پنجشنبه, ۱۴ تیر, ۱۴۰۳ / 4 July, 2024
مجله ویستا

عقلانیت وحیانی در جامعه منتظر


عقلانیت وحیانی در جامعه منتظر

در روایات ما خیلی دقیق و روشن ویژگی های فرد منتظر بیان شده است مثلاً کسی که اهل روزی حلال است

در روایات ما خیلی دقیق و روشن ویژگی‌های فرد منتظر بیان شده است مثلاً کسی که اهل روزی حلال است. کسی که صداقت دارد. وفای به عهد می‌کند، کسی که مکارم اخلاق را در خود بارور می‌کند و... منتظر است. در میان این همه مسائل دردآور مانند غیبت‌کردن و ریاکاری و... مسئله این است که از خود بپرسیم آیا ما منتظر هستیم؟

موعودگرایی در همه ادیان، مذاهب و آیین‌های الهی و بشری (ادیان ابراهیمی یا ادیان بشری مانند بودیسم و هندوییسم) و در مکتب‌های مختلفی بشری، به‌ویژه آن‌ها که در حوزه فلسفه تاریخ به تحلیل وضع موجود و وضع آینده جهان پرداخته‌اند، وجود دارد. موعودگرایی دو قسم است. موعودگرایی نوعی یا کلی و موعودگرایی جزئیه یا شخصیه. در نوع اول از ضوابط و سنن حاکم بر جهان به این نتیجه می‌رسند که نمی‌شود این روند کجدارومریز جهان یا حرکت انحنایی جهان به قول توین‌بی ادامه یابد و به جایی که حاکمیت حقیقت، عدالت، صلح و امنیت برقرار باشد، نرسد. آن‌ها می‌گویند جهان اینگونه پیش نخواهد رفت. در فلسفه سیاست اشپنگلر و پایان تاریخ فوکویاما این نگرش را می‌بینیم. موعودگرایی نوع دوم، با قضیه‌ای شخصیه روبه‌رو هستیم. در اسلام و در غالب عقاید اهل سنت، به‌طور مشخص در تفکر شیعی، به قول آیت‌الله جوادی آملی، ما با «مهدی موجود موعود» روبه‌رو هستیم. یعنی کسی که ما منتظر او هستیم، وجود دارد و هست. یعنی نباید بعدها به دنیا بیاید. دوم اینکه کاملاً اسم و رسم او، مشخصات جزئیه و کنیه و آبا و اجداد او روشن است. نه اینکه کسی خواهد آمد ولی معلوم نیست، کیست. سوم اینکه او واقعاً همان «موعود منتظَر» است. مسئله موعودگرایی به‌ویژه در دوران ما، بار فرهنگی، اجتماعی و سیاسی خاص خود را دارد. اینکه می‌بینیم، دشمنان عدالت و حریت و آنان که دنبال غارت جهان هستند، با این مقوله به‌شدت مخالفت می‌کنند به این علت که این مسئله وابسته به دینی خاص یا مکتبی خاص نیست و مسئله‌ای انسانی و جهانی است. دشمن هم برای تحریف و ترور معنایی آن، می‌خواهد آن را از استکبارستیزی، مبارزه با نظام سلطه و... یعنی از محتوا خالی کند.

همین که از ظهور منجی سخن می‌گوییم، به این معناست که جهان در مقطعی دچار تحول و دگرگونی عمیق درونی و بیرونی خواهد شد. پس انتظار در متن منجی‌گرایی و موعودگرایی نهفته است و جهان بشری با همه طبقات و صنوف آن، یکسره در انتظار به سر می‌برد؛ انتظار برای دگرگونی وضع موجود جهان که وضعی نامطلوب و تحمل‌ناشدنی است. پس امید به حقیقتی دیگر در دل انسان‌ها پا می‌گیرد.

انتظار یعنی نگاه به آینده اما نگاه توام با «امید» و «آمادگی». امید داریم بیاید اما صرف امید نیست، امیدی مبهم و مجهول و انفعالی بلکه امیدی فعال و واقع‌گرایانه، همراه با آمادگی است. همان‌طور که در روایات مربوط به انتظار داریم که «افضل العباده، انتظار الفَرَج»، این پرسش پیش می‌آید که چرا این، افضل العباده است؟ اینکه من گوشه‌ای بنشینم و برای ظهور هیچ آمادگی روحی، عملی و ذهنی نداشته باشم، آیا این افضل العباده است؟ نیست! هنگامی که می‌گوییم افضل العباده باید همراه با یک عمل واقعی و صالح باشد.

