرگ شده، هدهد شده و می خواهد ما را با کتاب آشتی دهد. ما با مرضیه برومند بزرگ شدیم، بزرگ ها بزرگ تر و پیرها پیرتر شدند چرا که مرضیه برومند بانویی است برای تمام فصول زندگی.

از مرضیه برومند رخصتی برای یک گفت وگوی ساده به بهانه کتابفروشی هدهد خواستم و او مرا به خانه اش دعوت کرد؛ در یک جای بکر و دور از هیاهوی شهری، خانه یی کاملاً متفاوت، ساده و زیبا به سادگی کارهایش و به همان دلپذیری.این خانه پلاک نداشت، احتیاج هم نداشت، راحت پیدا می شد چرا که مثل کارهایش مشخص بود و امضا داشت.

● اگر بخواهیم برای داستان کتابفروشی هدهد، تاکید می کنم صرفاً داستان آن، یک مثلث را در نظر بگیریم که در یک راس شما، راس دیگر «نغمه ثمینی» و راس سوم شهرداری تهران قرار بگیرد، کدام یک در انتخاب سوژه بیشتر دخیل بودند؟

▪ مرضیه برومند؛ به طور کلی در تمام کارها طرح اصلی داستان از خود من است و در این رابطه باید بگویم که در راس سوم این مثلث «خانه کتاب» قرار می گیرد زیرا شهرداری در طرح شکل اولیه کار نقشی نداشت. در دوران وزارت «مسجدجامعی» مسوولان وقت خانه کتاب از من خواستند که سریالی بسازم تا زمینه یی باشد برای ترویج کتاب و کتابخوانی و همزمان لوگویی نیز برای این منظور طراحی شود تا پس از پخش سریال مخاطب با دیدن آن یاد کتاب و کتابخوانی بیفتد.

طرح این سریال خیلی به سرعت به ذهن من رسید و پس از ارائه آن با استقبال مواجه شد و بعد من از نغمه ثمینی برای نوشتن این کار دعوت کردم اما شرایط مناسب برای اینکه خانه کتاب بتواند اسپانسر این سریال باشد مهیا نشد، بعد از مدتی «شبکه سوم» از این طرح استقبال کرد و پیش تولید این سریال آغاز شد.

در همین زمان «سازمان فرهنگی، هنری شهرداری تهران» از من دعوت کرد تا سریالی با مضمون شهری بسازم و زمانی که از موضوع سریال کتابفروشی هدهد مطلع شدند تصمیم گرفتند در این پروژه مشارکت داشته باشند و گفتنی اینکه معمولاً سازمان ها و نهادهایی که می خواهند در یک کار مشارکت کنند عمده هدفشان حضور عنوان آن نهاد و سازمان است اما در این مورد اینطور نبود و سازمان فرهنگی هنری شهرداری تنها به دلیل آنکه محتوای سریال ما با اهداف این سازمان هماهنگ بود تصمیم گرفت در ساخت آن مشارکت کند که به نظر من این اتفاق میمونی است.

● من عقیده ندارم که هیچ نهاد و سازمانی صرفاً هدفش از مشارکت حضور عنوان و تبلیغ برای نهاد و سازمانش باشد، خیلی اوقات آنها مورد ظلم واقع می شوند و این عوامل سازنده هستند که کم فروشی می کنند و خیلی سرسری گاه فقط با چسباندن چند پوستر یا لحاظ کردن یک سکانس یا چند دیالوگ نامربوط با روند داستان از خودشان سلب مسوولیت می کنند.

▪ برومند؛ در این مورد با شما موافقم و نمی خواهم به ارگان خاصی اشاره کنم اما اتفاق افتاده که بعضی فقط می خواستند به اسم شان اشاره شود. چیزی که بسیار اهمیت دارد این است که شهرداری احساس می کند ترویج فرهنگ کتابخوانی و اخلاق شهری از وظایف او به شمار می آید و این قابل تحسین است.

