یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

مریخی ها حمله می كنند


مریخی ها حمله می كنند

ماجرا از وقتی شروع شد كه موسسه رسانه ای كلمبیا برای شب هالووین ویژه برنامه ای روی آنتن رادیو فرستاد كه بعدها یكی از مشهورترین فریبكاری های غیرعمدی در همه دوران ها شد, تا آنجا كه با گذشت سال ها پس از پخش نمایش رادیویی حمله مریخی ها اندیشمندان همچنان از این حادثه برای آموزش درس هایی درباره عملكرد رسانه ها و ساز و كار ادراك انسان استفاده می كنند

«خدای من، چیزی مانند مارهای خاكستری در حالی كه پیچ و تاب می خورد از درون سایه بیرون می آید. حالا یكی دیگر و یكی دیگر. به نظر من به شاخك شباهت دارند. حالا می توانیم بدن این چیز را ببینیم. به بزرگی خرس است و مانند چرم مرطوب برق می زند. اما آن صورت... وصف نشدنی است. به زحمت تاب نگاه كردن به آن را دارم. چشم ها سیاه هستند و مانند افعی سو سو می زنند. دهان به شكل v است و بزاق از لب های بی حاشیه آن كه به نظر می رسد می لرزند و می تپند، می چكد.» (كخ۵۰،)این توصیف از ساكنان مریخ كه امروز برای ما باورنكردنی و حتی شاید خنده دار و مسخره به نظر می رسد، شبی از شب های سال ۱۹۳۸ بسیاری از مردم آمریكا را دستخوش وحشت و اضطرابی جمعی و مرگباركرد. آنها باور كرده بودند كه این موجودات وحشتناك به زودی به سراسر ایالات متحده آمریكا هجوم می آورند و آن را با خاك یكسان می كنند.

ماجرا از وقتی شروع شد كه موسسه رسانه ای كلمبیا برای شب هالووین ویژه برنامه ای روی آنتن رادیو فرستاد كه بعدها یكی از مشهورترین فریبكاری های غیرعمدی در همه دوران ها شد، تا آنجا كه با گذشت سال ها پس از پخش نمایش رادیویی حمله مریخی ها اندیشمندان همچنان از این حادثه برای آموزش درس هایی درباره عملكرد رسانه ها و ساز و كار ادراك انسان استفاده می كنند.در غروب روز هالووین سال ۱۹۳۸ مردم آمریكا در سراسر شهرهای این كشور رادیوهای خود را روشن كردند تا برنامه هفتگی تئاتر مركوری را بشنوند. اما برنامه رامون راكوئلو و اركسترش مدام با گزارش های دروغین درباره «شیء بسیار بزرگ شعله وری» كه در مزرعه ای كوچك در نیوجرسی فرود آمده بود قطع می شد. (كخ، ۴۲)

تمام این قطع و وصل شدن های مكرر بخشی از اقتباس رادیویی هوارد كخ از رمان معروف جنگ دنیاهای اچ جی ولز بود. كخ این اقتباس را برای ارسون ولز و گروه بازیگرانش در تئاتر مركوری انجام داده بود. اورسن ولز و همكارش جان هاسمن رمان علمی تخیلی ولز را در اختیار هوارد كخ نمایشنامه نویس قرار دادند و از او خواستند این رمان را به صورت مجموعه گزارش های خبری بازنویسی كند تا در برنامه یكشنبه هفته بعد از آن استفاده كنند. كخ آنقدر روی این رمان كار كرد تا بالاخره توانست با تمهیدات و توصیف های زیبا و زنده و استفاده از نام مكان های واقعی داستانی بنویسد كه طبع مشكل پسند ولز را راضی كند. (كخ۱-۱۳)

اورسن ولز بیست و سه ساله در یكی از روزهای اكتبر سال ۱۹۳۸ متن بازنویسی شده كخ را خواند و پسندید و بدین ترتیب نمایش رادیویی با گزارش هایی درباره فرودآمدن یك شیء بسیار بزرگ شعله ور در مزرعه گرور میلز در نیوجرسی آغاز می شود. كمی بعد موجوداتی عجیب و غریب و وحشتناك «مانند مارهایی خاكستری شاخك دار با بدنی به بزرگی خرس و پوستی مانند چرم مرطوب براق و چشم هایی سیاه و سوسوزن و لب هایی لرزان و افتاده و بزاق هایی كه از آنها می چكد» از درون این شیء بسیار بزرگ شعله ور بیرون می آیند و اشعه های مرگبارشان به اطراف را نشانه می گیرند و جنگل و مزرعه های آن حوالی را به آتش می كشند و بیش از چهل نفر را به كام مرگ می فرستند. این مهمان های ناخوانده خارجی با دودهای سیاه و متراكمی كه در هوا پخش می كنند ارتباطات و حمل ونقل را مختل می كنند.

ولز از همه شهروندان می خواهد كه هرچه دارند جمع و جور و بسته بندی كنند و خود را برای ترك خانه آماده كنند. اما كجا فرار كنند؟: «دیگر جایی برای فرار نمانده مریخی ها قبلاً به همه نقاط ایالات متحده حمله كرده اند و حالا آمده اند كه كار را یكسره كنند.»

درست در همان لحظه كه این مریخی های خیالی با اشعه های مرگبارشان همه جا را به آتش می كشیدند و گازهای سیاه خفه كننده شان آسمان نیویورك را فراگرفته بود، ترس و اضطرابی شدید، درست همان چیزی كه روانشناسان آن را «هیستری جمعی» می نامند، مردم آمریكا مخصوصاً شهروندان نیویوركی را فرا گرفت. آنها دیگر كاملاً باورشان شده بود كه ارتش مریخی ها عزم خود را جزم كرده آمریكا را با خاك یكسان كند و تا ساعت نه شب، تنها ساعتی پس از آنكه ولز نمایش رادیویی خود را آغاز كرده بود، مردم وحشت زده دیگر كاملاً متقاعد شده بودند كه جهان به پایان خود می رسد. (كخ۳۳، و ۳۷). ولز خواسته یا ناخواسته، یكشنبه ای جهنمی و البته تاریخی برای مردم آمریكا ساخت. تلفن روزنامه ها و ایستگاه های آتش نشانی یك لحظه از صدای زنگ تماس های مردم مضطرب و از ترس نیمه جان شده قطع نمی شد. مردم سراسیمه و درمانده می پرسیدند: «... حالا... حالا كجا برویم؟ برای فرار از دست مریخی ها چه كنیم؟»

اهالی خانه ها اسباب و اثاثیه و دارایی های باارزششان را جمع كرده بودند و برای فرار آماده شده بودند، با هجوم مردم به خیابان ها ترافیك وحشتناكی خیابان های نیویورك را قفل كرد. بیماران بیمارستان ها لحظه به لحظه دچار شوك ناگهانی و هیستری می شدند و پرستارها باید مدام آنها را كنترل می كردند. مراسم كلیسا ها و برنامه نمایش سالن های نمایش قطع شد. حتی بعضی از مردم آنقدر قضیه را جدی گرفته بودند كه با پلیس تماس گرفتند و گزارش دادند كه: «...خدای من.... می توانم بوی گازهای سمی را احساس كنم... دارم خفه می شوم.» شهروند دیگری زنگ زده و گفته بود: «من می توانم از اینجا دودی كه بر اثر انفجار مهیب یكی از آن بمب ها در آسمان نیویورك بلند شده را ببینم.» (شنوندگان رادیو در وحشت، نیویورك تایمز۳۱،) اگرچه كانون این وحشت و اضطراب در نیویورك و نیوجرسی بود اما همه مردم آمریكا به آن واكنش نشان دادند:

