چهارشنبه, ۱۹ دی, ۱۴۰۳ / 8 January, 2025
رویکرد اقتصادی به موضوع تولید علم
آنچه دراین مقاله مورد توجه قرار گرفته ، همانا رویکرد اقتصادی به موضوع تولید علم است ، نه به این مفهوم که با افزایش بودجه تحقیقات، فضای اقتصادی مناسب برای تولید علم را فراهم سازیم، بلکه از این دیدگاه که تولید علم کالایی است که چنانچه مطلوبیت مصرف نداشته باشد، با هزینه نمودن منابع و دستگاهها، نمی توان به جایگاه اصلی تحقیقات در جامعه دست یافت .
توجه به امر تحقیق، به ویژه در حوزه علوم انسانی، موضوع مورد توجه محافل علمی است ، با این هدف که چگونه می توان امر تحقیق را در محیطهای آموزشی تقویت نمود؟ و آیا برای دستیابی این هدف، تنظیم یک طرح جامع ضرورت دارد یا خیر؟
مطمئناً کارشناسان آموزشی و متخصصان علوم انسانی در حوزه های مختلف، روش های متفاوتی را برای رسیدن به این هدف که «تولید علم» است، پیشنهاد نموده اند یا در مدنظر دارند، اما آنچه دراین مقاله مورد توجه قرار گرفته ، همانا رویکرد اقتصادی به موضوع تولید علم است ، نه به این مفهوم که با افزایش بودجه تحقیقات، فضای اقتصادی مناسب برای تولید علم را فراهم سازیم، بلکه از این دیدگاه که تولید علم کالایی است که چنانچه مطلوبیت مصرف نداشته باشد، با هزینه نمودن منابع و دستگاهها، نمی توان به جایگاه اصلی تحقیقات در جامعه دست یافت .
فضای اصلی بحث و تولید علم در حوزه علوم انسانی در محدوده جغرافیایی ایران است جامعه ای متشکل از بافتهای سنتی، صنعتی و فراصنعتی، متکی بر درآمدهای نفتی، با مازاد نیروی کار ماهر دانشگاه دیده که در حوزه جغرافیای سیاسی منطقه خاورمیانه قراردارد. این جامعه، بالغ بر ۵/۱ میلیون نفر دانشجوی در حال آموزش، در دانشگاه های مختلف دولتی و خصوصی دارد و سالانه بیش از پانزده هزار عنوان کتاب هم تولید فرهنگی آن برای یک جامعه ۶۷ میلیون نفری است ، آنهم با تیراژ متوسط پنجهزار نسخه، لازم به یادآوری است که سهم تولید علم در صحنه بین المللی آنقدر ناچیز است که میتوان رتبه مناسبی را که در شأن یک ملیت با تمدن باستانی باشد، به دست آورد.
با توجه به این که سهم هزینه های تحقیقاتی در پایان برنامه دوم توسعه (۱۳۷۸) برابر ۵/۱ درصد تولید ناخالص داخلی تعیین شده، پژوهشهای انجام یافته نشان می دهند که افزایش داده های پژوهشی، الزاماً به یافتههای معتبر پژوهشی منجر نمیشود، و مطالعات همچنین نشان میدهند که نظام پژوهشی از کارایی پایین و ضعیفی برخوردار است، به ویژه آن که بکارگیری یافتههای پژوهشی نیز چندان موافقیت آمیز نبوده است. در واقع، در طول چهار دهه تحقیق و تفحص ، چشم انداز و منظر اصلی تنها محدود به آسیبشناسی و شناخت مشکلات تحقیق در کشور بوده و کمتر به راه حلها توجه شده است . به علاوه، محور فعالیت دانشگاهها بیشتر تربیت دانشجو بوده است تا تولید علم. سپس برای این که بتوانیم شاهد رونق فعالیتهای پژوهشی باشیم، دو راهکار اساسی پیشنهاد شده است:
الف) تغییر مبانی اصلی سنتها و روشهای فکری، به عنوان بنیادیترین مبانی فرهنگی و معرفت شناختی، گروهی از محققان بر این باورند که این پدیده ریشه در مشکلات تاریخی دارد، و در طول قرن ها بنیادهای فکری ایجاد شدهاند و به سهولت نمیتوان از آنها گذر کرد.
