شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

بررسی طراحی لباس در فیلم «آلزایمر»


بررسی طراحی لباس در فیلم «آلزایمر»

«آلزایمر» ایــن نامــی اســت که «احمدرضا معتمدی» برای فیلمی درنظر گرفت که در جشنواره فیلم فجر ۸۹ در بخش های بهترین فیلم, بهترین فیلمنامه, بهترین چهره پردازی کاندید ای سیمرغ بلورین شد و علاوه بر دریافت چند جایزه و دیپلم افتخار از همین جشنواره و جشنواره های خارجی معتبر, در بخش بین المللی جشنواره فجر سیمرغ گرفت و از نظر کارشناسان و داوران, عنوان بهترین فیلم را نصیب خود کرد

«آلزایمر»؛ ایــن نامــی اســت که «احمدرضا‌معتمدی» برای فیلمی درنظر گرفت که در جشنواره فیلم فجر ۸۹ در بخش‌های بهترین فیلم، بهترین فیلمنامه، بهترین چهره‌پردازی کاندید‌ای سیمرغ بلورین شد و علاوه بر دریافت چند جایزه و دیپلم افتخار از همین جشنواره و جشنواره‌های خارجی معتبر، در بخش بین‌المللی جشنواره فجر سیمرغ گرفت و از نظر کارشناسان و داوران، عنوان بهترین فیلم را نصیب خود کرد.

«آقا نعیم» برادر بزرگ «امیر قاسم» که «فرامرز قریبیان» ایفاگر این نقش است، ‌با حضور ساکت و زیاد از حد خود جایی برای هیچ حرفی باقی نمی‌گذارد. لباسش هم به اندازه دیالوگ‌هایش مختصر و مفید‌ است‌! طراح برای یک مرد با‌غیرت، با اصالت و آبرودار‌ از لباس‌هایی که شاید یک‌دست نباشند ولی در رنگ‌بندی قابل تعریف و ارزشیابی است بهره برده. رنگ‌بندی قهوه‌ای برای مردان خانواده سنگین و مناسب است و‌ وقار لازم را با خود دارد. «فرامرز قریبیان» با این لباس‌ها یاد‌آور همه مردان غم‌دار و محزون جامعه ما بود.

در لوکیشنی که یک خانه‌ قدیمی است و کارگردان بر استفاده تصویری از تمامی قسمت‌های آن تاکید دارد تا به اعماق وجود یک خانواده‌ اصیل و در‌گیر سنت‌ها نقب بزند، چند خانواده زندگی می‌کنند که همگی با هم نسبت فامیلی دارند؛ از جمله «آقا محمود» برادر غیرتی، تعصبی و داد و بیداد کن «آسیه» ‌که «مهران احمدی» ایفاگر آن است؛ طراح لباس این فیلم برای لباس‌های بیرون از منزل کاراکتر «محمود»، ‌کت مشکی و شلوار مشکی و تی‌شرت زرشکی با راه سیاه درنظر گرفته که به لحاظ رنگ‌شناسی و سمبولیسم رنگ و... چندان با این شخصیت هماهنگ نیست! می‌شد برای موقعیت‌های مختلف فیلم که پیش‌روی ایشان بود، لااقل لباس‌هایی متفاوت با طرح و رنگ مناسب‌تری طراحی کرد. البته ‌شاید به خاطر اخلاق تند این کاراکتر، «حسن روح‌پرور» مجبور شده این رنگ‌ها و این لباس‌های خنثی را بر تن «مهران احمدی» بپوشاند. نکته قابل اشاره در «آلزایمر» این بود که در چند سکانس مانده به انتهای فیلم، «آقا محمود» در اثر ناراحتی فراوان و عصبانیت با پیژامه از خانه بیرون می‌رود و چند محله را می‌پیماید که این شاید نقطه عطفی باشد در لباس‌های این کاراکتر. هنوز هم بازیگران تنها در سریال‌های طنز و ‌برای موقعیت‌های‌ خنده‌دار پیژامه می‌پوشند! به‌نظر من پوشیدن هر لباسی اگر دلیل خوب و قانع کننده‌ای برایش داشته باشیم، می‌تواند مناسب باشد، بنا‌بر‌این تنها لباسی که برای چند سکانس از حضور کاراکتر «آقا محمود» در فیلم طبیعی و مناسب بود، ‌همین پیژامه است.

