شنبه, ۲۹ دی, ۱۴۰۳ / 18 January, 2025
بوش, تو هیچ کاری نکردی
موضوع خرابکاریهای جرج بوش، رئیسجمهور اسبق آمریکا آنقدر در سطح رسانههای این کشور و کل دنیا سر وصدا به پا کرد که میتوان تقریبا تمام اقشار مختلف آمریکا را به نوعی درگیر خود نمود. از طرف دیگر انتخابات ریاستجمهوری این دوره ایالات متحده هم آنچنان منحصر به فرد و تاریخی بود که رکوردی بیسابقه در تاریخ سیاسی آن ثبت کرد. رئیسجمهور پیشین به عنوان یکی از منفورترین و رئیسجمهور جدید از محبوبترین شخصیتهای زمان خودشان شناخته شدند و همه اینها آنچنان جامعه آمریکا و حتی شاید بتوان گفت دنیا را تکان داد که اصحاب موسیقی هم به هیچ عنوان نتوانستند در برابر این همه جنجال خاموش و بیعکسالعمل بمانند. تصمیمات نادرست و مخرب بوش باعث به وجود آمدن موج سیاسی جدیدی در موسیقی آمریکا شد که هدف آن اعتراض به این تصمیمات بود. این موج با انتخاب باراک اوباما، به عنوان کاندیدای اصلی حزب دموکرات و سپس رئیسجمهور ایالات متحده به اوج خود رسید.
دو هفته پیش از آنکه ریچارد نیکلسون کاخ سفید را در آگوست ۱۹۷۴ ترک کند، استیو واندر آلبومی ارائه کرد با عنوان «اتمام، نخستین عاقبت» این آلبوم چند ترانه قابل توجه داشت که بهطرزی آزاردهنده و زهرآلود با رئیسجمهور پیشین خداحافظی میکرد؛ ترانههایی مثل «تو هیچ کاری نکردی» و «از شنیدن آوازت حالمون بههم میخوره» و به این ترتیب واندر تا آنجا که میتوانست نیکلسون را مورد سرزنش قرار داد. اما به نظر میرسد که وضعیت چهلوسومین رئیسجمهور آمریکا به مراتب از این هم بدتر باشد چون ترانههای ضدبوش خیلی بیشتر از یکی دوتاست. شاید اولین و شدیدترین واکنش از سوی دنیای موسیقی در مارس سال ۲۰۰۳ از جانب ناتالی مِینز در یک مصاحبه با تلویزیون لندن نشان داده شد. ناتالی عضو گروه مطرح «دیکسی چیکس» عنوان کرد که از اینکه بوش همشهری او و اهل تگزاس است خجالت میکشد. دو سال بعد در سپتامبر ۲۰۰۵ کینوست خواننده سیاهپوست آمریکایی هم علنا اعلام کرد که جرج بوش هیچ ارزشی برای سیاهپوستان قائل نیست. از این تاریخ به بعد کمکم اعتراضات و واکنشها علیه بوش در دنیای موسیقی جان گرفت و روزبه روز بیشتر شد. از گروه «چشمان درخشان» و امینم گرفته تا پینک، «دشمن مردم»، «جی زد» و «البو» همگی گوشهای از این جنبش سیاسی را گرفتند.
اگرچه بوش را خیلیها از نظر عدم محبوبیت با ریچارد نیکلسون و رونالد ریگان مقایسه میکنند ولی شکی نیست که هیچکدام از آنها حداقل در دنیای هنر و به طور تخصصیتر موسیقی این همه شاکی و دشمن نداشتهاند.