ب ) استفاده از انگیزههای مادی و گسترش ارتباطات، ضمن پذیرش نسبی بودن تاثیر عوامل فرهنگی و معرفت شناختی.
تولید علم به مثابه کالایی است که چنانچه مطلوبیت مصرف نداشته باشد، با هزینه نمودن منابع و دستگاهها، نمیتوان به جایگاه اصلی تحقیقات در جامعه دست یافت.
در واقع، گروه اول بر این باورند که توسعه پژوهش در شاخه علوم انسانی قابل برنامهریزی و سازماندهی نیست، در حالی که گروه دوم معتقدند که با بسترسازی مناسب میتوان رابطهای منطقی را با تولیدکنندگان علم برقرار نمود و زمینه توسعه پژوهش در یک فرآیند کوتاه مدت فراهم آورد.
راهکار اول به طور طبیعی در بستر زمان روند تکاملی خود را طی خواهد کرد و کسی نمیتواند مانع این تحولات شود، اما در راهکار دوم باید دید که چگونه به «تولید علم» میتوان نگاه کرد به عبارتی، باید دید که زیر ساختها چه مشکلاتی دارند و رفع آنها نیازمند چه تمهیداتی است.
● آموزش و تحقیق
متمرکز نمودن فعالیت دانشگاهها بر محور تربیت دانشجو و افزایش تعداد دانشجویان با رشد ۱۱ درصدی، از ۱۵۴ هزار نفر در سال۱۳۵۶، به ۲۵/۱ میلیون نفر در سال ۱۳۷۶ این تاثیر جانبی را بر ساختار دانشگاه تحمیل نموده که از وظیفه تولید علم فاصله بگیرد.
به این ترتیب، مهارتهای لازم برای تولید علم کمرنگ شدهاند درحالیکه ( ۱۹۷۲) اقتصاددان آمریکایی دانشگاه هاروارد معتقد است که ما واقعاً در مورد چگونگی شکلگیری تحقیق اطلاعات محدودی داریم. با وجود این باید توجه داشت که بخش قابل توجهی از نظام آموزشی و تحقیقاتی به یکدیگر یافته شدهاند. از دیدگاه Griliches، تحقیق نوعی سرمایهگذاری در جهت بهبود کیفیت زندگی است. از دید این محقق، پژوهش میتواند پاسخگوی پرسشهایی باشد که در شرایط موجود قادر به پاسخگویی آنها نیستیم. بدیهی است که این پاسخها میبایست ارزش هزینهای را که میپردازیم، داشته باشند.
این اقتصادان همچنین تاکید میکند: Applied is often Bad یعنی تحقیقات کاربردی غالباً چیز خوبی نیست. تحقیقات کاربردی انتظار اتخاذ راه حلهایی را برای مسایل اجتماعی ـ اقتصادی ایجاد می کنند. این در حالی است که بیشتر مسایل واقعی جامعه علمی نیستند، بلکه اقتصادی ـ سیاسی هستند و راهکارهای کوچک برخاسته از محیط تحقیقات دانشگاهی، بر آنها تاثیر گذار نیست. با وجود این، تحقیقات دانشگاهی بر آنها تاثیر گذار نیست. با وجود این، تحقیقات نوعی سرمایهگذاری است که در یک دوره پنج تا هشت ساله به بهرهبرداری میرسد و میتواند به حل مسایل اقتصادی ـ اجتماعی کمک کند. در واقع، تولید دانش از سوی محققان میتواند یک «مزیت رقابتی» ایجاد نماید، و از این رو توجه به امر آموزش و تحقیق با اهمیت تلقی میشود.
