جمعه, ۱۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 31 January, 2025
چگونه شادتر شویم
میگویند ارسطو از اولین کسانی بوده که به موضوع سعادت و شادکامی انسانها پرداخته است. او زندگی متعادل و رضایتبخش را معادل رسیدن به احساس شادکامی میدانسته و در عین حال معتقد بود، برداشت و درک هر انسانی از این مفهوم میتواند متفاوت باشد...
پس از آن در طول تاریخ بشری همیشه این کنجکاوی و دغدغه وجود داشته که برای رسیدن به مفهوم رضایتمندی از بودن و زندگی خود چه راهی را باید طی کرد. این موضوع به تدریج توجه محققانی را در زمینههایی مانند اقتصاد، سیاست، جامعهشناسی و همینطور روانشناسی به خود جلب کرد. کموبیش هرکدام از آنها درصدد برآمدهاند تا تعریف مشخص و همهجانبهای از این موضوع داشته باشند. این تلاش پیگیرانه انسانی به روزگار ما نیز رسیده است تا جایی که در جهانی زندگی میکنیم که طبق گزارشهای سازمان بهداشت جهانی، اکثر قریب به اتفاق مردم کره زمین در خلوت و آشکار طرح چنین سوالهایی را حق طبیعی خود میدانند و اصولا با این مقوله با حساسیت و دقت قابلتوجهی برخورد میکنند.
سازمان جهانی بهداشت در تجربه سالها تحقیق و جستجوی خود به این نتیجه رسیده که یکی از عوامل موثر در داشتن حس شادی و رضایت در انسانها، درک آنها از کیفیت زندگی خود است. طبق استانداردهای جهانی، کیفیت زندگی هر فردی به مجموعهای از موقعیتهای او در زندگی خود، پایبندی به معیارهای فرهنگی انسانی، داشتن سیستم ارزشی (برای تفکیک بد از خوب) هدفها و آرزوها و امکان دستیابی به خواستهها و نیازهای فردی و گروهی بستگی دارد. پس باید بگوییم انسان امروزی برای رسیدن به احساس شادمانی و رضایت، انتظاراتی در سطحهای مختلف از خود و از جهان پیرامون اش دارد. طبیعتا این اتفاقنظر جمعی نیز تاییدی است که رسیدن به خواستههای انسانی باعث پالایش شرایط روانی، اجتماعی و حتی جسمانی افراد میشود.
● چه کسی مسوول تأمین شادی ماست: خودمان، اطرافیان یا حاکمان؟
اگرچه در بیان تعاریف و مفاهیم میتوانیم به سرعت به درک مشترکی برسیم اما واقعیت این است چه در جایگاه فردی و چه در جایگاههای گستردهتر اجتماعی به درک متفاوتی از آنچه هست و آنچه باید باشد، میرسیم. از اینجاست که فردیتها در قالب تفاوتهای گوناگونی خودنمایی میکند. عدهای به تغییرات اجتماعی دل میبندند و معتقد میشوند که بیش از آنکه هر فرد در جامعه به تنهایی بتواند برای رشد خود اقدام کند، مسوولان اجتماعی بار مسوولیت کیفیت زندگی مردم را باید به عهده داشته باشند و با ایجاد امکانات رفاهی در وضعیت سلامت و بیماری، اقتصادی و فرهنگی و... باید آرامش و امنیت روانی آحاد جامعه را تامین کنند. عده دیگری به تغییرات فرد و محیط او میپردازند و شرایط بهوجودآوردن عوامل رضایتمندی فرد را به خود او میسپارند. آنها معتقدند انسان امروز در شکل دادن به کیفیت برتر زندگی خود قادر و تواناست. او با تکیه به داشتهها، اطلاعات، تجربهها و با روآوردن به گروههای اجتماعی از نقش حمایتی افراد دیگر، زمینههای رشد خود را فراهم می?کند.
