دوشنبه, ۲۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 13 May, 2024
مجله ویستا

طوفانی سهمگین به نام جهانی شدن


طوفانی سهمگین به نام جهانی شدن

از آسیا سخن می گویم كه منزل و خاستگاه بشریت است, گنج های نهفته در آن را كه رو به فنا می روند نیك بجوی, پنداری از عطش, انتظار برای رستگاری, قدرت خود را از دست داده و آب حیات, بی حركت در اعماقش ایستاده است هنری فرانك

از آسیا سخن می‌گویم كه منزل و خاستگاه بشریت است، گنج‌های نهفته در آن را كه رو به فنا می‌روند نیك‌بجوی، پنداری از عطش، انتظار برای رستگاری، قدرت خود را از دست داده و آب حیات، بی‌حركت در اعماقش ایستاده است." (هنری فرانك)

در برخی رویدادهای تاریخی، فرهنگ‌های بومی در تقابل با فرهنگ‌های خارجی قرار گرفته‌اند. از میان رفتن تمدن‌های مایا و اینكا به‌دلیل سرمایه‌داری و سیاست‌های بازرگانی كشورهای غربی بود. در هند، كمپانی هندشرقی و دولت بریتانیا برای تقویت انقلاب صنعتی انگلستان به سیاست‌هایی ظالمانه متوسل شدند. مبلغان مذهبی و كارشناسان آموزشی آنها از قبیل ماكولیسیاست‌هایی را به منظور متمایل ساختن هندی‌ها به تقلید از غرب طراحی كردند. اما پیش از آن روی هم‌رفته، تهاجم‌های همنوایی نسبت به ریشه سنت های فرهنگی وجود نداشته است.

امروزه، نقشه عاری از فرهنگ ساختن مشرق‌زمین و جایگزینی فرهنگ مصرف‌گرایی غربی، تحت عنوان جهانی شدن طراحی شده است تا اهداف اقتصادی شركت‌های چندملیتی و فراملیتی و قدرت‌های سیاسی پشتیبان آنها را برآورده سازد.

در اوج سرمایه‌داری، انسان بیش از هر چیز به یك موجود مصرف‌گرا تبدیل شده و همواره به سوداگری در كسب منافع مادی و سودجویی‌های اقتصادی تشویق می‌شود. انسان این دوره دوست دارد همه‌چیز را به تملك خود درآورده و از همه‌چیز تا حداكثر رضایت‌مندی خود استفاده كند و مهم‌تر‌ از همه این كه برای اسراف‌كاری و شكم پرستی‌اش مورد تقدیر قرار می‌گیرد. منابع جهانی و محیط‌زیست، ملت‌ها و انسان‌ها همه و همه با طمع انسان سرمایه‌دار به تاراج می‌روند. چنین انسانی، در جریان مصرف‌گرایی خویش احساسات، حساسیت‌ها، همدردی و عواطف انسانی خود را از دست می‌دهد. در نتیجه برای وی هر شی تنها یك كالا محسوب می‌شود؛ خواه هنر باشد، خواه فرهنگ.

جهانی شدن، مسیر عالم‌گیر این دیدگاه فرومایه انسانی است كه به سرمایه‌داری امكان رشد و توسعه می‌بخشد. جهانی شدن یك جهان‌بینی جدید بوده و از مفاهیم گذشته اومانیسم، اینترناسیونالیسم، اونیورسالیسم و... بسیار متفاوت است.

به‌رغم آنكه همواره از مفهوم جهانی شدن به نیكی یاد می‌شود، ولی ظهور و ورود این پدیده حداقل برای مللی كه گهواره تمدن بوده و سودای در دست داشتن تاریخ طولانی و گذشته‌های پرافتخار را در سر دارند، می‌تواند تا حدودی خطرناك جلوه كند. این تهدید میراث، به‌واقع برای خود معضلی بزرگ است. از این‌رو كه این‌ها، فرهنگ‌هایی ارزش‌‌محورند. جوامعی خداترس و ملت‌هایی انسان‌دوست كه هیچ‌گاه جذب ایده‌آل‌های فرومایه و اهداف پست جهان سرمایه‌داری غربی نمی‌شوند. در مشرق‌زمین، ماتریالیسم به تحدید جذابیت‌ها پرداخت، حال آن‌كه آرمان‌های غیرماتریالیستی و اهداف معنوی مورد ستایش قرار می گیرند. هنر فیزیكی از این موارد ذكر شده است كه از زندگی ناگسستنی می‌نماید.