توسعه فن آوری در غرب ، تقاضا برای تحقیق در حوزه علوم انسانی را گسترش داد.
نگاه سنگین Hard Look)) استادان و مدرسان دانشگاهها و مراکز تحقیقاتی از جمله منابع اجتماعی است که نباید از کنار آنها به سهولت گذشت و بهتر است که به عنوان «سرمایه ملی» مورد توجه قرار گیرد. طی دو دهه گذشته، فشار مسایل اقتصادی ـ سیاسی از یکسو، و مسایل فرهنگی ـ اجتماعی از سوی دیگر، اثرات متفاوتی را بر این نگاه گذاشتهاند و در نتیجه استادان و مدرسان به دو گروه تقسیم شدهاند:
گروه اول که اکثریت را تشکیل میدادند زیر فشار سنگین مسایل، هویت خود را از دست داده و به مسولیتهایی در سطح یک معلم ساده اکتفا کردهاند. این تغییر رویه از سوی طبقات حاکم در میان مدت مورد استقبال قرار گرفت و لذا احساس رضایت طبقه حاکمه در مقابل کاهش مطلوبیت تغییر رفتار فوق، منحنی مطلوبیت کل رفتاری را ثابت نگهداشت و تعادل کلی حفظ شد. لذا نارضایتی بوجود نیامد.
گروه دوم که اقلیت را تشکیل میدادند، از کنار فشارهای سنگین اجتماعی به سهولت عبور کردند و برخلاف گروه اول، در مسیر هویت اصلی خود کنجکاوی های بیشتری نشان دادند و فضای نارسای اقتصادی نیز بر جریانهای علمی کارشان تاثیر منفی نگذاشت. این گروه در درازمدت، نگاه طبقات طبقات حاکم را نسبت به آموزش و تحقیق در محیط دانشگاه تغییر داده و زمینه توسعه تحقیقات را به منظور حفظ استقلال و بومی نمودن دانش، گسترش دادند.
گروه اول را غالباً کسانی تشکیل میدادند که مسایل توسعه را از بعد برون مرزی مورد ارزیابی قرار میدادند و هیچ موفقیتی را بدون حمایت غرب ممکن نمیدیدند. اما گروه دوم عمدتاً از این نظریه پیروی میکردند که مسایل توسعه درونزا است و ما باید با اتکای به عوامل داخلی مسیر توسعه را طی کنیم.
● منحنی مطلوبیت علم
علم در حوزه فعالیتهای بخش خدمات تمامی مختصاتی را دارد که کالاهای عمومی Public Goods۰)) دارند. لذا از نظر تئوری مصرف، آموزش و تحقیق به عنوان دو عامل تشکیل دهنده مطلوبیت، تابع اصول زیر میباشند:
الف) مکمل بودن: هرگاه آموزش و تحقیق کاملاً از یکدیگر تفکیک پذیر باشند، هرکدام در شرایطی خواهند بود که بر دیگری ارجحیت مطلق ندارند.
ب) انعکاس پذیری: آموزش با کیفیت منعکس کننده تحقیق کیفی خوبست و بر عکس .
پ ) انتقال پذیری: هر نوع تغییر کیفی در آموزش منجر به تغییر کیفی در تحقیق در طول زمان میشود.
ت) استمرار: بهبود کیفی امری مستمر است و نمیتواند نقطاعپذیر باشد.
ث) یکنواختی: بردارهای آموزشی و پژوهشی از یکنواختی برخوردارند.
ج) اشباع ناپذیری: روند بهبود آموزش و تحقیق هیچگاه اشباع نخواهد شد.
در شرایطی که قیمت آموزش طی بیست سال گذشته مرتباً کاهش یافته است، تاثیر اثرات جانشینی آموزش به جای تحقیق و اثرات درآمدی ـ افزایشی درآمد طی سال های ۷۶ـ ۱۳۵۶، باعث افزایش نسبی آموزش نسبت به تحقیق شده است.