«آلزایمر»؛ ایــن نامــی اســت که «احمدرضا‌معتمدی» برای فیلمی درنظر گرفت که در جشنواره فیلم فجر ۸۹ در بخش‌های بهترین فیلم، بهترین فیلمنامه، بهترین چهره‌پردازی کاندید‌ای سیمرغ بلورین شد و علاوه بر دریافت چند جایزه و دیپلم افتخار از همین جشنواره و جشنواره‌های خارجی معتبر، در بخش بین‌المللی جشنواره فجر سیمرغ گرفت و از نظر کارشناسان و داوران، عنوان بهترین فیلم را نصیب خود کرد. در وصف این فیلم همان قدر بگوییم که «مهدی هاشمی» به‌ دلیل بازی در آن، سیمرغ بلورین بهترین بازیگر مرد سینمای ایران را از آن خود کرد. در این شماره سراغ فیلمی رفتیم که این روزها روی پرده سینماهای ایران نمایش داده می‌شود تا کشف کنیم ‌طراحی لباس چه مقدار در به موفقیت رسیدن «آلزایمر» نقش داشته و رسیدن به جواب این سوال برسیم که آیا «حسن روح‌پرور» برای پوشش کاراکترهای این فیلم انتخاب‌های ایده‌آلی درنظر گرفته یا نه؟ در این شماره سراغ طراح لباس ‌سینمای ایران «فاضل ژیان» رفتیم که در کارنامه‌اش طراحی لباس فیلم‌هایی همچون «ترانه کوچک من»‌، «طبقه سوم»، «باغ فردوس‌، پنج بعد‌از‌ظهر» و «کاغذ بی خط» دیده می‌شود تا نظرات کارشناسانه‌اش را بشنویم.

بازیگر و لباس تاثیر متقابل بر همدیگر دارند و «‌چیزهایی» به‌هم می‌دهند و «چیز هایی» از هم می‌گیرند؛ بازیگر باید در لباسش راحت باشد، آن را بپذیرد، عادت آن لباس را پیدا کند و یاد بگیرد. باید وقتی لباس را پوشید، مخاطب بپذیرد ‌این لباس «متعلق» به کاراکتر و نقش بازیگر است ‌و این «متعلق» به او بودن و نشان‌دادن شخصیت، یکی از کارکرد‌های لباس است که در اینجا زیاد محسوس نبود‌ (‌البته نه به این معنا که لباس خود‌نمایی کند‌.)

«مهدی هاشمی» بازیگر کاراکتر «امیرقاسم» به‌عنوان یک مرد گمشده که از ۲۰ سال پیش به‌دنبال‌ تصادفی مفقود شده‌ و بر سر زنده بودن یا نبودن او در میان خانواده اختلاف‌نظر وجود دارد و تنها، همسرش به زنده بودن او ایمان دارد و منتظرش مانده، اکنون مانند روحی سرگردان توسط ماشینی در یک میدان کوچک شهر حاضر می‌شود‌؛ با گفتن جمله «این منم.» «امیر قاسم» فراموشی‌زده‌‌ ما با کتی مندرس که بر تنش زار می‌زند (‌باید تعمدی بوده باشد) و تی‌شرتی زرد رنگ و شلواری که همگی در زمان خود لباس‌هایی مناسب محسوب می‌شده‌اند و اکنون گویی به عاریه بر تن او پوشانیده‌اند جلوی دوربین می‌رود. ‌در اینجا سوال این است که آیا‌ «حسن روح‌پرور» طراح لباس فیلم بر‌اساس تفکری خاص این لباس را بر تن «مهدی هاشمی» کرده یا الزام کارگردان ‌یا اجبار و مقدورات آرشیو لباس فیلم؟لباس‌های تک چون کت تک و تابستانی و شلوار نخی تابستانی و درکل تیپ لباس‌های «کژوال» (لباس‌هایی که رسمی نیستند و معمولا به اسم اسپرت نامگذاری شده‌اند) را بیشتر بر تن هنرمندان یا فعالان فرهنگی دیده‌ایم و می‌شناسیم! در مورد طراحی لباس کاراکتر «امیرقاسم» می‌شد دقت بیشتری به خرج داد، چراکه لباس این کاراکتر دلیل قانع‌کننده‌ای برای مخاطب ندارد!از آنجا که ‌سلیقه مستتر در پس این لباس کاملا معلوم است و رد‌پای طراح را لو می‌دهد، می‌شد برای این انسان گمشده لباسی با رنگ‌بندی پاییزی و کمی جمع‌و‌جورتر درنظر گرفت و با این کار کمی به قد بازیگر هم اهمیت داد.