از این نظر جرج بوش را میتوان نعمتی بزرگ برای شاعران و آهنگسازان به شمار آورد چون الهامبخش کارهای زیادی شد. گروه «بیستی بویز» در ترانه «در دنیایی که دیوانه شد» در سال ۲۰۰۳ ژست مبارزهجویانه بوش را مورد انتقاد قرار داد: «جرج بوش رفتارش مثل یک رامکننده حیوانات است که فقط جلوی دوربین سعی میکند شجاع و جنگجو به نظر برسد». «پرل جم» گروه مطرح پنسیلوانیایی در آلبوم «busleaguer» او را «مردی مطمئن به خود» خواند که «شانسی موفق شد». یکی از بارزترین نشانههای سیاستمداران ناموفقاین است که با کارهای غیرمعقولانه و در عین حال جنجالیشان هدف حملات هنرمندان سیاستگرا قرار میگیرند یا به قولی نمیتوانند در انظار عموم حفظ آبرو کنند. پیش از انتخابات ریاستجمهوری سال ۲۰۰۴ امینم، خواننده پرآوازه در تازهترین اثرش (mosh) درست چند هفته بوش را «تیر نابودی مردم» خواند که البته در آنزمان سرو صدای زیادی به پا کرد. گروه «گرین وی» هم همان روزها آلبوم «احمق آمریکایی» را به بازار عرضه کرده اگرچه مستقیما بوش را خطاب قرار نمیداد، اما کنایههایش بهطرزی انکار ناپذیر رئیس جمهوی وقت را نشانه گرفته بود. البته میدانیم که این تلاشها و اعتراضات پراکنده به جایی نرسید و جان کری، از رقیب سرسختش شکست خورد. اما پس از انتخاب دوباره بوش و به خصوص پس از آنکه حمله به عراق رسوایی بینالمللی را در پی داشت، اوضاع تغییر کرد و ترانهها و موسیقیهای ضدبوش تلختر شد.
قدم اول این جریان تلخ را گروه «چشمان درخشان» (Bright Ayes) با ترانه «وقتی رئیسجمهور با خدا حرف میزند» برداشت. این ترانه در سال ۲۰۰۵ توسط خواننده گروه، اُبِرست obrest اجرا شد و بوش را به عنوان یک دیوانه مذهبی فریبخورده به تصویر کشید. راب تانن بوم، سردبیر مجله موسیقی آمریکایی بلندر (blender) وقتی از نزدیک شاهد اجرای این ترانه در سالن رسمی شهر نیویورک بود، در موردش نوشت: «به طور حتم در کمتر برنامهای پیش میآید که شنونده به طور کامل محو و مجذوب یک ترانه شود. هرگز به عمرم هیچ اثری به این صداقت و جسارت از هیچ خواننده و آهنگسازی نشنیدهام. در زمانی احساس کردم خواننده از شدت تاثر الان است که گریه کند». البته چند ماه بعد و در پی انعکاس تلاشهای دردناک باب دیلن برای رها کردن خودش از سیاست و فعالیتهای سیاسی ابرست هم صحنه را رها کرد و عملا به این ترانهاش پشت نمود و حتی حاضر نشد یک بار دیگر آن را در جایی اجرا کند. او حتی در مصاحبه با گاردین از منتقدانش خرده گرفت که یک هنرمند همیشه که نمیتواند خودش را وقف فعالیتهای سیاسی کند!
البته این عکسالعمل را میتوان تا حدودی قابل بخشش و توجیحپذیر دانست. به طور کلی از اوایل دهه ۱۹۶۰ به بعد هنرمندان عرصه موسیقی سعی کردند تا حد امکان از سیاست فاصله بگیرند. در واقع آنها در رنج ماندن و تحمل کردن نظام حاکم را به انتظارات بیحد و حصر چپیها ترجیح میدادند.
به هر حال پیوستن به موج سیاسی مخالف فقط با خواندن یک ترانه اعتراضآمیز که انجام نمیشد، باید کل هنرشان را وقف این قضیه میکردند و از طرفی این ریسک هم همیشه وجود دارد که با تغییر روند کارها ممکن است نظر مردم و به خصوص طرفداران هم تغییر کند. از جمله کسانی که با وجود این شرایط و در حدود سالهای ۲۰۰۵ و ۲۰۰۶ همچنان در جبهه مخالف هنری فعالیت کردند میتوان از پرل جم با تور «فعالیتهای شورشی نش و نیل یانگ، دو همراه قدیمی آواز با برنامههای تلویزیونی مشهورشان «degavu»، بروس اسپرینگستین و گروه فلامینگ لیپس نام برد. در آلبوم «با رمز و رازهای جنگ» از گروه فلامینگ لیپس ترانه «آواز آره، آره» بیش از همه مطرح شد و بازتاب گستردهای در رسانهها داشت و حسابی رئیسجمهور آمریکا را مورد انتقاد قرار داده بود.
