جمعه, ۲۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 17 May, 2024
مجله ویستا

طلاق پایان محبت به فرزندان نیست


طلاق پایان محبت به فرزندان نیست

نقش والدین پس از جدایی در تربیت فرزندان پررنگ تر می شود

سال‌هاست جامعه‌شناسان بر این عقیده‌اند که وقایع اجتماعی هر جامعه مرتبط با نوع فرهنگ خانواده در آن جامعه است و اجتماعی پذیر بودن انسان‌ها به نوعی متأثر از شرایط تربیتی، محیطی و خانوادگی است.

از نظر جامعه‌شناسی، ازدواج پدیده‌ای اجتماعی است که بعد خویشاوندی، انتقال ارث و مالکیت معنوی و فرهنگی را شکل می‌دهد با این حال ممکن است عوارضی مانند طلاق را به دنبال داشته باشد.

دکتر مهدی زارع بهرام‌آبادی، مشاور خانواده در تعریف طلاق می‌گوید: طلاق تلاشی است برای رهایی از یک رابطه فرساینده و نامطلوب که فرد تصمیم می‌‌گیرد از آن رابطه خارج شود.

اگرچه خانواده، نقش زن و مرد، جایگاه آنها به عنوان والدین، شغل، تحصیلات و درآمد اهمیت فراوانی در علم جامعه‌شناسی، حفظ سلامت خانواده و در کل سلامت جامعه دارد ولی چگونگی رفتارها بخصوص در شرایط استثنایی و پرتنش مانند جدایی زن و مرد نیز کم اهمیت نبوده و تأثیر بسزایی در حفظ سلامت روانی تک‌تک اعضا و به دنبال آن سلامت جامعه پس از فروپاشی خانواده دارد.

● دیدگاه‌های شناختی عامل مهم جدایی

متخصصان توجه به این نکته را که بیشترین آمار طلاق در سه سال اول زندگی مشترک اتفاق می‌افتد دلیلی بر انتخاب ناآگاهانه زوج‌ها می‌دانند.

دکتر عبدالرضا باقری، جامعه‌شناس دیدگاه‌های گوناگونی را در بررسی علل طلاق مؤثر می‌داند و معتقد است: دیدگاه هر فرد مسئله مهمی در بررسی علل طلاق است. دیدگاه‌های شناختی انسان همواره با نوع فرهنگ او در جامعه‌اش مرتبط بوده و میزان ارزشگذاری او را به خانواده‌اش تعیین می‌کند. محیط، تربیت خانوادگی، جهان‌بینی، شخصیت، واکنش انسان در برابر موفقیت‌ها، شکست‌ها و انتظارات بخشی از دیدگاه شناختی انسان است که ارتباط مستقیمی با حفظ سلامت روان آدمی دارد و در نهایت موجبات پایداری خانواده را فراهم می‌کند. این در حالی است که اختلاف طبقاتی، عوامل روانی، اعتیاد و بیماری علل دیگر جدایی را تشکیل می‌دهد.

● سلامت روانی فرزندان هنگام طلاق

مشاجرات خانوادگی، کشمکش‌ها و در نهایت جدایی در خانواده‌ای که هنوز فرزندی در آن متولد نشده عوارض کمتری خواهد داشت. تا جایی که حتی گاهی اوقات طـلاق تغییــرات مثبتــــی را در زندگی بوجود آورده و باعـــــــــــــث پیشگیری از بســـــــیاری آسیب‌های اجتمــــــــــاعی می‌شود. این در حالی است که نه تنها مسائل و مشکلات مربوط به طلاق بلکه مناقشات، مسائل حقوقی، درگیری‌های قانونی، صرف شدن وقت زیاد و بگومگوهای خانوادگی قبل از جدایی عوارض زیادی را بر روح و روان فرزندان به دنبال دارد. به گفته دکتر باقری، جدایی والدین تأثیر بسزایی در روابط عاطفی و رفتاری اعضای خانواده دارد و حتی ممکن است شخصیت آنان را دچار تغییر کند. مشاجرات خانوادگی در طولانی‌مدت، فرزندان را پرخاشگر، بی‌توجه و بی‌تفاوت می‌کند و باعث می‌شود از پذیرش مسئولیت‌ها سرباز زنند.

وی توصیه می‌کند، زن و شوهر از جر و بحث در مقابل فرزندان خود پرهیز کرده و مذاکره را به زمان بهتری در غیاب فرزندان موکول کنند. مسئله جدایی نیز باید به گونه‌ای برای فرزندان خانواده بیان شود که احساس گناه نکنند زیرا اغلب فرزندان خانواده، خود را مقصر جدایی والدین می‌دانند.

دکتر زارع در این رابطه معتقد است، نوجوانی دوران تشکیل هویت است بنابراین مشاجرات خانوادگی و جر و بحث آثار مخربی از جمله افت تحصیلی و تغییر خلق و خو را برای آنان به دنبال دارد.

از آنجا که فرزندان خانواده پس از جدایی پدر و مادر در معرض آسیب‌های روحی روانی و اجتماعی گوناگونی قرار می‌گیرند، توجه والدین به فرزندان پس از جدایی نه تنها مانع از هم‌گسیختگی روانی می‌شود بلکه از بدبینی، پرخاشگری و عصبانیت پیشگیری می‌کند.

با توجه به آنکه جنسیت در میزان آسیب‌پذیری نقش اساسی دارد حمایت و توجه به خصوصیات رفتاری پسر یا دختر ضروری است.