● شما با نویسندگان مختلفی کار می کنید اما در مجموع تمام کارهای شما یکدست و روان، با سلیقه یی مشابه نوشته می شود به طوری که به نظر می رسد شخص شما نویسنده کارهایتان هستید یا نویسنده یکی است. سوال من این است که شما تا چه اندازه در نوشتن فیلمنامه ها دخالت دارید؟

▪ برومند؛ من در نوشتن فیلمنامه ها حضور مستمر دارم و هیچگاه نویسنده را تنها نمی گذارم، از طرف دیگر نویسنده هم مرا می شناسد و می داند در حال نوشتن فیلمنامه برای من است و بالطبع سعی می کند مطابق با سلیقه من بنویسد و از آنجا که طرح هم مال خود من است، نگاه من در روند داستان حس می شود. البته همیشه هم این اتفاق نمی افتد و گاهی در بعضی از اپیزودها داستان، آن چیزی که مطلوب من است در نمی آید. به هرحال من یک کارگردان کار سفارشی نیستم و کاری را که دوست ندارم نمی سازم، کارهای من بیانگر تفکر من نسبت به جامعه است.

● از تفکرتان نسبت به جامعه گفتید، خوب است در اینجا یک پرانتزی باز کنم و بگویم عده یی گله داشتند چرا شما در یکی از اپیزودها مردم بالای شهر را دور از کتاب و کتابخوانی به تصویر کشیدید.

▪ برومند؛ نه اینطور نبود، کما اینکه در آخر عده یی آمدند و کتاب خریدند.

● همان کتاب های رژیم درمانی و...

▪ برومند؛ خیر، به جز آن هم کتاب خریدند، اما باور کنید این عین واقعیت بود. در تمام مدتی که ما در آن مکان فیلمبرداری می کردیم هیچ کس به سراغ مان نیامد مثل اینکه همه واقعاً خواب بودند.

● شما از معدود کارگردان هایی هستید که در کارنامه خود تقریباً هیچ کار غیرقابل قبولی ندارید و بزرگ ترین ویژگی کارهای شما سادگی آن است. منظور من سادگی است نه ساده انگاری که مسلماً دشوارتر است چرا که در یک کار ساده و روان نمی توان به راحتی عیب های کار را پوشاند یا اگر مخاطب با آن ارتباط برقرار نکرد ایراد را به گردن مخاطب بیندازیم که اوست که درک درستی ندارد، آیا شما این سادگی را از نویسنده هم می طلبید؟

▪ برومند؛ من اصولاً به نویسنده نمی گویم چه می خواهم، بیشتر ترجیح می دهم بداند که من چه چیز را نمی خواهم. به عقیده من عاملی که موجب موفقیت یک کار می شود همدلی نویسنده و کارگردان است. مثلاً اگر از من بپرسید چند درصد هدهد مربوط به من و چند درصد مربوط به نغمه می شود، نمی توانم جواب بدهم چون در این کار ما با هم هستیم.

● اگر در مورد یک بازی دو شانس انتخاب داشته باشید، یکی بازیگر بهتری باشد و دیگری اخلاق بهتری داشته باشد کدام یک را انتخاب می کنید؟

▪ برومند؛ مسلماً آنکه اخلاق بهتری دارد. من ترجیح می دهم با کسی کار کنم که نسبت به هم درک بهتری داشته باشیم، سریال سازی کار آسانی نیست و هزار و یک مشکل سر راه آن است و من حاضر نیستم مشکلی به این مشکلات اضافه کنم. الان هم طوری شده که عواملی هم که با من کار می کنند روی کارهایم تعصب دارند و انتظار ندارند که من با افراد جدیدی کار کنم و من هم دلیلی نمی بینم که با وجود آنها افراد جدیدی را محک بزنم. شاید این کار من درست هم نباشد اما به هر ترتیب حالا ما یک خانواده شده ایم به طوری که مثلاً در کارها اگر خانم «عذرا پورمند» منشی صحنه کنار من نباشد احساس می کنم چیزی کم دارم و تا زمانی که ایشان خودشان بخواهند کار کنند با وی کار خواهم کرد.