● همه جز مهتاب کرامتی

«آلزایمر» فیلمی است آرام. این فیلم را به دلیل بررسی طراحی لباس آن دوباره ‌دیدم. آلزایمر در قسمت آغازین خود با استفاده از تمهید دوربین روی دست و به شیوه تصویر‌برداری خانگی سعی در یک روایت مستند دارد و به آنچه گذشت (در ۲۰ سال قبل) اشاره می‌کند؛ روزی‌ که شوهری بر اثر یک تصادف از دست می‌رود ‌و.‌..‌. تا اینجای فیلم لباس‌ها اعم از یونیفورم نظامی و لباس‌های افراد عادی همگی در نهایت واقع‌گرایی انتخاب شده‌اند و به جز لباس «مهتاب کرامتی» که جای کار داشت، پوشش سایر حاضران در صحنه ایده‌آل بود. درباره «مهتاب کرامتی» باید بگویم لباس او به‌عنوان کسی که بعد‌ها در فیلم کلی با او کار داریم، می‌توانست لباس ‌مناسب‌تری باشد. «آسیه» (مهتاب کرامتی) به‌عنوان یک زن باردار جوان با همان تیپ‌ لباسی جلوی دوربین حاضر می‌شود که بعد‌ها و پس از گذشت ۲۰ سال در یک آسایشگاه روانی با روح و روانی در‌هم ریخته و پریشان او را می‌بینم‌!‌ از اینجای فیلم به بعد است که قصه با حضور سایر بازیگران شروع می‌شود و‌ می‌توان به بررسی لباس و حواشی آن پرداخت.

● ۲۰ سال یک لباس

اگر بخواهیم لباس‌های «مهتاب کرامتی» بازیگر کاراکتر «آسیه» را تحلیل و بررسی کنیم، باید بگوییم گر‌چه لباس‌هایش در زمان مرگ همسرش هم‌ چندان لباس‌های ‌به‌روزی نبودند، ولی چه در رنگ و چه در فرم به شخصیت‌پردازی کمک می‌کند، ولی مطمئنا اگر بازی نادر و زیبای ایشان نبود و اگر ما در لحظاتی «مهتاب کرامتی» را در آسایشگاه روانی نمی‌دیدیم، از روی لباس‌ها و... شاید نمی‌توانستیم به کنه این نقش و سوگ درون و داغ و انتظار او پی ببریم‌‌ ولی حیف که اگر در لحظاتی لباس به انتظار ۲۰ ساله کمک می‌کرده‌، در سکانس انتظار مادر برای ورود دخترش با آن جلیقه و آن طرز لباس پوشیدن، دیگر نقشش کم‌رنگ می‌شود‌! البته منطقی است‌ لباس‌ها متعلق به همان زمانی بوده که همسرش می‌میرد، بعد که حالش بد می‌شود او را به آسایشگاه برده‌اند ‌و خب در این ۲۰ سال ماندن در آسایشگاه که کسی نمی‌رود لباس بخرد! بنابراین زمانی که بیرون می‌آید به یاد شوهرش همان لباس‌ها را می‌پوشد.

ایده آل

اختصاصی مجله اینترنتی برترین ها Bartarinha.ir