دکتر علی اسماعیلی، روانشناس در این باره می‌گوید: دختران اغلب از ابعاد اجتماعی و فرهنگی آسیب‌پذیرند در حالی که پسران از لحاظ روحی و عاطفی صدمه می‌بینند بنابراین تداوم ارتباط پس از جدایی، حمایت و حفظ وظایف پدری و مادری ارتباط مستقیمی با سلامت روانی آنها دارد. فرزندان یک خانواده هنگامی می‌توانند پس از جدایی پدر و مادر به زندگی عادی خود ادامه دهند که والدین اطلاعات و آگاهی‌های لازم را در رابطه با جدایی به فرزندان خود بدهند و به طور مستمر آنان را از تصمیمات خود باخبر کنند.

به گفته دکتر باقری، طلاق نباید به جنجال تبدیل شود و خانواده‌ها باید در صورت وجود چنین شرایطی به فرزندان خود برای پذیرش آن کمک کنند. حفظ ادب و احترام، کنترل احساسات، حفظ نقش خود به عنوان والدین، سازش و مصالحه هرچند صوری و تداوم انجام وظایف پدری و مادری به فرزندان خانواده کمک می‌کند تا بتوانند با جدایی والدین خود سازگاری بیشتری پیدا کنند. دکتر زارع می‌افزاید: به‌دلیل آنکه هنوز رشد شناختی در سنین کودکی به طور کامل شکل نگرفته است. یکی از والدین پس از جدایی نگهداری از کودک را به عهده می‌گیرد در حالی که فرزندانی که در دوره نوجوانی به سر می‌برند حق انتخاب یکی از والدین را دارند و این مسئله باعث می‌شود که آنها دچار نوعی تعارض در انتخاب شوند.

در صورتی که افراد خانواده پس از جدایی والدین، دوستانه دور هم جمع شوند و قراردادی در رابطه با برنامه آینده، سبک زندگی، ازدواج، فراغت فرزندان، محل زندگی و ملاقات ترتیب دهند و مسائل مربوط به تحصیل و حتی کلاس‌ ورزش فرزندان خانواده برنامه‌ریزی شود، نظم و انضباط در زندگی جدید برقرار شده و حتی ازدواج مجدد یکی از والدین آسیب کمتری به فرزندان وارد می‌کند. در این رابطه ملاقات پدر یا مادری که با فرزند زندگی نمی‌کند و رابطه و تعامل مثبت با او فوق‌العاده ضروری است و از بروز نفرت، کینه، احساس درماندگی و وابستگی پیشگیری می‌کند و مانع از کاهش مثبت‌گرایی فرزند نسبت به جامعه می‌شود.

● برگشت به زندگی عادی گذشته

افراد پس از طلاق با شرایط جدیدی در زندگی خود مواجه می‌شوند و ممکن است آسیب‌ها و خطرات زیادی آنها را تهدید کند. آنچه که روانشناسان همواره به آن تأکید می‌کنند برگشت به جریان زندگی معمولی پس از طلاق است که مقاومت انسان را در برابر هرگونه خطری افزایش می‌دهد. دکتر زارع در این باره معتقد است، به طور معمول برگشت انسان به جریان زندگی از لحاظ روحی و روانی شش تا دو سال زمان نیاز دارد. در این دوران فرد، خواه مرد یا زن، استرس فراوانی را تجربه می‌کند و حتی ممکن است دچار شوک و انکار محبت شود. جر و بحث‌ها هنوز ادامه دارد و پس از آن فرد وارد مرحله‌ای از افسردگی می‌شود و در نهایت طلاق انجام شده را می‌پذیرد و باور می‌کند. پس از باور جدایی، فرد عصبانی و پرخاشگر می‌شود و به دنبال استدلال است.

در این مرحله از خود، خانواده و محیط شکایت می‌کند و آنها را مقصر اصلی می‌داند. گام بعدی در این رابطه، پیدا کردن خود است فرد پس از مدتی فکر و تجزیه و تحلیل متوجه می‌شود که او و همسرش هر دو مقصر بوده‌اند.

دکتر زارع می‌افزاید: مراحل ذکر شده ممکن است دو سال زمان احتیاج داشته باشد اما آنچه که اهمیت بیشتری دارد آن است که فرد باید هرچه سریع‌تر به زندگی گذشته خود برگردد و در صورت وجود شرایط مناسب خود را برای انتخاب مجدد آماده کند. به نوعی با قضیه کنار بیاید و آن را بپذیرد. طلاق دلیلی برای کناره‌گیری از درس، کار، کنکور، زندگی و فرزندان نیست.

● واکنش زنان و مردان

عوارض و واکنش‌های پس از جدایی در زنان و مردان متفاوت است. واکنش نسبت به جدایی اغلب در مردان شدیدتر است زیرا احساس تنهایی در آنها بیشتر به چشم می‌خورد و در طولانی‌مدت به علائم فیزیولوژیکی مانند افسردگی و مشکلات گوارشی بیشتری دچار می‌شوند.

مشکلات زیاد و واکنش‌های شدید، مردان را به فکر ازدواج مجدد می‌اندازد در حالی که سیستم حمایتی زنان قوی‌تر بوده و دوستان و اطرافیان بیشتر مانع از احساس تنهایی‌شان می‌شود. به گفته دکتر زارع، زنان پس از ازدواج، خانواده را در کنار خود حفظ می‌کنند در حالی که اغلب ارتباط مردان با دوستان‌شان قطع می‌شود. بنابراین احساس تنهایی و در نتیجه میزان آسیب‌پذیری در مردان شدیدتر خواهد بود.

دکتر اسماعیلی فقدان پشتوانه اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی را از دیگر علل افزایش فشار روحی و روانی بر زنانی که طلاق گرفته‌اند، می‌داند و معتقد است در صورتی که حمایت کافی از این زنان انجام نشود موجی از مسائل اجتماعی و احساس ناامنی و درگیری فرد را فرا می‌گیرد و از اعتماد به نفس و مثبت‌گرایی او می‌کاهد.