ارتباط با دنیای بیرون، امکان آشنایی با الگوهای مهارتهای افراد را فراهم میکند و این در جای خود، حق تصمیم گیری و انتخاب را در فرد تقویت میکند. اگر فردی آزادی انتخاب و عمل داشته باشد، بیتردید در جستجوی بهترینها برای خود خواهد بود. نتیجه چنین حس مثبتی به حفظ سلامت فردی، آگاهی به شرایط انتخاب، ایجاد انگیزه و بالابردن ظرفیت توان روانی و عملی افراد منجر میشود. حضور فعال و امنیتخاطر از حرکتهای پوینده و راهگشا نه تنها در کیفیت زندگی فرد، بلکه در ابعاد گستردهتری از آرامش روح و روان فرد خود را نشان میدهد.
● چه باید کرد؟
زندگی کیفی، یک ارزشیابی ذهنی است به این مفهوم که فرد در مقام قاضی عدالتجویی به دستاوردهای خود ارزش و بها میدهد. در واقع به آنچه انجام میدهد احساس خوبی پیدا میکند. به شرایط خود اشراف پیدا میکند و از ضعفها و نقاط قوت خود باخبر میشود. چنین آگاهی عاقلانه و منطقی از خود باعث میشود بیش از هر حرکت و اقدامی به موجودیت خود به عنوان عنصری پویا و دینامیک باور داشته باشد و از انرژی و توان بهوجود آمده در راه برآوردهکردن خواستههایش بهره ببرد.
زندگی پویا و نگاه جستجوگر به قدرت عمل فرد میانجامد تا آنجا که او در فرایند درونی اندیشه و تفکر و خلاقیت- و بیرونی در عمل روزمره شاهد رشد و ترقی خود بودن انگیزه زندگی و زیستن در ابعاد مختلف زندگی او پخش میشود و مفاهیمی چون احساس رضایتمندی، رفاه و آسایش و امنیت در بستری به نام شادیهای فردی معنای واقعی پیدا میکند.
بیشک هر فردی بیمیل نیست با استفاده از سیستم ارزشی به قضاوت فردی از وضعیت زندگی شخصی خود بپردازد. هر چه اینگونه سنجشها و مقیاسها بیشتر بر پایه معیارهای عینی و مطابق با ارزشهای یادشده باشد، در اصل بیانگر موفقیت و قدرت بیشتر فرد برای دستیابی به خواستههای خود است.
حال طبیعتا این سوال برای هر کدام از ما پیش میآید که برای یک تغییر بنیادی برای کیفیت بخشیدن به زندگی خود چه میتوانیم بکنیم و از کجا باید آغاز کنیم.
طبق آخرین گزارشهای سازمان بهداشت جهانی در همهپرسیهای مختلف نشان داده شده که مردمی خود را شاد و در امنیت و آرامش احساس میکنند که امکانات اجتماعی قابلدسترسی در اختیار داشته باشند. این جمعیت کسانی هستند که از نگرانیهای مربوط به مراحل مختلف زندگی تا حدود قابل توجهی خلاص شده باشند. در زمینههای فردی از حقوق فردی، درمانی، امنیت معیشتی، سقفی بالای سر، شرایط مناسب رشد کودکان و... برخوردارند. در زمینههای اجتماعی از امکان تحصیل، کسب مهارت، کار امنیت کاری، عدم تبعیض جنسی، حقوق عادلانه، بازنشستگی و رشد فردی برخوردارند و در نهایت در زمینه فعالیتهای انسانی، فرهنگی، هنری و سندیکایی با محدودیتهای بازدارنده روبرو نیستند.