● پدیده دو گانگی
یکی از ویژگیهای بازر کشورهای در حال توسعه دوگانگی است، پدیدهای که برای اولین بار توسط J.H. Boeke در سال ۱۹۵۳ مورد توجه قرار گرفت. از دیدگاه وی پدیده دوگانگی اجتماعی ناشی از برخورد نظام اجتماعی وارداتی با نظام اجتماعی با سبکی دیگر است. غالباً نظام اجتماعی وارداتی، وجوه سرمایهداری یا سوسیالیسم و یا ترکیبی از این دو را به همراه دارد.
نقدهایی که توسط Benjamin Higgins در سال ۱۹۵۶ برنظریه دوگانگی وارد آمد، عمدتاً روی تاکید Boeke از تجربیات اجتماعی اندونزی متمرکز بود، وعامل اصلی تهدید را بیشتر سرمایهداری میدیدتااستعمار(Coloniialism)در واقع، Higgins نیازهای محدود جوامع قبل از سرمایهداری را در مقابل نیازهای نامحدود کشورهای صنعتی عامل اصلی بحران میدانست و آن را ناشی از تفاوت عمیق ساختار اقتصاد غرب با شرق میدید. از دید ولی تئوریهای غرب برای توضیح جریانات جامعه سرمایهداری پایه گذاری شده که توزیع درآمد را از دیدگاه بهرهوری نهایی و آزادی جابجایی منابع، مورد نظر قرار میدهد.
با وجود این، از اهمیت نظریه دوگانگی Boeke چیزی کاسته نمیشود، زیرا وی دوگانگی را محصول توسعه بخش مدرن تجاری صنعتی در کنار بخش کشاورزی سنتی مبتنی بر حداقل معیشت میداند و تجربه جاماییگا در قرن نوزده را با دو فرهنگ، دو الگوی متفاوت زندگی جاماییکای آفریقایی و جاماییکای اروپایی میداند.
این پدیده در ایران از حالت دو گانگی به چندگانگی به تبدیل شده و نهادسازیهای پس از انقلاب اسلامی نیز علاوه بر دوگانگی اجتماعی ـ صنعتی، دوگانگی های ایدیولوژیک را نیز مطرح کردهاند.
بخشی از این دوگانگی، پدیده حوزه و دانشگاه بود. به نحوی که انتظار و سیاستگذاریها بر پایه آشتی این دو نهاد طرحریزی شد، اما این که وحدت حوزه و دانشگاه تا چه میسر شده است، بحث دیگر است که اهل نظر راجع به آن توضیح خواهند داد. دیگر دوگانگیهایی را که میتوان نام برد، عبارتند از تقابل دانشگاههای دولتی و دانشگاه آزاد، سپاه پاسداران و ارتش، و در زیر مجموعهها هم دوگانگی رفتاری در مقوله حجاب برتر در مقابل حجاب عادی و در نهایت دوگانگی خودی و غیرخودی که عمق بخشپذیری را در جامعه به تصویر میکشاند.
تحقیق، سرمایهگذاری در انباشت دانش است و دولت، نخبگان و دانشگاهها نقش موثری را دراین رابطه برعهده دارند.
این دوگانگیها، در میان استادان و مدیران دانشگاهها و مراکز تحقیقاتی نیز اگر چه حضور خود را پنهان ساخته بود، اما در درازمدت به عنوان محصول نتایج رفتاری منعکس شد. بنابراین، عده ای از استادان، محور تولید علم را به شاخه حوزه و دیگر استادان، تولید علم را به بخش مدرن جامعه سوق دادند. این در حالی بود که جملگی بر وحدت جامعه صحه میگذاشتند.
