سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا

موفق باشید


موفق باشید

مردی یک شب کلید خانه اش را گم کرده بود و نمی توانست وارد خانه شود او بیرون منزل در نور چراغ کوچه دنبال کلیدش می گشت

● خودتان بهتر از هر کسی خودتان را می‌شناسید

مردی یک شب کلید خانه‌اش را گم کرده بود و نمی‌توانست وارد خانه شود. او بیرون منزل در نور چراغ کوچه دنبال کلیدش می‌گشت. کمی بعد همسایه‌اش او را دید و به کمک او ‌آمد تا با هم کلید را پیدا کنند. اما بی‌فایده بود. بعد از کلی جستجو همسایه از او پرسید: کجا کلید را گم کردی؟ و مرد جواب داد: داخل منزل! بیچاره همسایه متحیر مانده بود. پرسید: اگرتو کلید را در منزل گم کرده‌ای چرا در خیابان دنبال آن می‌گردی؟ مرد پاسخ داد: چون در خیابان نور بیشتر است! حالا تصور کنید که شما جهت و معنای زندگی را گم کرده‌اید. اگر از مردم بپرسید که اهداف شما در زندگی چه باید باشد. درست مثل این است که در خیابان دنبال کلیدی بگردید که در خانه جا گذاشته‌اید. هیچ‌کس نمی‌تواند به شما بگوید چطور به زندگیتان معنا ببخشید. روش دیگران به درد شما نمی‌خورد. شما باید درون خودتان را جستجو کنید. حتی اگر یک عمر برای یافتن پاسخ‌های خود، جای دیگری را جستجو کرده‌اید، به محض اینکه به درون خودتان رجوع کنید، می‌بینید که پاسخ سوال‌های زندگی برای شما روشن می‌شود.

● منابع دستیابی به موفقیت دست خودتان است.

آیا شما می‌توانید بندکفشتان را ببندید و یا از سوپرمارکت محل خرید کنید؟ خب اگر با اعتماد به نفس کامل می‌گوئید: <معلومه که می‌توانم> منبع این اعتماد به نفس در وجودتان هست. پس می‌توانید از آن در سایر موارد که شما را کمی نگران می‌کنند، استفاده کنید: در میان جمع صحبت کرده و یا احساسات‌تان را با دوست یا همسر و یا نزدیکانتان به راحتی در میان بگذارید، یا برای رسیدن به آرزوهایتان تلاش کنید: آیا تا به حال محبت را حس کرده‌اید؟ محبت نسبت به پدر و مادر، به فرزند و یا حتی پرنده‌ای که در منزل نگه می‌دارید. پس وقتی سرچشمه عشق و محبت در وجودتان هست می‌توانید با دیگران هم با عشق و علاقه برخورد کنید و به همسر، فامیل، دوستان و یا حتی خودتان عشق بورزید. تصور کنید زمانی برسد که بتوانید هر وقت خواستید از تمام این منابع باارزش (عشق، اعتماد به نفس و محبت) استفاده کنید. افرادی که با عشق و علاقه زندگی می‌کنند این مهارت را در خود ایجاد کرده‌اند. تنها تفاوت آنها با بقیه آدم‌ها این است که آنها می‌دانند این ابزارهای موفقیت در دستشان است و هر گاه اراده کنند، از آنها استفاده می‌کنند.

● اگر گام به گام پیش بروید. به هر چه بخواهید می‌رسید.

حقیقت این است که هر نوع مهارتی را می‌توان یاد گرفت، هر مشکلی را می‌شود حل کرد و هر کاری را می‌توان به نتیجه رساند، فقط اگر مرحله به مرحله پیش بروید و کارهای بزرگ‌را به قسمت‌های کوچک‌تر تقسیم کنید. وقتی یک کار بزرگ را به چند مرحله کوچک‌تر تقسیم کنید، انجام آن آسان‌تر می‌شود و دیگر به‌نظرتان سنگین نیست. ما ناخودآگاه در بسیاری موارد اینکار را انجام می‌دهیم، مثلا وقتی قرار است یک شماره تلفن را به خاطر بسپاریم اعداد آن‌‌را سه تا سه تا یا دو تا دو تا حفظ می‌کنیم.

نکته مهم آن است که اگر می‌خواهید دیوار بین خود و رویاهای زندگیتان را بردارید، بهترین کار آن است که آجر به آجر پیش بروید تا به هدفتان برسید.

● اگر روش شما جوابگو نیست آن‌را عوض کنید.

دکتر اسپنسر جانسون نویسنده کتاب چه کسی پنیر من را برداشت، فرق بین آدم‌ها و مو‌ش‌ها را این‌طور توصیف می‌کند: وقتی یک موش حس می‌کند تلاش‌هایش به نتیجه نمی‌رسد، روش خود را عوض می‌کند. اما وقتی آدم‌ها حس می‌کنند کاری که انجام می‌دهند به نتیجه نمی‌رسد، عصبانی و خسته شده و دوست ندارند روش خود را عوض کنند. حتی گاهی اگر کسی راهکار تازه‌ای را به آنها نشان دهد، حالت دفاعی به خود می‌گیرند و می‌گویند: <من همیشه این کار را همین‌طور انجام داده‌ام.> یا <من آدمی این مدلی هستم>! در اصل این آدم‌ها از پذیرفتن راهکار تازه و انجام آن‌ می‌ترسند و حس می‌کنند ترسشان به این معنا است که سایر روش‌ها اشتباه است. همیشه آنچه به نظر ما طبیعی و صحیح به نظر می‌رسد در اصل محصول باورهایتان است و به ندرت نشان‌دهنده همه احتمالات و امکانات پیش رویمان یا تخمین صحیحی از توانایی‌هایمان است. اگر واقعا می‌خواهید در زندگی خود نتایج متفاوتی به‌دست بیاورید باید از حصاری که به منظور راحتی دور خود کشیده‌اید پا را فراتر گذاشته و راهکارهای متفاوتی را امتحان کنید.

چیزی به اسم شکست وجود ندارد. بلکه تنها باز خورد عملکردها موضوعیت دارند.

تنها شکستی که در زندگی وجود دارد این است که دست از یادگیری بردارید. به‌جز این مورد هر نتیجه‌ای که پیش رویتان می‌آید، بازتابی است که به شما می‌گوید آیا راهکار انتخابی شما را به هدف نزدیک‌تر کرده یا دورتر. آدم‌هایی که به اهدافشان می‌رسند یک خصوصیت مشترک دارند: آنها از شکست و اشتباه نمی‌ترسند چون می‌دانند هر اشتباه یا شکست فرصتی است برای یادگیری که باید از آن استفاده کرد. شکست، لازمه یاد گرفتن است.

در اصل این مردم نیستند که شکست می‌خورند، راهکارها، روش‌ها و برنامه‌ریزی آنهاست که با موفقیت مواجه نشده. افراد ساعی معمولا روش‌ها را تغییر می‌دهند تا راهکاری را انتخاب کنند که نتیجه بدهد. ضمنا وقتی برای رسیدن به اهداف، تلاش کنید، پیروزی برایتان شیرین‌تر می‌شود. وقتی بدانید شکست پایان راه نیست و فقط سنگی است که سر راه پیروزی قرار دارد، دیگر به موانع به‌عنوان عوامل منفی نگاه نمی‌کنید بلکه آنها را نقاط راهنما به حساب می‌آورید که در این سفر برایتان شادی و موفقیت به ارمغان می‌آورند.

● شما همین حالا در حال شکل دادن به آینده‌تان هستید.

تفاوت بارزی که بین افراد موفق و ناموفق وجود دارد این است که افراد موفق در حال زندگی می‌کنند اما افراد ناموفق در گذشته سیر می‌کنند. اگر دائم به گذشته بچسبید تمام زیبائی‌ها و فرصت‌هایی را که زندگی در حال حاضر به شما ارزانی کرده از دست می‌دهید. اگر در حال زندگی ‌کنید به سرعت می‌توانید فرصت‌های رسیدن به اهدافتان را صید کنید. مهم نیست در گذشته چقدر تلاش کرده‌اید، هر لحظه از هر روز زندگی، فرصتی تازه است تا به خوشبختی و موفقیت نزدیک‌تر شوید. اگر بار دیگر ترس‌های قدیمی و باورهای محدود کننده مانع شادی و موفقیت شما شدند آنها را در ذهنتان متوقف کرده و در درونتان افکار مثبت و خوش‌بینانه را جایگزین افکار منفی کنید. قدرت باورهای مثبت آن قدر زیاد است که می‌توانید به کمک آنها از تمام لحظات زندگی پلی برای موفقیت بسازید.

ترجمه فرشته آل علی