پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

ضربی خوانی و پیش پرده خوانی


ضربی خوانی و پیش پرده خوانی

موسیقی لاله زاری بر دو نوع است ضربی خوانی و پیـــش پرده خــوانی پیش پرده خوانی از لاله زار که در ابتدا سالن های معروف تئاتر در آنجا قرار داشتند شروع شد روی آهنگ های محلی, شعرهای طنز, فکاهی و انتقادی می گفتند شاعران آنها هم مشخص بودند, بیشترشان را آقایان پرویز خطیبی و محمدعلی سخی می گفتند و اینها در خود لاله زار اجرا و در همانجا تمام می شد

موسیقی لاله‌زاری بر دو نوع است: ضربی‌خوانی و پیـــش‌پرده‌خــوانی. پیش‌پرده‌خوانی از لاله‌زار (که در ابتدا سالن‌های معروف تئاتر در آنجا قرار داشتند) شروع شد. روی آهنگ‌های محلی، شعرهای طنز، فکاهی و انتقادی می‌گفتند. شاعران آنها هم مشخص بودند، بیشترشان را آقایان پرویز خطیبی و محمدعلی سخی می‌گفتند و اینها در خود لاله‌زار اجرا و در همانجا تمام می‌شد. اما نوع دیگر، ضربی‌خوانی است که آن هم تاریخچه طولانی ندارد و از لاله‌زار هم شروع نشده‌ بود. اوج ضربی‌خوانی از سال ۱۳۰۰ شمسی به بعد بود و به‌طور کلی در دسته‌جات روحوضی رشد کرد و به اوج خود رسید. در آن ایام ضربی‌خوانی بیشتر به خاطر سیاه‌هایی مثل ذبیح سیاه، سیدحسین یوسفی، مهدی مصری و بعدها سعدی افشار مورد توجه بود که با آن می‌خواندند و می‌رقصیدند و حرکات کمدی انجام می‌دادند. اما کار آنها همه‌گیر نشد، چون خشک و بی‌روح بود. بعدها در سال ۱۳۴۳-۱۳۴۲ من خیلی روی این فکر کردم و قدری آواز، چاشنی این کارها کردم که در مایه شور بود. اولین‌بار در همان سال من از طریق رادیو خواندم که خیلی مورد توجه قرار گرفت.ضربی‌خوانی به این صورتی که شما الان می‌شناسید، از آن موقع شروع شد که خواننده‌های زیادی استفاده کرده و خواندند و متاسفانه یواش‌یواش به عقب رفت و دارد گم می‌شود و خدا می‌داند که به چه سرنوشتی دچار می‌شود.بیشتر اشعار پیش‌پرده‌ها را آقای پرویز خطیبی می‌گفتند و همچنین آقای محمدعلی سخی و آقای مدنی. ولی ضربی‌ها را مردم کوچه و بازار می‌گفتند و بیشتر را مرحوم حسینی مجرد که کارش روحوضی بود و برای هنرمندان روحوضی می‌ساخت و به آنها می‌داد. یکی دوتا شعر هم اشرف‌الدین حسینی سروده‌بود. به طور کل بیشتر ضربی‌ها را شعرای بومی و شعرای محلی گفته‌اند که اسم آنها نمانده ‌است. شاید یک مقداری از ترس بوده به‌خاطر اینکه از زمان قاجار نظر خوشی به این شعرهای طنز نداشته‌اند. از سرآمدان پیش‌پرده‌خوانی می‌توانم آقای مجید محسنی، آقای شیبانی، آقای حمید قنبری، آقای عزت‌ا... انتظامی و خودم اشاره کنم. ما این هنر را در سطح خیلی آبرومندی حفظ کردیم. این کار طنز ناب و با محتوای انتقاد شدید از دستگاه‌های دولتی بود ولی یواش‌یواش کافه‌هایی باز شدند و عده‌ای سودجو برای یک لقمه نان و کسب درآمد، در این کافه‌ها و بزم‌های شبانه پیش‌پرده‌خوانی راه انداختند. ما هم حساب کردیم و دیدیم اعتبار پیش‌پرده دارد از بین می‌رود. بنابراین خود ما ۵ نفر در سال ۱۳۲۷ تصمیم گرفتیم از این کار کناره بگیریم. دو سه سالی هم در تئاتر تهران دوسه‌بار خواندیم و بعد برای همیشه این کار را کنار گذاشتیم که متاسفانه از بین رفت.