به عبارت دیگر، دست نامریی عرضه و تقاضا دو بازار متفاوت را برای تولید علم در کنار یکدیگر قرارداد از آنجا که فضای کل نظام نیازمند «وحدت رویه» بود لذا دانشگاهها بر ساخت آموزشی پایهگذاری شدند و توسعه علوم انسانی از محوریت فاصله گرفت. دراین راستا، تحول بزرگ «رسانه های همگانی الگترونیکی» در جهت تطابق فرهنگ تلویزیونی با فرهنگ سرمایهداری به خوبی فضای جدیدی را پیش روی مردم کشورهای در حال توسعه قرارداد.
غرب نیز فضای سرمایهداری را گستردهتر ساخت: اختراع دوربین و ویدیو توسط آمریکاییها صورت گرفت و اختراع صفحه دیسک لیزری را هلندیها به نام خود ثبت کردند، اما تولید و بازار این محصولات در دست ژاپنیها و .... قرار گرفت. بدینترتیب چند قطبی شدن اقتصاد جهانی بازی جدید، قواعد جدید و سیاستهای جدیدی را دیکته میکرد، که بخش مدرن جامعه بهتر میتوانست آن را لمس کند. بخش مدرن به علت نزدیک بودن رفتار به غرب علوم انسانی را نیز در همین راستا تقویت نمود.
● بخش مدرن و تولید علم
بخش مدرن جامعه در شرایط نظم نوین جهانی انتظارت خاص خود را از تولید علم دنبال میکرد و وظایف سیاسی آن را اصلاحطلبان به عهده گرفتند. این در حالی بود که فاصله بین بخش مدرن و بخش سنتی به دلیل دسترسی به رسانههای الگترونیکی روز به روز کمتر میشد، اما رعایت حداقل فاصله برای حفظ ارزشها الزامی بود و این پدیده نمیتوانست به سهولت کنار گذاشته شود، ضمن آن که فرهنگ غرب در مسیر ورود به جامعه بومی میشد و فنآوری نوین نمیتوانست منطق رفتاری غرب را به سهولت به جوامع در حال توسعه منتقل سازد.
قابل یادآوری است که در غرب نیز تحولات فراصنعتی، فضای پست مدرنیسم ـ زیباشناختی را بوجود آورد که برای بنیادگرایان مسیحی چندان خوشایند نبود و آثار زیانباری را به همراه آورد.
اما غرب در جهت حل این معضلات، پدیده تحقیقات علوم انسانی را چنان جدی گرفت که دهها و صدها موسسه تحقیقاتی در زمینه بررسی رابطه انسان و ماشین پا به عرصه گذاشتند. لذا توسعه فنآوری در غرب، تقاضا برای تحقیق در حوزه علوم انسانی را گسترش داد، و برعکس کشورهای در حال توسعه به دلیل وارداتی بودن فنآوری، به جای گسترش تحقیق در حوزه علوم انسانی به منظور هماهنگسازی رفتارها، به واردات فرهنگ غربی روی آوردند که هم هزینه کمتری داشت و هم زحمت بررسی و تحقیق را به دنبال نداشت .
بدینسان، ماشین تولید علم در کشورهای در حال توسعه از جاده اصلی خارج شد و فرهنگ غربی زا یک متغیر به یک پارامتر تبدیل شد. بدین ترتیب کشورهای در حال توسعه الگوی وارداتی خود را گسترش دادند و اگر در واردات فنآوری محدودیت داشتند در واردات فرهنگ، فراوانی احساس میشد. بنابراین، بیشترین رویکرد علمی ترجمه شد آنهم از نوع ترجمههایی که دیری نخواهند پایید و اثرات منفی آنها برای همیشه بخشی از فرهنگ اجتماعی را تحت تاثیر قرار خواهد داد.
مطبوعات و دیگر رسانهها نیز پوشش گسترده و انعطافپذیری را با قابلیت تکرار به عهده گرفتند، هرچند که از کیفیت متوسط و پراکندگی بالایی برخوردار بودند.