رهبر گروه، وین کوین در این مورد میگوید: «تمام این انتقادات مال خود ما نبود بیشترش را از مردم میگرفتیم، از طرفی دیگر به راحتی میتوانستیم نوعی تشویق خاموش را در بین طرفداران احساس کنیم، انگار همه یکی را میخواستند که این تنفر را ابزار کند».
چند ماه بعد در می ۲۰۰۶، نیل یانگ آلبوم «زندگی با جنگ» را ارائه کرد و در مصاحبهاش گفت: «امیدوار بودم یک خواننده جوانی پیدا شود و این آهنگهای اعتراضی را بخواند ولی هیچ خبری نشد، پس خودم این کار را کردم».
اما همه این فعالیتها در نهایت و در مقایسه با کل آثار هنری که هیچ نشانهای از سیاست بازی نداشت. کمرنگ به نظر میرسید و این سوال در آن سالها مطرح شد که علیرغم این صداهای ضد بوش، آیا اصولا کسی این اعتراضات را میشنود؟ به قول یکی از روزنامههای آن زمان ترانه اعتراضآمیز مثل یک درخت فرضی در حال سقوط است. اگر کسی صدایش را نشنود یعنی سقوط نمیکند و یعنی اصلا صدایی تولید نمیکند.
اما ۲ حادثه باعث شد این درخت واقعا و با صدا سقوط کند، اول جنگ عراق؛ به گفته کوین؛ «اگر ما از بوش متنفریم به خاطر این نیست که آدم بدی است، به خاطر این است که جوانهایمان را به جنگ میفرستد» و دوم طوفان کاترینا و سوءمدیریت دولت در قبال آن.
پس از مصاحبه نیل یانگ و انتقادش از هنرمندان به خاطر سکوتشان در برابر سیاستهای دولت و البته بالا رفتن تعداد تصمیمات نادرست بوش، تعداد خوانندگان معترض باز هم افزایش یافت. از جمله پینک (pink)، تام ویتس (tom waits)، موز (muse)، مینیستری(ministry)، لین کین پارک، سیستم (system if a down)، سونیک یوث(sonic youth)، البو (elbow) و جیمز مکمورتری (mc murtry) بودند که به این جمع اضافه شدند در این میان ترانه «اینجابهجایی نمیرسیم» مک مورتری مشهور شد و رابرت کریستگو، منتقد سرشناس موسیقی راک آن را «بهترین ترانه سیاسی سالهای ۲۰۰۰ خواند». اگرچه همه آثار این خوانندگان به صراحت و شیوایی آهنگ مک مورتری نبود، اما همه به هر حال اشارهای هرچند مختصر به اوضاع سیاسی کشور آمریکا داشتند. اما همه اینها به این معنی نیست که در دنیای هنر موسیقی آمریکا یک جنبش فعال و متقاعدکننده سیاسی به وجود آمده است. مشکل اینجاست که هر کدام از این ترانهها و آلبومها که به بازار عرضه شد برای مدتی کوتاه سرو صدایی به پا کرد و توجه چند نفر را به خود جلب نمود و بعد غائله خوابید و دوباره پس از مدتی به همین منوال؛ همه میدانستند صدایی هست اما فقط صدا، که هیچوقت حداقل تا زمان ریاست جمهوری بوش تبدیل به فریاد نشد.
تانن بوم، سردبیر مجله موسیقی بلندر، رسانهها را مسئول این امر میداند: «آنها (خوانندگان و آهنگسازان معترض) باید واسطهای به جز رادیو و تلویزیون برای انتقال پیامشان پیدا میکردند. خب، هدف از ساختن یک آهنگ یا ترانه اعتراضآمیز چیست؟ کانال کلیر (از بزرگترین شبکههای رادیویی آمریکا) که آن را پخش نمیکند. Mtv هم که نمایشش نمیدهد. فکر میکنم یک چیزی بسیار فراگیرتر و موثرتر لازم است. به عقیده من در زمان ما نوعی بیاعتمادی نسبت به روش سنتی ترانههای اعتراضآمیز وجود دارد». او چندگانگی فرهنگی عصر دیجیتال را مقصر اصلی میداند. «در سالهای دهه ۶۰ که اعتراض علیه جنگ ویتنام دامنگیر دنیای موسیقی شد، اگر میخواستی صدایت را به گوش دورترین آدمها هم برسانی کافی بود بدهی ترانهات را در رادیو پخش کنند، آن وقت ظرف یک هفته همه آن را میشنیدند، اما حالا یک شبکه با ایستگاه رسانهای ثابت که همه به آن توجه کنند وجود ندارد، حتی یک رسانه واحد همگانی هم نداریم».
وین کوین (wayne coyne) رهبر گروه فلامینگ لیپس از جنبه دیگری به قضیه نگاه میکند. از نظر او مشکل اصلی تفاوت مردم دهه ۶۰ و مردم سالهای ۲۰۰۰ است که قضیه را بغرنج کرده: «برادرهای بزرگترم وقتی به دبیرستان میرفتند، جنگ ویتنام شروع شد. آن موقع ۲ تا از همکلاسیهایشان را برای شرکت در جنگ انتخاب کردند و به ویتنام فرستادند. ۲ هفته بعد هر دوی آنها کشته شدند و این موضوع تاثیر بسیار بد و عمیقی روی برادرهایم و بقیه همکلاسیها گذاشت. اما حالا وقتی گروه گرین دی (Green day) یک ترانه انتقادآمیز میخواند، میگویند آهنگ خوبی بود پسر، حتما توی آیپاد جدیدم میریزمش! مشکل اینجاست که جوانهای ما دیگر مثل آن موقع کشته نمیشوند، یعنی کسی تحت تاثیر آنها قرار نمیگیرد. به نظر من خیلیها تاثیرات بوش را واقعا نفهمیدند، نه اینکه نتوانند بفهمند، نه! فقط هیچ اهمیتی به این قضیه نمیدهند».
با نگاهی اجمالی به تمام ترانههایی که علیه ریاست جمهوری جرج بوش ساخته شده میتوان به این نتیجه رسید که کمبود اصلی، فقدان شور و احساس نبود، بلکه عدم همبستگی بین این هنرمندان بود.
این عدم همبستگی آثار اعتراضآمیز هنرمندان موسیقی را آنچنان پراکنده میکرد که عملا اکثریت مردم آنها را نمیشنیدند و این ادامه داشت تا زمانیکه باراک اوباما، کاندیدای متفاوت ریاست جمهوری رسما در برابر سایر رقبا صفآرایی کرد. البته به قول کریستگو، منتقد سرشناس موسیقی، از آنجا که مسائل فرهنگی همیشه در نگاه به گذشته اغراقآمیز و خیالی روایت میشوند، شاید موسیقی اعتراضآمیز دهه ۶۰ هم آن چنان پرطمطراق و تاثیرگذار نبوده و شاید هم روزی، بنا به همین سنت دیرین تلاشهای خوانندگان زمان ما هم در تاریخ دهان به دهان بگردد و از آنها تجلیل شود.
اما نگاهی هم بیندازیم به موسیقی در دوران ظهور اوباما .... باراک اوباما بدون شک یکی از مجبوبترین و مردمیترین رئیسجمهورهایی است که تا به حال آمریکا داشته. او هوشمندانه و شیوا سخن میگوید و روابط گرمی با مردم دارد؛ هنوز طوری هست که به یک خبرنگار تلفن بزند و از اینکه کارهایش را به هم ریخته از او عذرخواهی کند. او حتی پیش از اینکه پایش به کاخ سفید برسد، الهام بخش بسیاری از آهنگسازان شد، تا ترانههای پیامآور صلح طرفدار اوباما جایگزین آهنگهای تلخ و انتقادآمیز ضد بوش در موسیقی آمریکا شود.