هنر یكی از والاترین و زیباترین توصیفات انسانی و توصیف بند‌بند روح است. راهی برای عبادت آوای روح كه به خدا و تمامی بشریت می‌رسد. هنر شكل خلاقانه نمادگرایی و شبیه‌سازی است كه خیال‌پردازی‌ها و آرزوها را به‌واسطه اشكال و قالب‌ها قابل شناسایی نموده و بر روی بوم نقاشی به تصویر می‌كشد. بر محدودیت‌های تحمیل شده از سوی زبان شفاهی، تفوق می‌جوید و بر ورای محدودیت‌های رئالیسم قدم می‌گذارد.

ما به عنوان یك انسان، جهان مشابهی را با یكدیگر سهیم می‌شویم و به اعتقادات یكسانی پای‌بندیم كه به موجودیت ما بر روی این زمین مرتبط است. واكنش‌های ما به احسان، موهبت‌ها و نعمات، تهیدستی و بینوایی‌های زندگی تقریباً مشابه یكدیگرند. ممكن است در چگونگی توصیف احساسات‌مان با یكدیگر متفاوت باشیم، اما این حقیقت كه همگی سعی در توصیف احساسات‌مان داریم، نقطه مشتركی میان ماست. این حقیقتی است كه از ما یك انسان می‌سازد و همین حقیقت، هنر ما را شكل می‌دهد.

هنر، تجلی‌بخش انسانیت ماست، از این رو هنر انسانی، ماهیتاً جهانی است و نه بالعكس بدان معنی كه هنری كه در سرتاسر جهان عمومیت داشته باشد، الزاماً در ویژگی‌ها، پیام، چشم‌انداز و ادراك خود، انسانی نیست.

هنر ارزشی، كاملاً متفاوت از هنری است كه برای كسب ارزش ارائه می‌شود. معمای این بحران از آنجا نشأت می‌گیرد كه در جهان كنونی كه جهانی شدن با امواج سهمگینش به هر سو رخنه كرده، شكاف فرهنگی غرب بیش از پیش تهدیدكننده می‌نماید. مفاهیم جدیدی به میان آمده و دیدگاه‌های نوینی حاكم شده‌اند كه ریشه‌های هنر سنتی را نشانه گرفته‌اند. امروزه، نیروهایی كه منجر به تغییر می‌شوند، بسیار بزرگ و مهیب هستند و همه جنبه‌های مترتب بر هنر و زندگی هنری را متأثر ساخته‌اند. اكنون دو مفهوم جدید و قدیمی روبه‌روی هم صف آراسته‌اند.

"ارزش بر اساس هنر" یا "هنر برای ارزش" به تقابل خود ادامه می‌دهند. حتی قدرت هنر هم تحت چالش جدیدی قرار گرفته‌ و هنر قدرتمند یا (art of powerful) به عنوان چالش جدید هنر مطرح شده است.

پدیده زمان بر هنر تأثیر می‌گذارد و ما درصددیم نشان دهیم كه در یك جریان تاریخی، انگیزه‌های بیرونی به خلق و شكل‌گیری جنبشی در سنت هنری یك كشور كمك می‌كند. حال توجه خود را معطوف به نقاشی هند می‌نماییم.

هنر هند، كنش‌های درونی مطلوب و برخوردهای نامطلوب بسیاری را در دورانی طولانی تجربه كرده است. در این میان، می‌توان به تبادلات غنی فرهنگی، همچون تأثیرات هنر هخامنشی و یونانی بر هنرموریان در عهد باستان اشاره كرد.

به‌رغم آنكه آثار نقاشی‌های دیواری با گذر زمان محو شده است، نقاشی‌های آبرنگ روی گچ باستان در غارهای "آجانتا"و "باگ" در هند مركزی، یا در منطقه قندهار و بامیان افغانستان، نشانه‌هایی از وام‌گیری هنر بیگانه در مقابل چشمان ما قرار می‌دهند.

این واقعیت است كه نقاشی‌های بر روی غارها از دون‌هوانگ چین تا سیجریای سریلانكا، به‌واسطه مجموعه‌ای از تأثیر و تأثرات متقابل، با یكدیگر مرتبط و پیوسته‌اند. درحالی‌كه در تزیینات داخلی طاقچه‌های بزرگ بامیان، اشكال یونانی و چینی دیده می‌شود، اقتباس از هنر ساسانیان در نقاشی‌های روی گچ آجانتا كاملاً محسوس است.