بدین طریق فرهنگ شنیداری از فرهنگ مکتوب پیشیگرفت و عوامزدگی درد بی درمانی شد که راه تحقیق و تفحص را، حتی برای محققان تنگ تر و تاریکتر نمود. دولتمردان نیز بیش از آن دغدغه تحقیق را داشته باشند، دغدغه وسوسههای رفتار فرهنگی مردم را داشتند و میکوشیدند که تحرکات اجتماعی را به نفع حاکمیت سمت و سو دهند. لذا تحقیق برای دولتمردان از حالت اولویت خارج شد و نقش حاشیهای را برای مدیران دستگاهها پیدا کرد. دولت نیز سرگرم یادگیری قواعد و بازیها بود و زمان را به عنوان مهمترین عامل تولید علم از دست داد. بدینترتیب بیش از دو دهه از طول عمر دولت صرف پاکسازی شد و آبیاری نهال فرهنگ علمی در میان اهل نظر و نخبگان ملی از یادها رفت.
بدیهی است که این حقیقت فضای تحقیق را محدود کرد و مسیر توسعه آن را مسدود ساخت و تقاضا برای کارهای تحقیقاتی به سرعت کاهش یافت. این پدیده فضای آموزشی را نیز به تدریج مسموم کرد و از آنجا که مقیاس تولید انبوه ـ تعداد دانشجویان به عنوان محور سیاستگذاری این بخش انتخاب شده بود، لذا نظام کیفی آموزش نیز با بحران روبرو شد.
در واقع، سیکل معیوب (Vicious Circle) تولید علم، تمامی فضای تنفسی دانشگاه را به کنترل خود درآورد و توان پاسخگویی دانشگاهها تنها به حوزه نارساییهای اجتماعی محدود شد. راهکارهای به ظاهر علمی دانشگاهها در حال مسایل اجتماعی نیز کارآیی اندکی داشت و در برابر همه نارسایی های اجتماعی ناموفق ماند.
● رشد اقتصادی و تولید علمی
تحقیقات در غرب نشان میدهند که این کشورها اجازه ندادهاند که تصمیمات فردی و گروهی برروی رشد اقتصادی تاثیرگذار باشند برآوردهای Dinison در دهه ۱۹۶۰ نشان میدهد که ۱۲ درصد رشد درآمد واقعی ایالات متحده طی سالهای ۱۹۲۹ ـ ۱۹۰۹ با توسعه دانش صورت گرفته است و ارتقای سطح دانش طی سال های ۵۷ ـ ۱۹۲۹ ، معادل ۲۰ درصد افزایش درآمد سرانه را توجیه می کند آموزش از سوی دیگر، از طریق بهبود کیفیت نیروی کار طی دو دوره فوق به تدریج ۱۳ و ۲۷ درصد موثر واقع شده است.
این بحث نیز که تمامی اهداف در رشد اقتصادی خلاصه نمیشوند و ابعاد دیگری نیز باید مورد توجه قرار گیرند بدون شک با اهمیت است، اما باید توجه داشت که رشد موردنظر در حوزه اقتصاد میبایست زمینه اشتغال را نیز در سطح گستردهای فراهم آورد. محصولات قرن بیست مانند انرژی هستهای، داروهای مدرن، صنعت پلاستیک، تجهیزات الکترونیک و رایانهها و صدها محصول دیگر نتیجه اختراعات و ابداعاتی هستند که بر رشد اقتصادی اثرگذار بودهاند.
این تحول ناشی از اهمیت دامنه تحقیقات میباشد. این تحولات محصول ساختارهای اجتماعی حاکم بر رفتار مردم بودهاند. لذا تحولات در حوزه علوم انسانی به منظور هماهنگ کردن الگوهای رفتاری، الگوی مصرف، الگوی ارتباطی، مشارکت در گروه رفتارهای اجتماعی، پذیرش قوانین و مقررات و ده ها حوزه مختلف حقوقی، اجتماعی و سیاسی، زمینهساز تربیت محقق بشمار میروند.