در بیتسبورگ مردی در میانه برنامه به خانه شان رسید و همسرش را دید كه در حالی كه بطری سم را در دست گرفته فریاد می زند: «ترجیح می دهم این طوری بمیرم نه به دست آن مریخی ها.»در بروارد دانشجوهای كالج برای دسترسی به تلفن وحشیانه همدیگر را زیر دست و پا له كردند و در عرض نیم ساعت همه به سمت تلفن ها هجوم بردند تا از خانواده هایشان بخواهند به سراغ آنها بروند و نجاتشان دهند. در كنزاس سیتی یكی از شهروندان تماس گرفته و گفته بود كه زن و بچه اش را در ماشین نشانده، ماشینش را هم تا خرخره از بنزین پر كرده و خلاصه همه كارهایش را كرده و حالا فقط می خواهد بداند كجا برود تا از حمله مریخی ها در امان باشند. موسسه آسوشیتدپرس از تماس های مختلف و مكرر شهروندان شهرهای لس آنجلس، سالت لیك سیتی، تگزاس، سنت ژوزف گزارش های مكرر و متفاوتی درباره رویت «شیء بسیار بزرگ شعله ور»، انفجارها و استشمام گازهای سمی و دودهای سیاه آنها دریافت كرد. (كخ، ،۲۳ به نقل از آسوشیتدپرس)اما اگر شنوندگان این نمایش رادیویی همچنان به برنامه گوش می دادند و داستان را دنبال می كردند صدای ولز را می شنیدند كه می گفت: «خانم ها و آقایان من اورسن ولز هستم و از لاك شخصیت دیوی ام بیرون آمدم تا به شما اطمینان خاطر بدهم كه جنگ دنیاها بیش از آنچه كه برنامه ای پیشنهادی برای تعطیلات مدنظر داشته هیچ اهمیت دیگری ندارد.» (كخ، ۶۷ ) نسخه رادیویی خاص تئاتر مركوری پیچیدن ملافه ای به دور خود و بیرون پریدن از پشت بوته ای و گفتن هوی است! (كنتریل ۴۲،)

مردم آنقدر تحت تاثیر توصیف های قبلی ولز از مریخی ها قرار گرفته بودند كه دیگر این اعلام ها و نیز پایان موفقیت آمیز ماجرا كه كشتن مریخی ها به دست باكتری های زمینی بود را نشنیدند. وقتی معلوم شد این گزارش های خبری صرفاً نمایشی تخیلی بود و حمله مریخی ها واقعیت نداشته، همه به سوی ولز هجوم بردند و او را به خاطر فریب دادن و ترساندن آنها در حد مرگ سرزنش كردند. میلیون ها دلار هزینه صرف شكایت از ولز، سی بی اس و تئاتر مركوری شد اما هیچكدام به جایی نرسید. از طرف دیگر مردم از ترس اینكه مبادا اعتراض های آنها بهانه ای برای اعمال سانسور رسانه ای توسط مقامات دولتی شود از تنبیه یا هرگونه اقدام جدی علیه ولز صرف نظر كردند و موسسه رسانه ای كلمبیا هم قول داد دیگر هیچ خبر یا گزارش دروغینی را در فضایی چنین واقعی و طبیعی كه مردم تا حد مرگ ترسانده بود تهیه و پخش نكند. (مروری بر متن نمایشنامه جنگ دنیاها، نیویورك تایمز۲۶،)

ولز و دوستانش با استناد به اینكه قبل و در طول برنامه آشكارا اعلام كرده بودند این داستان خیالی است تبرئه شدند و دادگاه آنها را مسئول سوءتفاهم پیش آمده ندانست. اما بعضی معتقدند كه برخلاف اینكه ولز بعدها اعلام كرد فكر نمی كرده مردم این گزارش های خبری دروغین را جدی بگیرند، تمام تلاشش را برای آفریدن دنیایی كاملاً واقعی و رسیدن به واقع گرایی ایده آلش انجام داده است. ولز آنقدر با توصیف های لحظه به لحظه اش از حمله مریخی ها مردم را تحت تاثیر قرار داد كه در نیویورك ساكنان یك بلوك در حالی كه برای محافظت از گازهای سمی صورت خود را با حوله خیس پوشانده بودند هراسان و بعضی حتی با لباس زیر به خیابان ریختند. مخالفان ولز می گفتند در میان این توصیف های زنده و آن شور و حال ولز به عنوان نجات یافته ای از حمله مریخی ها كه داستان را روایت می كند صرف گفتن جملاتی كوتاه مانند: «این یك داستان تخیلی است» كافی نبوده و ولز از قدرت جادویی رادیو برای پرورش تخیل مخاطبان سوءاستفاده كرده است.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.


همچنین مشاهده کنید