وقتی می‌گوییم «مهدی منتظَر» و می‌گوییم ما «منتظر» هستیم و نسبت این دو مقوله انتظار است، حاکی از این است که آن ویژگی‌ها و خصوصیاتی که در منتظَر هست، باید حداقلی در ما پیاده شود. معنا و عناصری در متن مفهوم انتظار و حاکمیت مستضعفون وجود دارد که به همین جهاد و اجتهاد و عقلانیت و مبارزه بر می‌گردد؛ در همه آن جنبه‌هایی که مربوط به رضایت آن منتظَر و حاکمیت او است.

باید بگویم که فلسفه انتظار، فلسفه همه رسالت‌ها و بعثت‌هاست یعنی اگر کسی واقعا می‌خواهد معنای برآمدن انبیا را، امامان و اولیاءالله را بفهمد، اگر می‌خواهد معنای این‌همه مجاهدت‌ها و تحمل ملالت‌ها را درک کند، باید به فلسفه انتظار توجه کند. در زمان هیچ‌کدام از این پیامبران و امامان این اتفاق که از طریق آن جهان به امنیت و سلامت برسد، رخ نداد. همه آن‌ها گام‌هایی برداشتند. تعبیری دارد، مقام معظم رهبری که چندین سال پیش مطرح کردند و چند شب پیش هم آن را تکرارکردند: «تمامی بشر در طول تاریخ از جنگل‌ها،کوه‌ها ، صخره‌ها ، دشت‌ها و راه‌های دشوار عبور کرده و مرحله به مرحله می‌رود تا در زمان ظهور به اول صراط مستقیم برسد». فلسفه انتظار، قرارگرفتن در صراط مستقیم انسانیت است. آنگاه است که جامعه انسانی به حقیقت خود باز می‌گردد. تمام این قرون و رنج‌هایی که بشر از سر گذراند، مقدمه بود؛ مقدمه ظهور.

بر اساس روایات و تحلیلی که بزرگان ما داشتند، به‌ویژه بزرگانی مانند آیت‌الله جوادی آملی، جامعه منتظر برای آن انسان کامل منتظَر (خلیفه الله و حجت الله و همه‌چیز عالم و آدم وابسته به او شده است) باید «عاقل» باشد. جامعه عاقل، جامعه دین‌دار است و معنویت عقلانی دارد. در روایت داریم هنگامی که امام ظهور می‌کنند، دستی بر سر مردمان می‌کشند و همه عاقل می‌شوند. این «دست کشیدن» دست‌کشیدن روحانی است. یعنی جامعه به این مرتبه می‌رسد که عقلانیتش کامل می‌شود. جامعه رشید و بالغ منحرف نمی‌شود. گرفتار عوام‌فریبی و التقاط‌اندیشی و جریان‌های انحرافی نخواهد شد، نه فرد آن جامعه و نه خود آن جامعه. زمانی ادعاهای دروغین در جامعه ظهور پیدا خواهد کرد که جامعه عقلانی نباشد. اگر جامعه عاقل باشد، «العقل دلیل المومن». عقل چراغ راهنما است: «العقل هو السراج». البته منظور ما عقلانیت وحیانی دینی است؛ عقلانیت فطری که در پرتو آموزه‌های وحیانی پرورش پیداکرده است. مهم‌ترین خصوصیت و عنصر زیرساختی جامعه منتظر، عقلانیت وحیانی است. مقام معظم رهبری نکته‌ای را در سالگرد ارتحال حضرت امام (ره) مطرح کردند که بسیار مهم است: «عقل‌گرایی توام با معنویت‌گرایی».

در روایات ما خیلی دقیق و روشن ویژگی‌های فرد منتظر بیان شده است مثلاً کسی که اهل روزی حلال است. کسی که صداقت دارد. وفای به عهد می‌کند، کسی که مکارم اخلاق را در خود بارور می‌کند و... منتظر است. در میان این همه مسائل دردآور مانند غیبت‌کردن و ریاکاری و... مسئله این است که از خود بپرسیم آیا ما منتظر هستیم؟ مسئله تنها حرف‌زدن نیست. من خودم اهل غیبت همه‌جانبه باشم، آنگاه خود را منتظر امام عصر (عج) بدانم؟ آیت‌الله جوادی آملی جمله‌ای بسیار حکیمانه دارند: «دنبال این نروید که امام زمان (عج) را ببینید، کاری را انجام دهید که امام زمان (عج) شما را ببینند».

محمدجواد رودگر

دکترای عرفان اسلامی