تجربه نشان میدهد که الگوها، نمادها و روش ها در علوم مختلف اجتماعی، مهندسی و پزشکی در تبادل با یکدیگر عمل کردهاند قوانین ریاضی در کلیه علوم نقش یکسانی را عهدهدار بودهاند تئوری سیستم بر تالنفی مرزی را برای سیستمهای مختلف قابل نشدهاست، نتایج تحقیقات روانشناسی و جامعهشنایی در تمامی حوزهها کاربرد داشته است موفقیت Bill Gares تنها محدود به فنآوری نبوده و در بکارگیری قواعد علوم اجتماعی و مدیریت نیز ایفای نقش کردهاست، حتی موضوع به سطح یک سازمان محدود نشده و روابط بین الملل و سیاستهای جهانی را نیز تحتالشعاع قرار دادهاست.
نکته دیگر این که بهرهوری نیروی کار، به عنوان شاخص رشد اقتصادی، متاثر از سه عامل زیر بوده است:
الف ) افزایش تجهیزات سرمایهای برای هر نیروی کار، اصطلاحاً Capital Deepening .
ب ) تخصیص کارآمد منابع در بنگاهها و صنایع.
پ) افزایش سطح آموزش و مهارت در نیروی کار و مدیریت.
تجربه کشورهای صنعتی در قرن ۱۸ و ۱۹ نشان میدهد که دانش علمی رسمی (Formal Scientific Knowledge) برای محققان و مخترعان مهم نبوده، بلکه آنچه برای آنان مهم میباشد، دانش عمومی مرتبط با دانش عملی Know- How)) است. این دانش عملی از جمله ریشههای تحقیق است و معمولاً دانش به عنوان کتب مأخذ مورد توجه قرار میگیرد. دراین شرایط تقاضا با نیازهای اجتماعی تعیینکننده مسایلی است که مردم سعی در حل آنها دارند و انباشت دانش هم تعیینکننده چگونگی و درجه موفقت در انتخاب راهکار است. وجود انباشت دانش (The stock of Knowledge) در هر حوزه ای، نقش موثری را در ایجاد انگیزه، بهبود کارها و پیشرفت امور عهده دار است. لذا تلاش در جهت بارور ساختن این انباشت بدون وقفه باید صورت گیرد. تحقیق سرمایهگذاری در انباشت دانش است و دولت نخبگان و دانشگاهها نقش موثری را در این رابطه عهده دار میباشند.
● سیاست کلی
مهمترین وظیفه در راه شکلگیری سیاستهای معطوف به بهبود و ارتقای کیفی تحقیق در مرحله نخست تعیین حوزههایی است که توسط سازمانهای غیر دولتی میبایست تامین مالی و مدیریت شود. سپس در مرحله بعد حوزههایی میبایست مورد توجه قرار گیرند که نیازمند حمایت مالی از سوی دولت میباشند. در انتخاب این سازمانها اولویت با موسساتی خواهد بود که در جهت رفاه هماهنگی مردم قوم بر میدارند. بدین طریق سیاست عدم تمرکز و انعطافپذیری در فرآیند تولید علم به کار گرفته شدهاست.
بدیهی است که هماهنگی میان سازمانهای ذیربط نیز در ایجاد و تقویت انگیزه نقش مهمی خواهد داشت. بنابراین، تکیه بر بخش خصوصی است. طبیعتاً آنجا که هدایت انگیزه های مادی ـ معنوی بخش خصوصی به سهولت میسر نیست موسسات تحقیقات دولتی مسوولیت انجام کار را عهدهدار خواهند شد.
انتخاب ابزارهای سیاسی مناسب نیز بهترین روش موفقیت در انجام کارهای تحقیقاتی است. همچنین مشاهده شدهاست که در حوزههایی که پژوهشگران علاقهمندی خاصی به آنها دارند، زمینه موفقیت بیشتر است. ضمناً بهتر است که تحقیقات به سمتی هدایت شوند که احتمال دستیابی به نتایج مثبت در تمامی حوزههای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی بیشتر باشد.