پرسش اینجاست اگر جمعیتی شرایط دستیابی به چنین مجموعه دقیق و حساب شده?ای را نداشته باشند آیا دلایلی برای شادزیستن نمییابند؟ آیا آنها باید عمری را در تشویش، اضطراب و نگرانی از حوادث بعدی زندگی سپری کنند؟
به طور مسلم، جواب همه ما منفی است پس ناچاریم زاویه نگاهمان را تغییر بدهیم و بپذیریم ضمن آنکه در یک تلاش مستمر و دائمی باید در جستجوی کسب حقوق اجتماعی خود باشیم اما از دنیای فردی و از آنچه خود به تنهایی قادر به ساختن آن هستیم غافل نشویم. چه بسا مهمترین معیار و ارزش قابل دفاع و اعلام شایستگی برای برخورداری از موجهترین حقوق اجتماعی رشد و بلوغ شخصی خود ماست. یکی از مهمترین معیارهای تعیینکننده بیتردید سلامت جسم و روح ماست که به دنبال خود حس شادی و رضایت از زندگی را برایمان به ارمغان میآورد.
بنابراین حس شادمانگی به یکی از اصلهای مهم زندگی تبدیل میشود که در مقابل خود دشمنی به نام ناکامیها و بدبختیها دارد. به نسبتی که قادر شویم عوامل و شرایط رنج زا را در محیط خود تحت کنترل داشته باشیم نه تنها از رشد و گسترش آنها جلوگیری میکنیم بلکه از مقابله و مبارزه با آنها درسها میآموزیم و تجربههای کسبشده چه بسا راهحلهای منطقیتر و آسانتری را در مقابله با حوادث از راه رسیده نشانمان بدهند. چنین تجاربی میتوانند خصوصیترین و خلوتترین ابعاد زندگی شخصی هرکدام از ما را در بر بگیرند.
● قاضی عادل شما کیست؟
بسیاری مواقع احساسات منفی مانند حس تنفر از دیگران، خصومت و دشمنی، جاه طلبیهای بیمارگونه و بسیاری از این دست به دنبال خود حس ترس، تردید و ناامنی میآورند. روزی چشم باز میکنیم و میبینیم قسمت عمده انرژی زیستی ما صرف جنگ و جدالهای درونی و مقابله با دیگرانی که نقش عمدهای هم در زندگی شخصی ما ندارند، شده است. بنابراین مهم این است که بتوانیم احساسات منفی خود را در درجه اول شناسایی کنیم و مهار آنها را به دست بگیریم. ما قادریم و میتوانیم در برابر هجوم آنها ایستادگی کنیم و نگذاریم حاکم مطلق قلب و روحمان شوند.
هیچکس مایل نیست ناملایمات سراغ او بیایند اما تحولات زندگی و حادثههای آن برای ما قابل پیشبینی نیست. شاید نتوانیم به تمامی از پیدایش حوادث ناگوار زندگی جلوگیری کنیم اما نوعی آمادگی ذهنی در برخورد با مسایل کموبیش این توانایی را به ما میدهد که بتوانیم قبل از آنکه آشفته حال و پریشان و ضعیف شویم با راهحلهای مناسب برای مسایل روزمره یا حوادث پیشبینینشده به برطرف کردن یا کاهش آنها اقدام کنیم. مسلما همه ما وقتی ناظر بر عملکرد منطقی خود باشیم و از قوای عقلانی به عنوان معتبرترین نگهبانان خود استفاده کنیم، با آرامش و آسودگی بیشتری به جستجوی بهترین راهحلها برای حل و فصل مسایل زندگی خود میگردیم. نتایج بهدست آمده را پذیرا میشویم و در برابر خطاها و اشتباهات به جستجو ادامه میدهیم. برای رسیدن به شادکامی راهی نیست مگر آماده باشیم که دیدگاه خود را متحول کنیم. شیوه تفکر و روشهای رفتاری خود را عوض کنیم. اگر بتوانیم نقش قاضی عادلی را در مورد خود ایفا کنیم قدر مسلم توان ارزیابی و قضاوت ما در برابر پدیدههای دور و بر تغییر میکند. حاصل چنین دقت و ظرافتی در قضاوت و ارزیابی به گسترش افق دید ما کمک میکند و در جای مورد نیاز به مهارتی تبدیل خواهد شد تا ما به خاطر قضاوتهای نسنجیده و زودرس به شدت مسائل اضافه نکنیم. برای آنکه به دام قضاوتهای ماجراساز گیر نکنیم باید به شیوههای تفکر منفی خود غلبه و باور کنیم ممکن است مسایل میتوانند ابعاد گوناگونی داشته باشند.