● حالا در مورد بازیگری که اینجا حضور دارند، «امیرحسین صدیق»، بازی ایشان بهتر است یا اخلاقشان؟

▪ برومند؛ امیرحسین صدیق هم خیلی بااخلاق و هم بازیگر خوبی است. ایشان بسیار غیرت کار گروهی دارد، بازیگر بسیار ظریفی است، حتی از نظر درک و انتخاب ویژگی های پرسوناژ ظریف و منحصر به فرد عمل می کند، جالب است که بدانید در این سریال اصلاً قرار نبود صدیق بازی کند زیرا در ابتدا قرار بود کیوان کتابچی یک جوان کم سن و سال و بی تجربه باشد که تازه از سربازی برگشته و من در جست وجوی یک بازیگر جوان بودم ولی طی بازنویسی متن ها من و نغمه ثمینی به این نتیجه رسیدیم که سن کم کیوان ممکن است به کار و مفهوم آن لطمه بزند، علاوه بر این تهیه کننده ها هم بیشتر مایل بودند بازیگر باتجربه یی نقش محوری را بازی کند زیرا این شخصیت در بسیاری از صحنه ها در مقابل نابازیگرها قرار می گرفت. علاوه بر آن دو شخصیت جوان ثابت دیگر هم در کار داشتیم که بی تجربه بودند و اضافه کردن یک شخصیت بی تجربه دیگر نیز ریسک بزرگی بود.

● آقای صدیق، شما در این مورد بیشتر توضیح بدهید؟

▪ صدیق؛ همانطور که خانم برومند گفتند اول به این نتیجه رسیده بودند که من پیر شدم و دیگر به درد نمی خورم (می خندد) و قرار بود فقط در اپیزود «جنایت و مکافات» حضور داشته باشم اما بعد تهیه کننده ها پارتی بازی کردند و من شدم «کیوان کتابچی» و نقش آن اپیزود را هم «عبدالرضا زهره کرمانی» بازی کرد که خیلی هم نتیجه خوبی داشت و خانم برومند هم خیلی راضی بودند.

● یک سوال خارج از مقوله از شما دارم. برای اینکه راحت تر منظورم را برسانم مثالی می زنم. بازی «شهاب حسینی» در «رستگاری در هشت و بیست دقیقه» خیلی خوب است و بسیار ملموس و باورپذیر که به راحتی می توان گریمش را تغییر داد و از او به جای کاراکتر «بهرام رادان» در این فیلم استفاده کرد و باز هم با گریمی دیگر و یک دست کت و شلوار و کراوات می توان بازی متفاوت دیگری از او گرفت در حالی که بهرام رادان با تمام توانمندی که در بازی او وجود دارد و ستودنی است از این ویژگی برخوردار نیست چرا که چهره اش برای بعضی نقش ها خیلی شیک است.

مثلاً من با نقش او در «گیلانه» اصلاً ارتباط برقرار نکردم اما جایگاه هنری بهرام رادان با شهاب حسینی به هیچ وجه قابل قیاس نیست، اگر سه خصیصه برای موفقیت یک بازیگر جوان در نظر بگیریم بازی خوب، چهره خوب و فیزیک مناسب، چرا بازیگرانی که در این سه مورد تقریباً روی یک خط ایستاده اند، کنار هم قرار نمی گیرند، این مثال را زدم تا از شما سوال کنم، چرا امیرحسین صدیق را به جز در کارهای خانم برومند هیچ گاه در جایگاهی که سزاوارش هست نمی بینیم؟

▪ صدیق؛ نمی دانم ولی فکر می کنم حضور من در یکی دو سریال بچه ها باعث شده کارگردان ها گمان کنند من از عهده نقش های جدی برنمی آیم، من بازیگر هستم و فکر می کنم توانایی اش را دارم که خود را با نقش و نظر کارگردان منطبق کنم. متاسفانه برخی از کارگردان ها ترجیح می دهند همان شخصیت جاافتاده در کار قبلی بازیگر را جلوی دوربین خود ببرند به همین دلیل معمولاً نقش هایی به من پیشنهاد می شود که در آن معروف شده ام و من معمولاً اینگونه نقش های تکراری را نمی پذیرم و بازی نمی کنم.

گفت وگو با «مرضیه برومند» و «امیرحسین صدیق» درباره «کتابفروشی هدهد»

هما گویا


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.