از سوی دیگر، موفقیت برنامههای تحقیقاتی پایه موکول به موفقیت نظام آموزشی جامعه است. از نظر آماری، در عمل حدود یک سوم مهندسان و دانشمندان به فعالیتهای تحقیق و توسعه مشغول هستند. دراین مرحله، تعیین حد مطلوب تلاشهای تحقیقاتی چندان ساده نیست و در مراحل مختلف میتوان به بررسی این پدیده پرداخت.
این سیاست در فضای دوگانگی ـ جامعه سنتی و مدرن ـ و در شرایط ضرورت ارتقای سطح تحقیقات در حوزه علوم انسانی به منظور کاهش شکاف جامعه سنتی با مدرن و ایجاد راهکار برای وحدت رویه بین این دو جامعه می بایست کارآیی خود را نشان دهد.
تولید علم از درون رابطه منطقی آموزش و تحقیق میبایست زمینههای رشد اقتصادی، انگیزههای اجتماعی و موفقیت کارگزاران سیاسی را در ایجاد و حفظ تعادل درون و برون سازمانی با توجه به فضای تغییر پویا (Dynamec Change) در جهان آزاد فراهم سازد. بنابراین تولید علم وظایف عدیدهای را در سطح خرد و کلان ایجاب میکند در کلیه سطوح نیز تولید علم به مثابه سرمایهگذاری است که تغییراتی را در بستر زمانی ایجاد میکند و به شناخت بهتر تعادل عمومی میانجامد. به عبارتی تولید علم در حوزه علوم انسانی شناخت گزارههای صحیحی است که هدایت بار سنگین تصمیمگیری را به عهده دارد و سعی میکند تا دیدگاه وسیعتری از روند تغییرات را به تصویر کشاند.
توسعه تحقیقات میبایست پیوند تولید علم را با محقق و فضای آموزشی از یکسو و حل تعارضات بین سنت و تجدد را از سوی دیگر، در فضای دانشگاه احیا نماید. استقلال دانشگاه و استقلال محقق نیز اگرچه یک الزام است، اما این استقلال میبایست روحیه سازندگی و رفاه عمومی مردم را هدف قرار دهد. در غیر اینصورت، تداوم حیات دانشگاه مورد تهدید جدی قرار خواهد گرفت، زیرا دهها موسسه تحقیقاتی آزاد در فضای رقابتی تولید علم پا به عرصه گذاشتهاند و داشتن طرح توسعه تحقیقات علوم انسانی به عنوان الگوی سیاستگذاری کلان میبایست ضمن حل معضلات، فرآیند بهبود تولید علم را نیز در دانشگاه احیا نماید.
غلامحسین عبیری
منبع: سایت - خلیج فارس
منابع
۱) ایرانمنش ، محمد / ۱۳۷۵ / مشکلات نظام پژوهشی در ایران / سمینار آموزش عالی در ایران / دانشگاه علامه طباطبایی
۲) Griliches, Zvi / ۱۹۷۲ / Research and Economic Growth / Harvard University
۳) Henderson. J.M. & Quandt, R.E. / ۱۹۸۰ / Microeconomic Theory -A Mathematical Approach / McGraw Hill
۴) Boeke, J.H. / ۱۹۵۳ Economic & economic Policy of Dual Societies / NewYork
۵) Higgins, Benjamin ۱۹۵۹ / A Critique of Boeke۰۳۹;s Duahstic Theory Economic Development & Cultural Change
۶)تارو، لستر / ۱۹۹۶ / آینده سرمایه داری / ترجمه کیاوند، عزیز / نشر دیدار / تهران
۷) Massel, B.F. & R.R.Nelson / ۱۹۶۲ / Research & Economic Growth / CMR / Vol. IV No.۲
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست