دوشنبه, ۱۱ تیر, ۱۴۰۳ / 1 July, 2024
مجله ویستا

زبان شناسی و جنسیت


زبان شناسی و جنسیت

در واقع ظهور فمینیسم و جنبش های طرفدار زن خود , زن را به عنوان موجودی مطرح می کند که نیاز به کمک دارد و همواره ضعف زنان را یاد آوری می کند و به نظر می رسد این تفکر که زن موجودی ضعیف است که باید به او کمک شود خود از فضایی مردانه بر آمده است

تفاوت کروموزمی باعث ایجاد دو جنس مرد و زن و حالت دو جنسی در بین انسان ها می شود . زن ها دو کروموزوم x و مردها دارای دو کروموزوم x و y هستند . و نوع جنس را مرد تعیین می کند چون زن در سلولهای جنسی خود همواره دارای کروموزوم x است و مرد است که با ارائه کروموزومx یا y جنسیت فرزند را تعیین می کند .

▪ تفاوت های جنسی را به دو دسته اولیه و ثانویه می توان تقسیم کرد :

- تفاوت های اولیه مانند اندام های تولید مثل .

- تفاوت های ثانویه مانند شکل سینه ها ، صدا و توزیع مو در بدن و قدرت جسمانی و قد و وزن هر چند که در اغلب فرهنگ ها مردها دارای رفتار تعارضی قوی نسبت به زن ها بوده اند ولی در عین حال مشخص شده که رفتارهای متفاوت آنها متأثر از فرهنگ بوده و عوامل زیست شناختی می توانسته دخالتی در آنها نداشته باشد .

تفاوت های جنسی (Sex difference) جنبه زیست شناختی دارد ولی تفاوت های جنسیتی (Gender difference) جنبه فرهنگی دارند. به عبارت دیگر این فرهنگ است که نقشها را برای دو جنس رقم می زند. اما تفاوت بین زن ها و مردها محدود به همین مسائل زیستی نمی شود بلکه مهمترین مسأله ، مسأله توزیع قدرت و قشر بندی جنسیتی است در واقع تساوی حقوق و قدرت هیچگاه و در هیچ جا بین زن و مرد دیده نمی شود و در اکثر جوامع زن تحت سلطه مرد است ، زن ها از استقلال کمتری بر خورداند از فرصت کمتری برای حضور در عرصه و پیشرفت در عرصه های اجتماعی بر خوردارند قوانین سخت گیرانه ای در مورد زنان وجود دارد و حضور آنها در عرصه های سیاسی و علمی و اقتصادی و ... بسیار کمتر از مردان بوده است . شواهدی دال بر اینکه زنها کنترل ، تسلط و یا تصاحب منابع استراتژیک از قبیل غذا و آب را در دست داشته و یا اینکه فعالیت زنها پر وجهه ترین کارها و فعالیت ها باشد هرگز به دست نیامده است . البته در بسیاری از جوامع تولید غذا بر عهده زنان بوده است ولی این موضوع که چه کسی محصول را به بار می نشاند و یا چه کسی غذا را تهیه می کند مطرح نیست کسی که آن را توزیع می کند مطرح است چون او با این عمل در بین دیگران تعهد و اتحاد به وجود می آورد و این همان چیزی است که سنگ بنای روابط سیاسی را تشکیل می دهد و این مسأله قدرت و به ویژه قدرت سیاسی را در اختیار مرد قرار می دهد . برای وجود همین اختلافات است که امروزه شاهد جنبش های فمینیستی هستیم که خواهان رسیدگی به امور زنان و توجه به حقوق آنان هستند در حالی که مکتب و جنبشی برای احیای حقوق مردان وجود ندارد و این خود نشانگر این قضیه است که زن ها خود متوجه موقعیت فرو دست خود شده اند و خود را به عنوان جنسی که جنس دوم است باز شناخته اند .

در واقع ظهور فمینیسم و جنبش های طرفدار زن خود ، زن را به عنوان موجودی مطرح می کند که نیاز به کمک دارد و همواره ضعف زنان را یاد آوری می کند و به نظر می رسد این تفکر که زن موجودی ضعیف است که باید به او کمک شود خود از فضایی مردانه بر آمده است .

حال مسأله این است که بتوانیم از شرایطی که در طی آن مرد به دو وجه قدرت و سلطه می رسد در بیاوریم و بتوانیم شرایط فرهنگی و اجتماعی را که باعث می شود تا هر دو جنس در آن مساوی نباشد را درک کنیم .

اینکه قدرت همواره در اختیار مردان قرار می گیرد شاید به خاطر وجهه اجتماعی و بر اساس ارزش های مثبت فرهنگی بعضی از کارها باشد مثلاً یکی از ارزش های مثبت که انسان برای آن ارزش و احترام خاصی قائل است ، ماجراهای مربوط به سفر و تجارت کسب شده در مورد آن است ، هر چه فرد دنیا دیده تر و به محیط خود آگاه تر باشد دارای وجهه بهتری است و یا همان طور که ذکر کردیم مسأله توزیع می کند و به دست انسان می دهد شأن و منزلت خاصی برای او ایفاء می کند مثلاً اینکه پول تو جیبی را چه کسی به فرزندان بدهد ناخود آگاه او را در موقعیت برتری از منزلت قرار می دهد و همان طوری که می دانیم این کار های پر منزلت و مورد احترام مختص مردان است و در کتاب اول دبستان می خوانیم که بابا نان داد و یا آن مرد با اسب آمد حال سؤال مهم مطرح می شود و آن این است که آیا انجام کارهای پر وجهه و با منزلت مردان را بر مسند قدرت قرار می دهد و یا منشأ قدرت را باید در جای دیگری جستجو کنیم و بگوئیم به این دلیل که مردان دارای قدرت می شوند پس می توانند کارهای پر وجهه و با منزلت را به خود اختصاص می دهند نه بالعکس.

برای توضیح و همچنین پیدا کدن راه حل برای این مسأله مکاتب مختلف فمینیستی پدید آمده اند که می توانیم آنها را به چهار گروه فمینیسم لیبرال ، فمینیسم مارکسیستی ، فمینیسم رادیکال و فمینیسم سوسیالیستی تقسیم کرد .

الف ) فمینیست لیبرال ها دلیل این وضعیت را در ایدئولوژی جنس گرایی می دانند که تفاوت های موجود بین زن و مرد را شبیه به نظریه نژاد پرستی می داند . در ایدئولوژی جنس گرایی پیش داوری های خوار کننده ای نسبت به زن وجود دارد که بسیار طبیعی و بدیهی شمرده می شوند از همان عنفوان کودکی جنس مؤنث را موجودی محدود و احمق می دانند و او را چنان بار می آورند که در بزرگسالی قادر به قبول نقش ویژه جنسی خود به عنوان موجودی که متکی است تبدیل می شود .

▪ استراتژی فمینیست لیبرال ها در قبال از بین نا برابری جنسیتی به شرح زیر است :

ـ بهره گیری عملی از قوانین و راهکار های سیاسی موجود .

ـ داشتن فرصت های مساوی اقتصادی برای هر دو جنس .

ـ تغییرات در بینش های موجود روابط زن و مرد در خانواده ، محل کار و مدارس موضوعات مطرح در رسانه ها های گروهی و کتب درسی و ادبیات که باعث می شود تا نقش های اجتماعی دو جنس از یکدیگر منفک شود .

ـ مبارزه با جنس گرایی (آپارتاید جنسی) در زندگی روزانه به طور وسیع .

ـ آزادی در گزینش روش زندگی افراد و قبول این روش از طرف دیگران.

ب ) فمینیست مارکسیست ها ، دلیل فرودست بودن زن را عدم دسترسی وی به ابراز تولید و موضع مقهور او در این عرصه می دانند .

ج ) فمینیست های رادیکال معتقد است که همواره در بین گروه های انسانی الگویی از تسلط و انقیاد را می توان مشاهده کرد به عنوان مثال سیستم کاستی ، نظام طبقاتی ولی بنیادی ترین و مهمترین ساختار ریشه در نظام پدر سالاری دارد که باعث ستمگری به زنان می شود تصویری که فمینیست های رادیکال از پدر سالاری رسم می کنند تصویری بسیار خشن است که در طی آن مردان و سازمان هایی که تحت رهبری مردان است ، خشونت را علیه زنان اعمال می کنند . البته ممکن است که این خشونت از نوع بی رحمی جسمی از قبیل شکنجه و آزارهای فیزیکی نباشد بلکه صورتی پنهانی تر و پیچیده تر داشته باشد . مثل نظارت بر پوشاک زنان از قبیل مدهای گوناگون که هر از چند یک بار سر از گوشه ای در می آورد و به صورت معیارهای مد و زیبایی مطرح می شود ، خشونت در محیط کار مثل دستمزد کمتر ، ممانعت از پیشرفت ، وقع نگذاشتن به حرف کارمند زن ، بد رفتاریهای اداری و تبعیض حقوقی ، منزوی و کثیف و نجس دانستن زن به علت عادت ماهیانه در بعضی اقوام ، بی ارزش داشتن فعالیت هایی که زن در خانه انجام می دهد از قبیل خانه داری ، همسری ، آشپزی ، بچه داری و... ، البته خشونت های دیگری وجود دارد که به صورت باز روا می شود ماند بد رفتاری جنسی ، تعرض های جنسی بردگی جنسی از طریق فحشای تحمیلی ، سادیسم پنهانی در فیلم هاو تصاویر سکسی ، رسم چینی بستن پای دختران ، خود کشی اجباری زنان بیوه هندی ، انواع جراحی های دردناک در رحم و بدن زنان ، عمل وحشیانه ختنه زنان.

▪ فمینیست های رادیکال راه حل های زیر را توصیه می کنند :

ـ زنان باید ذهنیت جدیدی جدا از ذهنیت القاء شده به آنها در نظام پدر سالاری برای خود داشته باشند .

ـ هر زنی باید ارزش و توانایی خود را تشخیص دهد .

ـ زن با آزاد کردن ذهن خود از تعلیمات فرهنگی نظام پدر سالاری ، خود را موجودی ضعیف،وابسته و دست دوم نداند .

ـ زنان با یکدیگر روابطی خواهرانه و سر شار از اعتماد ، حمایت ، تفاهم و پشتیبانی داشته باشند.

د ) فمینیست های سوسیالیست از مفاهیمی مانند پدر سالاری ، سرمایه داری ، و تسلط استفاده می کنند و با ترکیب نظریات رادیکال و مارکسیستی تأکید بر توصیف سیستم طبقاتی در نظام سرمایه داری و متعاقباً تأثیر آن به صورت ستم بر زنان دارد .

● کردار اجتماعی زنان

▪ کردار زنان کرداری هدفمند نیست بلکه کرداری واکنشی است .

معمولاً در جامعه شناسی خرد گفته می شود که انسان ها با آگاهی از اهداف خود و با به کار گیری اعمال و کرداری مناسب با آن اهداف سعی می کنند تا با یک حرکت خطی به اهداف خود برسند .

اما این مسأله به دو دلیل در مورد زنان صدق نمی کند :

۱) زندگی زن ها به دلیل وقوع حوادث خاص مثل ازدواج ، فرزند زایی ، فوت همسر ، طلاق، ترک تحصیل به علت ازدواج ، ترک شعل به علت نگهداری از فرزندان همواره دچار تغییر می شود و این حوادث مانع از حرکت خطی و دستیابی به اهداف می شود .

۲) زنان بر اساس خواسته های دیگران عمل می کنند و اعمال و کردار آنها واکنشی است که از نیازها و درخواست های دیگران ریشه می گیرد از آنجا که کنش های دیگران غیر قابل پیش بینی است.

واکنش های زنان هم غیر قابل پیش بینی است .

▪ زنان دارای خود آگاهی طبقاتی نیستند .

زنان در تعاملات چهره به چهره خود با کسانی دم خور می شوند که در وضعیت و شرایط مشابه با خود آنها قرار ندارند ، زنان خانه دار ساعات متمادی در تنهایی به سر می برند و یا با کودکان تعامل دارند و زنان شاغل هم در محیطی که فضای مردانه بر آن غالب است کار می کنند .

▪ زنان همواره در حال تعارض بین واقعیت زندگی خود و ایدئولوژی حاکم هستند .

از آنجا که ایدئولوژی حاکم بر اجتماع از روحیه ای مرد سالارانه بر خوردار است اگر زنان آن را طی فرایند اجتماعی شدن از کودکی یاد بگیرند و این هنجارها برایشان کاملاً درونی شود اعتماد به نفس خود را از دست خواهند داد و در واقع با پذیرفتن این هنجارها تحت ظلم و ستم خواهند بود و اگر این هنجارها را نپذیرند به عنوان موجودی نا هنجار تلقی می شوند این وضعیت همواره زنان را در وضعیت تعارض و تنش قرار می دهد .

مثلاً زنی را تصور کنید که در محیط کارش با درشتی و تحکم با دیگران برخورد می کند و پایش را روی میز کارش می اندازد و پیپ می کشد و قهقهه می زند .

اصولاً زن ها نمی توانند شخصیتی مختص خود و بنابر خواسته های خود داشته باشند به گفته مارگارت میر ، زنها طوری اجتماعی می شوند که وجود خود را از دیدگاه مردان بشناسند و با دیدگاههای مردانه نقش خود را بپذیرند و خود را ارزیابی کنند .

محمد الیاس قنبری

منابع و مأخذ

۱- مردم شناسی جنسیت ، امیلیا نرسیسیانس

۲- روان شناسی اجتماعی ، یوسف کریمی

۳- رازهایی در مورد زنان ، باربارا دی آنجلیس

۴- جامعه شناسی ، آنتونی گیدنز

۵- نظام حقوق زن در اسلام ، مرتضی مطهری


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.