در سپتامبر ۲۰۰۸ یکی از سیاستهای پربیننده در آمریکا طی یک آگهی از تمام کسانی که آهنگ یا ترانهای مربوط به اوباما دارند، خواست آنها را برای مسئولان این سایت ارسال کنند و جالب آنکه تنها ظرف کمتر از یک ماه بیش از ۲۰۰۰ اثر به سبکهای مختلف برای سایت فرستاده شد. جی-زد، نیل یانگ، رولینگ استونز، دلا، نینا سیمون و کانی وست از سرشناسترین خوانندگانی هستند که در جبهه او با فعالیت کردهاند.
ژانویه امسال سخنرانی جنجالی اوباما در نیوهمپشایر تهیه کننده گروه بلک آید پیز (Black eyed peas) با نام (will i am) را بر آن داشت تا برای متن سخنرانی آهنگ بسازد. نتیجه کار ساخت ترانهای بود به نام «بله، ما میتوانیم» که در مراسمی تبلیغاتی توسط چهرههای مطرحی مثل جان لجند، ستاره R&B، اسکارلت جوهانسون ستاره سینما، کریم عبدالجابر و تعدادی دیگر از هنرمندان اجرا شد. این ترانه از مشهورترین ترانههای اوبامایی محسوب میشود. بعضی خوانندگان هم اگرچه از ابتدا اشعارشان چندان اوبامایی نبود، اما تحتتاثیر جو موجود آنها هم وارد میدان شدند.
گروه راک «تویستد سیستر (twisted sister) ترانهای داشت با نام «من راک میخوام» اما وقتی نیک اسفورد و سیمپسون، دو خواننده گروه آن را در کنسرتی در کالیفرنیا اجرا کردند مردم به جای «من راک میخوام» خواندند: «باراک میخوام» و جالب اینکه جیجی فرنچ مسئول گروه هم این ترانه را بازسازی کرد و این بار واقعا در آن خواند: «باراک میخوام». سیمپسون میگوید: «اولین بار اوباما را در شوی تلویزیونی اپرا ونیفری دیدم و با اینکه آن زمان چندان شهرتی نداشت جذب حرفهایش شدم و آنها را تا آخر شنیدم و احساس کردم آن فاکتور لازم را دارد، امیدوارم از پس همه چیز بربیاید».
اما شاید جالبترین قسمت ماجرا به مراسم افتتاحیه جشن ریاست جمهوری اوباما مربوط شود.
یک مجموعه جذاب و کامل از مطرحترین و محبوبترین هنرمندان موسیقی آمریکا، جی-زد، استینگ، آرتا فرانکلین، یویوما، آلیسیا کیز، شاکیرا، استیوی واندر و بسیاری دیگر که هر کدام به نوبه خود نقشی و اجرایی در برگزاری این مراسم افتتاحیه داشتند. شاید بتوان پراحساسترین اجرا را، اجرای بیونسه ناولز دانست، وقتی ترانه «بالاخره» را خواند آنچنان تحتتاثیر قرار گرفته بود که اشک در چشمهایش جمع شد و از صحنه بیرون رفت!
تمام این جریانات باعث شد موسیقی دوباره وارد دنیای سیاست شود و خیلیها به یاد آوردند که در موسیقی به جز سرگرمی و هنر محض چیز دیگری هم باید وجود داشته باشد، چیزی مثل یک پیام مهم و عملی برای زندگی اجتماع. با به قدرت رسیدن باراک اوباما و به خصوص پس از بحرانهای بسیار موجود، امید جدیدی برای بهبود اوضاع در دل مردم آمریکا نقش بسته و تمامی این هنرمندان امیدوارند تلاشهای هنری، سیاسیشان به هدر نرود. به قول وین کوین، رهبر گروه فلامینگ لیپس: «برادرهای بزرگترم میگویند بیتلها باعث تمام شدن جنگ ویتنام شدند. خب کسی چه میداند شاید یک روزی هم در ۲۰ سال آینده مردم بگویند فلامینگ لیپس «آواز آره، آره» را خواند و اوباما به رئیسجمهوری انتخاب شد!».
مترجم: آزاده رجایی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست