سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا

آلمان دیگر شرمنده گذشته اش نیست


آلمان دیگر شرمنده گذشته اش نیست

با بدترشدن وضعیت اعتباری یونان و ایتالیا ذخایر نقدی آلمان حالا آخرین امید اعضای یورو است اگر تمامی قاره به رهبری آلمان بسیج نشوند, پول واحد اروپایی به احتمال خیلی زیاد از هم خواهد پاشید

با بدترشدن وضعیت اعتباری یونان و ایتالیا ذخایر نقدی آلمان حالا آخرین امید اعضای یورو است. اگر تمامی قاره به رهبری آلمان بسیج نشوند، پول واحد اروپایی به احتمال خیلی زیاد از هم خواهد پاشید. اما حالا پس از سه سال دیگر روشن شده است که دولت آنگلا مرکل ترجیح می‌دهد حیات یورو را به خطر بیندازد تا اینکه قاطعانه وارد عمل شود.

آلمان از پذیرش پول واحد تاکنون از منافع شایان توجهی برخوردار شده است. آلمان به عنوان اقتصاد پویایی که موتور محرکش صادرات آن هم عمدتا در قلمرو مرزهای یورو است از سهولتی که پول واحد در تجارت و کسب و کار ایجاد کرده بسیار بهره‌مند شده است. اما آنچه مهم‌تر است اینکه حتی آلمانی‌هایی که احساسات نوستالژیک نسبت به مارک سابق آلمان پیدا کرده‌اند، باید بدانند که سقوط یورو چه عواقب وخیمی درپی خواهد داشت. اقتصاد جهان دو مرتبه به دامن رکود بازخواهد گشت. صادرات آلمان کاهش عمده خواهد یافت. بانک‌های آلمانی که بخش زیادی از اوراق یونان و ایتالیا را خریده‌اند به کمک عظیم شهروندان مالیات‌دهنده احتیاج پیدا خواهند کرد و بیکاری و کسری بودجه ملی سر به فلک خواهد گذاشت.

به عبارتی در یک کلام آلمان‌ها مجبور خواهند شد که برای حفظ واحد پول خودشان دشواری‌های بسیار زیادی را تجربه کنند. با این حال تا اینجا آلمانی‌ها در هر مرحله کمترین کاری را که از دستشان برمی‌آمده است، انجام داده‌اند. هر وقت که اوضاع خیلی بغرنج شده است، مرکل پذیرفته که منابع اندکی را که برای جلوگیری از فروپاشی اقتصادی کافی باشد، در اختیار دیگر اعضا قرار دهد و حالا بعد از فشارهای شدید بین‌المللی از بوندستاگ خواسته است نقش آلمان را در ایجاد ثبات مالی در اروپا پررنگ‌تر کند. اما با وجود وعده‌های مقطعی او هیچ گاه برای رسیدن به یک طرح بزرگ سیاسی یا مالی که قابلیت پایان بخشیدن به بحران یورو را داشته باشد تلاشی نکرده است. درواقع مرکل همچنان با هر پیشنهادی که بتواند اعتماد بازارها به اقتصاد اروپا را بازگرداند، مخالفت کرده است – همانند هماهنگ‌سازی واقعی سیاست مالی اعضا یا انتشار اوراق قرضه یورو. اما چرا؟ برای اینکه بتوانیم واکنش آلمان به این بحران را ارزیابی کنیم باید از این واقعیت شروع کرد که آلمان طی بیست سال گذشته شاهد تغییر و تحولات اساسی بوده است. در دوره بعد از جنگ رهبرانی چون کنراد آدناوئر یا ویلی برانت می‌دانستند که آلمان برای اینکه دوباره به عنوان عضوی از جامعه ملل پذیرفته شود، باید گذشته خود را جبران کند. بنابراین آلمان به اسرائیل غرامت پرداخت، با همسایگان شرقی‌اش معاهده صلح امضا کرد و از همه مهم‌تر با دشمنان قبلی خود یعنی انگلستان و فرانسه و آمریکا همکاری و دوستی نزدیکی پیدا کرد.

اما آن آلمان شرمنده بعد از جنگ اکنون مدت‌ها است که ازمیان رفته است. از زمان اتحاد دو آلمان دیگر صحبت از جبران فجایع آشوویتز جای خود را به مختومه اعلام کردن پرونده رایش سوم داده است.

اولین قدم در این راه را مارتین والسر در ۱۹۹۸ برداشت؛ رمان‌نویس مشهوری که آشوویتز را یک «چماق اخلاقی» خوانده بود که رقبا از آن برای تخریب منافع آلمان استفاده می‌کنند. نخبگان سیاسی و فرهنگی آلمان همگی به اتفاق این تعبیر والسر را تحسین و تایید کردند.

صحبت از بستن پرونده رایش اثر خود را بر سیاست خارجی آلمان گذاشت. سال ۲۰۰۲ که گرهارد شرودر برای انتخاب مجدد خودش تلاش می‌کرد از مخالفت با جنگ عراق همچون ابزاری تبلیغاتی استفاده برد. او اعلام کرد که کشورش دیگر سگ دست‌آموز آمریکا نخواهد بود و از این پس به شکل «آلمانی» خودش عمل خواهد کرد. شرودر پیروزی بی‌سابقه‌ای در آن انتخابات به دست آورد.