در آن روزها پیش‌پرده‌خوانی با ارکستر کامل اجرا می‌شد. هر تئاتری (مثلا تئاتر فرهنگ یا تئاتر تهران) برای خودش جای ارکستر داشت که معمولا جایی مخصوص و بزرگی جلوی سن بود؛ بین تماشاچی‌ها و سن. پیش‌پرده‌ها ارکستر کامل داشتند ولی ضربی‌خوانی گاهی با ضرب بود و گاهی با ارکستر.این را هم بگویم که این هنر کاملا وابسته به تئاتر بود و اصلا دلیل ایجاد پیش‌پرده‌خوانی این بود که بین پرده‌ها دکور عوض می‌کردند. این تعویض دکور گاهی تا ۳۰ دقیقه شاید هم بیشتر طول می‌کشید و از حوصله تماشاچی خارج بود. یواش یواش تماشاچی می‌افتاد به اعتراض‌کردن. این بود که صاحبان تئاتر به فکر چاره افتادند و بالاخره پیش‌پرده‌خوانی درست شد که تماشاچی‌ها هم از آن خیلی راضی بودند. اولین پیش‌پرده را در سال ۱۳۱۸ در سینما تئاتر سپه، مرحوم محمود منزوی خواندند که پایه‌ای شد برای پیش‌پرده. اول هم آقای دریابیگی اسمش را گذاشتند آوانس. بعد اعتراض کردند و اسمش را گذاشتند پیش‌پرده.اما ضربی‌خوانی از رادیو شروع شد و بیشتر هم در رادیو اجرا شد. ارکسترهای گردن‌کلفتی هم رادیو در اختیار ما می‌گذاشت؛ ۱۰-۹ نفر نوازنده داشت و به ‌صورت فوق‌العاده آبرومندی اجرا می‌شد و متعلق به لاله‌زار نبود. البته لاله‌زار هم کمی از آن بهره گرفت.من این ادعا را می‌کنم که اگر من بمیرم، اینها به طور کل فراموش می‌شوند چون کس دیگری نمی‌تواند اینها را اجرا کند. حتما کسی که می‌خواهد اینها را اجرا کند، باید بچه قدیم تهران باشد و در جنوب تهران بزرگ شده و با آن فرهنگ آشنایی داشته باشد. برای اجرای چنین ترانه‌هایی، خواننده باید علاوه بر صدای خوب فرهنگ تهران را هم خوب بشناسد. نوازنده‌ها هم باید هنرمندان اصلی لاله‌زار باشند.ما از قدیم یک مشت ترانه داشتیم به نام فکاهی که مردم فقط بخندند. مثلا یکی از آنها این بود: «شیرینی سرکه مردم از ذغال است، مغز سر گربه از پرتقال است» معنای خاصی هم نداشت. می‌گفتند و مردم هم دوست داشتند. کم‌کم یکسری شعرها و ترانه‌های طنز، که معنا و جهت خاصی داشتند هم به‌وجود آمدند و تا آنجا این جریان پیش رفت که بعضی شعرهای تند انتقادی طنزآمیز ساخته شد که به‌خصوص در پیش‌پرده‌ها مردم خیلی طالبش بودند. ما در این پیش‌پرده‌ها شدیدا با طنز انتقاد می‌کردیم از دولت و از وکلا. مثلا این: «یارو که شده وکیل مردم/ بدتر شده از هزار تا کژدم». یا در مورد کارمند دولت زمان قوام‌السلطنه و زمان علاءالسلطنه. ما چند بار خواستیم از روزنامه توفیق هم برای انتشار اینها استفاده کنیم که البته نشد.هر کدام از این ترانه‌ها در زمان خودشان زمینه‌ای داشته‌اند. مثلا همین ترانه «تکیه بر چرخ ستمگر بکنم یا نکنم». یک جوانی بوده به هر دری می‌زند، به کار نمی‌رسد، به زندگی نمی‌رسد، به شغل نمی‌رسد و به زن و بچه نمی‌رسد. می‌آید در جامعه خودش به مردم می‌گوید تکیه بر چرخ ستمگر بکنم یا نکنم. جمعیت می‌گوید: می‌خواهی بکن می‌خواهی نکن. جمعیت چیزی به او نشان نمی‌دهد. می‌گوید: فوت قایم تو سماور بکنم یا نکنم؟ جمعیت می‌گویند: می‌خواهی بکن، می‌خواهی نکن. بعد دیوانه می‌شود، می‌گوید: سینه دردکشم را بدرم یا ندرم؟ جمعیت می‌گویند: می‌خواهی بدر، نمی‌خواهی ندر. یعنی جامعه‌اش از خودش فقیرتر و بدبخت‌تر و بی‌نواتر بوده است به طوری که به مرحله بی‌تفاوتی رسیده ‌بوده. یا مثلا آن ترانه معروف دندون دندونم کن... .

کتابی منتشر کرده‌ام به نام «کهنه‌های همیشه نو»، که نمی‌دانم به شما رسیده یا نه؟ این کتاب نزدیک ۷۰ ترانه ضربی دارد که چندتا از آنها در همان کاست هست. من ۶۴ سال است که در این کار هستم و نزدیک ۳۲ یا ۳۳ سال است که به طور جدی دنبال با هنرمندان روحوضی بسیاری برای جمع‌آوری این اشعار و ترانه‌ها تماس گرفته‌ام. ولی واقعا حیف است که اینها دارد از بین می‌رود.

مرتضی احمدی