در عصر میانه تاریخ هند، تهیه نسخه‌های خطی مصور و نقاشی‌های مینیاتوری، تحت‌ نظارت هنرمندان ایرانی، میرسیدعلی و عبدالصمد، بعد تازه‌ای یافت و مكتب هنر مغول هند تحت قیمومیت شاهنشاهی تأسیس گشت. سبك نقاشی اروپا، نخستین‌بار در دربار امپراتوران مغول هند، اكبر و جهانگیر، توسط مبلغان مذهبی مسیحی مطرح شد. هنر اروپا با موفقیت در كارگاه‌های عصر مغول تقلید شد اما مورد حمایت قرار نگرفت. دویست سال قبل، با انحطاط پادشاهی هند، هنرمندان بنگالی كه از پایبندی وطنی كمتری بهره داشتند، با تأثیر هنر انگلیسی‌ها آشنا شده و بخشی از آن را اقتباس كرده و از آن در نقاشی‌های كالیگات(۸) خود استفاده نمودند. این شیوه، سرانجام با ظهور عكاسی، لیتوگرافی و كنده‌كاری روی چوب كه نخستین بار توسط انگلیسی‌ها رایج شد، از میان رفت. در اینجا باید اذعان داشت كه علت اصلی انحطاط هنر نقاشی هند، ظهور تكنیك‌ها و فناوری‌های جدید نبود، بلكه آنچه در این میان نقش ویژه ایفا می‌كرد پیدایش علایق و سلایق جدید و نیز فقدان احترام نسبت به سبك هنر فولكلور، سنتی و بومی بود. مفتخریم كه هنرمندان ما، در آغاز نفوذ هر سنت هنری بیگانه‌ای، همواره توانسته‌اند سبك‌ها و سنت‌های هنری مختلف و متنوع را با آمیختگی‌های هماهنگ تلفیق نمایند؛ نه این كه رگه‌های فرهنگی بومی را بزدایند، به‌راستی بردباری، توانایی‌های ما در نوآوری و انعطاف‌پذیری استعدادهای هنرمندان ما برای عشق به میراث‌شان سزاوار تحسین است.

●رویارویی با تأثیرات خارجی: درس‌هایی از تاریخ نقاشی هندوستان‌

هندی‌ها از قدیم با هنر نقاشی آشنا بودند و شواهد حاكی بر آن در قالب نقاشی‌های آبرنگ روی گچ در آجانتا، باگ و سایر غارها دیده می‌شوند. هنر در آجانتا، در سبك و تكنیكش كه در طول قرن‌ها توسعه یافته، بومی است. جان مارشال در وصف نقاشی‌های آجانتا این گونه گفته است: "هنوز، علی‌رغم تنوع در اندازه، سن و برتری آنها، یك وحدت و پیوستگی قابل توجه در تأثیر عام آنها وجود دارد، زیرا تمامی تصویرگران آجانتا از شیوه‌های سنتی مشابهی در نقاشی‌شان پیروی كرده و ویژگی‌های مشابهی در رنگ‌آمیزی آن مشاهده می‌شود". هنر نقاشی در قالب‌های كوچك‌تر، پیش از این در تصاویر نسخه‌های خطی خلاصه می‌شد و وسیله نگارش، برگ درخت نخل بود كه خوشنویس، متن را بر روی آن می‌نوشت و فضایی را برای كشیدن تصاویر باقی می‌گذاشت. این نقاشی‌ها، عمدتاً منسوب به سلسله پالا (قرن ۱۰-۸) بوده كه تصاویر كتب خطی بودایی و نقاشی‌های "جین‌ها" را دربرمی‌گرفت. این سبك‌های هنری بومی، یك‌دست و زینتی بوده در عین حال استفاده از رنگ‌های سرخ، زرد، آبی، طلایی و سیاه برگیرایی آن می‌افزود. هنرمندان در برابر تأثیرات جدید، انعطاف‌پذیر بوده و محدودیت‌های تحمیل شده در نتیجه اندازه و شكل برطرف شد. (به عنوان مثال محدودیت‌های ناشی از به‌كارگیری برگ درخت نخل با پیدایش كاغذ در قرن چهاردهم برطرف گردید). استفاده از كاغذ باعث گسترش عمودی نقاشی‌ها شده و به هنرمندان اجازه داد تا اشكال مصور را بر روی یكدیگر قرار دهند.

ابهی كومار سینگ

استاد دپارتمان تاریخ و فرهنگ باستان دانشگاه روهلیكاند هندوستان


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 3 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.