با تحرک بخشیدن به قوه اندیشیدن و به کارگیری شیوههای گوناگون تفکر به فعالیت مغزی خود جهت دیگری میبخشیم؛ جهتی که پویاتر و خلاق تر ما را در انتخاب مناسبترین راهحلها کمک کنند.
● آیا شاد زیستن رازی است که ما از آن بیخبریم؟
قطعا عدهای میگویند بله و عده دیگری جوابشان منفی است.
لذت بردن از زندگی مستلزم داشتن شخصیت سالم و شاداب و پرتحرکی است. نمیتوان به انتظار معجزهای از بیرون بود. ناچاریم به خودمان اتکا کنیم و تا یافتن بهترین معیارها از پا ننشینیم. پس باید با چنین معیارهایی نه تنها از در دوستی وارد شویم بلکه آنها را به درستی شناسایی کنیم. همانطور که در ابتدا گفته شد، هر کس بنابه تطابق با ویژگیهای شخصی و تعامل با دنیای پیرامون خود به وجود و بهکارگیری چنین معیارهایی حساس و کنجکاو میشود.
عدهای معتقدند احساس جلوگیری از عوامل آسیبزا و حفاظت از خود جزو اولین احساساتی است که در انسانهای اولیه شکل گرفت. طی قرنها زندگی آدمی امروز مانند انسانهای اولیه نیاز به محافظت فیزیکی لحظه به لحظه از خود ندارد اما پدیدههای دیگری وارد زندگی انسانی ما شده که نمیتوانیم نسبت به آنها بیتفاوت باشیم. سلامت جسمانی و روانی موضوعی است که دغدغه انسان امروز شده است و نیازمند دانش و مهارتهایی است که تضمین قابل قبولی برای سلامت روح و روان خود جستجو کند. یکی از مهمترین معیارهایی که میتواند چنین سلامتی را گواهی دهد. نحوه حضور ما در ساختن شخصیتی قوی، هدایت درست هدفها و آرزوهایمان است. انگیزهها میتوانند هدفهای انسانی را هدایت و بر آنها تسلط پیدا کنند و در عین حال تاثیر متقابلی روی هم داشته باشند. انگیزهها عامل ایجاد احساسات تازه، نیاز به خلاقیت و تحرک هستند. کسانی که قادرند به چنین مراحلی برسند از فعالیت خود لذت میبرند و با اشتیاق به استقبال ناشناختهها میروند. در عین حال در چنین مسیری افق دید خود را گسترش میدهند و با انسان درون خود به وحدت میرسند. هر چند چنین راهی ممکن است چندان هم آسان نباشد اما دانش و مهارتهای عملی و فکری به کمک آنها میآید و زندگی را در ابعاد مختلف لذتبخش میکند.
● دشواری های ارتباط انسانی
تا به حال به کوهنوردی که با سختی و مشقت اما با شور و شوق قلهای را فتح میکند، اندیشیدهاید؟ نمیتوانیم صرفا به قدرت بدنی او اکتفا کنیم. باید تصور کنیم مجموعهای از تداوم احساس نیاز سالم به قله رسیدن و کشف تازه- تعامل صمیمانه با دیگران، اعتماد به انگیزه و عمل خود، درک واقع بینانه از مهارتها و تواناییهای خود و در نهایت مفهوم جدیدی به زندگی بخشیدن او را به حرکت وا داشته است. حاصل این همه تلاش هم در مفهوم بخشیدن به احساس رضایت و شادکامی حتی فردی- ایجاد فلسفه خودی برای معنای زندگی و وسعت بخشیدن ابعاد شخصیتی است.