در دوره بحران لیبی نیز دولت متمایل به راست آلمان نشان داد که حتی احزابی که به طور سنتی بیشتر به آمریکا گرایش داشتند نیز اکنون تحت تاثیر بحث استقلال آلمان قرار گرفته‌اند. گیدو وسترول وزیر خارجه آلمان نه تنها اجازه نداد نیروهایش در مسائل لیبی دخالت کنند حتی تا آنجا پیش رفت که در رای‌گیری سازمان ملل دراین باره رای ممتنع داد.

همین روحیه اکنون کمک می‌کند که بی‌رغبتی آلمان برای کمک به همسایگانش درباره بحران یورو را بهتر درک کنیم. خیلی از آلمانی‌ها بر این عقیده‌اند که سیاست خارجی کشورشان تاکنون بیش ازحد مطیع و دنباله‌رو بوده است. آنها به خصوص از صحبت‌هایی که درباره تعهد اخلاقی تاریخی آلمان برای کمک به یونان می‌شود به خشم آمده‌اند. آنها تاکید دارند که ۶۵ سال بعد از به پایان رسیدن عمر رایش سوم دیگر مسوولیتی در قبال قربانیان گذشته متوجه‌شان نیست. بیلد پرتیراژترین روزنامه آلمان در این باره نوشت: «سال ۱۹۶۰ آدناوئر ۱۱۵میلیون مارک برای جبران صدمات وارده به یونانی‌ها و خانواده‌هایشان از سوی نازی‌ها غرامت پرداخت کرد. در آن قرارداد آمده بود که این مبلغ یک بار و برای همیشه پرداخت می‌شود.»

به نوعی این نارضایتی قابل درک است. واقعا ناعادلانه است که بخواهیم مالیات‌دهندگان آلمانی بهای بی‌خیالی و اسراف یونانی‌ها را بپردازند. اما اگر خشم مردم چنانکه محتمل هم به نظر می‌رسد آلمان را از انجام کاری که هم به نفع خودش است و هم به نفع همسایگانش باز دارد این جریان محکوم به شکست است. شاید ناعادلانه باشد که آلمانی‌ها اکنون پولی که به سختی به دست آورده‌اند را صرف کمک به ایتالیایی‌ها و یونانی‌ها کنند. اما این به آن معنی نیست که اگر آلمان بگذارد اقتصاد اروپا در شعله‌های بحران بسوزد کار عاقلانه‌ای کرده است. ناتوانی مرکل و همکارانش برای پی بردن به این نکته نشان می‌دهد که سیاست‌گذاران خارجی آلمان تا چه حد درباره منافع گذشته و حال این کشور سردرگم هستند. واقعیت این است که هرچند ندامت آلمان در دوره پس از جنگ باعث شده بود که با همسایگانش همکاری نزدیکی داشته باشد، اما این همکاری برای خود این کشور هم منافع انکارناپذیری به دنبال داشت. در مقایسه با آمریکا، روسیه یا چین، آلمان قدرت کوچکی با توان نظامی محدود محسوب می‌شود. آلمان برای برخورداری از امنیت و آرامش و ثروت نیازمند همکاری شرکای آمریکایی و اروپایی خود بوده است.

این واقعیتی است که کماکان به قوت خود باقی است. شاید جنگ سرد تمام شده باشد، اما آلمان امروز در حد مسائلی چون تروریسم و امنیت انرژی همان‌قدر نیازمند کمک است که زمانی برای دفاع از خودش در برابر اتحاد شوروی نیازمند بود. بنابراین بی‌رغبتی کنونی آلمان برای کمک به یورو نشان می‌دهد که رهبری این کشور اهمیت وجود شرکای استراتژیک بلندمدت را دست کم گرفته است. سیاستمداران آلمان بعد از جنگ هرچند که از ایده‌های شرافتمندانه حرف می‌زنند، اما درعمل در پیگیری منافع آلمان بسیار زبردست بودند. سیاستمداران امروزی آلمان خیلی ساده‌انگارانه تنها ظاهر حرف‌های پیشینیان خود را گرفته‌اند. آن‌ها از حس فرمانبرداری که هیچگاه واقعا هم وجود نداشت به تنگ آمده و حالا می‌خواهند به هرقیمتی که شده استقلال خودشان را اثبات کنند. با همین روحیه است که رهبران آلمانی هرچند از منافع کشورشان حرف می‌زنند، اما در واقع روی معیشت اقتصادی شهروندانشان قمار می‌کنند.

این آلمان تحول یافته اکنون نه تنها ثبات یورو بلکه حتی آینده اتحادیه اروپا را تهدید می‌کند. البته دلیل‌اش فقط این نیست که آلمان جدید خودخواه شده است. آلمان‌ها اگر عقلایی عمل می‌کردند یوور را نجات می‌دادند. مشکل این است که رهبران آلمان آن چنان مجذوب حذف فرمانبرداری گذشته شده‌اند که نفع کنونی کشور خودشان را نمی‌بینند.

مترجم: مجید روئین پرویزی

منبع: فارن پالیسی