مسافر و راننده

شخصی ساده لوح که سوار تاکسی شده بود در ردیف صندلی های عقب نشسته بود. در بین راه راننده دو نفر دیگر را نیز سوار کرد. به هنگام رسیدن به مقصد شخص ساده لوح قصد پیاده شدن داشت که راننده …

شخصی ساده لوح که سوار تاکسی شده بود در ردیف صندلی های عقب نشسته بود. در بین راه راننده دو نفر دیگر را نیز سوار کرد. به هنگام رسیدن به مقصد شخص ساده لوح قصد پیاده شدن داشت که راننده گفت: چون دو نفر نشسته اند، شما می توانید از در دیگر پیاده شوید.

مرد گفت: آخه، آقای راننده، بنده موقع سوار شدن کفش هایم را آن طرف در آورده ام!!!