چنین شیوههای شادیآفرینی نه تنها فرد را به زندگی دلگرم میکند بلکه پایهگذار مناسبتهای سالم، نوعی عشق ورزیدن به طبیعت و ویژگیهای آن به مثال کوهنورد اشاره میکنیم-، کارآمد و خلاق بودن انسانها و پیام خود شکوفایی است.
روح و سرشت انسان، هرگز پذیرای تنها زیستن و «گرگ تنهای بیابان یا شیر تنهای بیشهبودن» نبوده است. انسان در مسیر تکامل خود بهطور خستگیناپذیری در کنجکاوی کشف و درک هم نوع خود بهسر برده است. امروزه بسیاری یکی از مهمترین عوامل شادیزا در زندگیشان را ارتباط نزدیک و صمیمانه با هم نوعان خود میدانند. تمایل به چنین رفتار انسانی در جای خود شرایط و قواعدی را بیان میکند.
ارتباطی میتواند بر اساس حقوق فردی، احترام متقابل و اعتماد شکل بگیرد که هر کسی آماده باشد از تمام ظرفیت رفتار اخلاقی خود استفاده کند. در آن صورت شخصیت معنوی فرد بهترین جایگاه را برای او فراهم میکند. به نسبتی که با احساس تعلق، محبت و یگانگی با دیگران ارتباط برقرار کنیم از موهبت سلامت یک رابطه برخوردار میشویم. این فضای خالصانه به مکانی برای رشد قابلیتهای دیگران هم تبدیل میشود. احساس کمک به دیگری احساس نیرومند و خوشایندی است که تحقق آن به سادهترین شکل همیشه قابلدسترسی است. درک آگاهانه از خود و دنیای پیرامون و تمایل برای بهترسازی آن زیربنای عاطفی انسان را میسازد. بنابراین نباید فراموش کنیم هر چقدر در مهیاکردن شرایط دستیابی به الگوی مناسب شخصیتی سالم برای دیگران کوشا باشیم در اصل مناسبات فضای روحی و روانی خود را تلطیف کردهایم که این امر در جای خود به حس رضایت و شادکامی ما میانجامد.
به طور خلاصه میتوانیم بگوییم بر اساس تجربه کارشناسان سازمان بهداشت جهانی، سلامت فقط به معنای نداشتن بیماری تلقی نمیشود بلکه به شرایط کامل جسمی، روحی روانی، حضور اجتماعی و فعالیت فرد برای کیفیت زندگی خود اطلاق میشود. سلامت روانی به عنوان یکی از شاخصترین نشانههای سلامت عمومی تلقی میشود چرا که فردی که از سلامت روانی برخوردار است، جدیترین تضمینکننده احساس راحتی و آسایش در درجه اول برای خود و سپس برای اجتماع است. حضور و فعالیت این افراد باعث رشد شخصی خود است که در قالب فعالیتهای سالم در جامعه به هم نوع خود نیز فرصت زندگی و شکوفایی میدهند.
بنابراین تلاش هر فرد مثبت و سالم نسبت به میزان توان و ظرفیت شرایط، زندگی با امنیت بیشتر را فراهم میکند و خشنودی و رضایتهای فردی به مرور اثر مثبتی بر روال زندگی اجتماعی به دنبال میآورد.
دکتر مهشید شریف
کارشناس ارشد رفتارشناسی، دانشگاه استکهلم
برداشت و درک آزاد از کتابهای
۱. جرالد. اس. گرینبرگ: «کنترل فشار روانی» ۱۳۸۷ ترجمه دکتر محسن دهقانی و همکاران، نشر رشد، تهران.
۲. کارل راجرز: «راه انسان شدن» ۱۳۸۷ ترجمه دکتر قاسم قاضی، انتشارات جیحون، تهران.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست