شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

کویر


کویر

گاهی اوقات دوست دارم کو له بار سفر م را ببندم وراهی شوم تا با مردم کهن دیارم ایران زمین ارتباط بر قرار کنم مگر نه اینکه فردوسی شه نامه آفرین چنین سروده چو ایران نباشد تن من مباد …

گاهی اوقات دوست دارم کو له بار سفر م را ببندم وراهی شوم تا با مردم کهن دیارم ایران زمین ارتباط بر قرار کنم مگر نه اینکه فردوسی شه نامه آفرین چنین سروده چو ایران نباشد تن من مباد امروز هم می خواهم پر پرواز اندیشه خیالم را بگشایم واز کویربرفراز بلند آسمان باباطاهر و بوعلی وپردیس پرواز کنم هرچند در این پرواز پرو بالم به سنگ طفلی شادان وبازیگوش بشکند .....

کویر آنجایی که درآن خو گرفته ام توتم من و قبیله ام با آسمان پرستاره اش و موسیقی سکوتش وماسه زاری که تنش زخمی فریاد باد است .....باید کویری بود و با قهر طبیعت انس بگیری و در انتظار باران باشی....تاآنگاه که آسمان سخاوتش را بر تو ارزانی داشت تودیگر چتری به سر نگیری.....وچه زیباست در کویر قدم زدن وآنگاه باد و گرمای خورشید تازیانه اش را بر پیکرت می زند و زیباتر اینکه با گام های خسته وتنی رنجور در دل کویر بر کنار جویباری تک درختی می یابی و در سایه سارش می آسایی وتن خسته ات را به آب می سپاری و هم آغوشش می شوی آنگاه تو می مانی وزلال آبی که تو را تنگ در آغوش گر فته گویی که در بهشتی وپردیس از آن توست ......بهشتی که گرمایی کویر و آسمان پرستاره اش برایم آن را زیبا و زیبا تر ساخته راستی اگه روزی گذرتون به دیارم افتاد آسمون پر ستاره اش را در آن سکوت شبش به نظاره بنشین ودر این سکوت به این همه زیبایی بی اندیش زیبایی که یزدان پاک به همه ما یکسان عطا نموده تا از آن بهره ببریم مهم نیست که در کجای این دیار باشیم زیرا ایران من و تو زیباست به زیبایی وزلالی آب و لطافت باران ....به زیبایی یک لبخند.

محمودرضا سعیدی گراغانی