شنبه, ۲۹ دی, ۱۴۰۳ / 18 January, 2025
مجله ویستا

آدم و طبیعت در قاب تصویر


آدم و طبیعت در قاب تصویر

نگاهی به چند مستند به نمایش درآمده در جشنواره سینما حقیقت

سومین جشنواره فیلم‌های مستند سینما حقیقت امسال با شعار «سینمای مستند برای همه» از روز پنجشنبه ۲۳ مهر فعالیت خود را آغاز کرد و روز سه‌شنبه ۲۸ مهر به کار خود پایان داد. برگزاری جشنواره امسال با فراز و نشیب‌هایی همراه بود. قرار بود مرتضی رزاق‌کریمی به عنوان دبیر افتخاری این جشنواره حضور داشته باشد، اما این تهیه‌کننده سینمای مستند به دلیل بیماری از همراهی با این رویداد بازماند. در این جشنواره ۱۰۵ فیلم مستند برگزیده‌ ایرانی و ۳۵ فیلم مستند منتخب خارجی از ۱۹ کشور دنیا در ۱۲ بخش مستقل مسابقه ملی، مسابقه مستندهای علمی‌ (با گرایش مستندهای پزشکی، تکنولوژی و آغاز حیات)، مسابقه فرش ایرانی، مقاومت و بیداری، مرور آثار برگزیده‌ دومین دوسالانه‌ جایزه بزرگ شهید آوینی، نمایش‌های ویژه، روزگار ما، مستند تجربی، مستند انیمیشن، مستندهای سینما، چشم‌انداز سینمای مستند روسیه و مرور فیلم‌های برگزیده‌ دوره دوم به نمایش درآمدند. جشنواره امسال در فضایی آرام‌تر و با استقبال کمتری از سوی مخاطبان برگزار شد. حتی می‌توان گفت سطح کیفی فیلم‌ها نیز به نسبت ۲ دوره گذشته افت محسوسی داشت. در مطلبی که می‌خوانید برخی فیلم‌های به نمایش درآمده در این جشنواره بررسی شده‌اند.

خون است دلم برای ایران / سید جواد میرهاشمی: فیلم‌های مستند زندگینامه‌ای امسال یکی از پرتعدادترین فیلم‌های جشنواره بودند. « خون است دلم برای ایران» هم یکی از این آثار است که به زندگی منوچهر ستوده می‌پردازد. ساختار روایتی فیلم بسیار ساده است و بیش از آن‌که شبیه یک مستند سینمایی باشد، یادآور فیلم‌های مستند تلویزیونی است که در آن دوربین همراه شخصیت مورد نظر به محل‌های مختلف سرک می‌کشد و داستانی را روایت می‌کند.

منوچهر ستوده شخصیتی است که در خصوص جغرافیای سیاسی، فعالیت‌های ارزشمندی انجام داده و شعر معروف «خون است دلم برای ایران» نیز توسط او در سال ۱۳۲۱ سروده شده است. این موضوع یکی از محورهای فیلم است، اما نکته جالب توجه این است که فیلم تقریبا تا نیم ساعت اول خود اشاره‌ای به اهمیت این شخصیت نمی‌کند. به هرحال همه افرادی که به تماشای چنین فیلمی‌ می‌نشینند از اهمیت چنین شخصیتی آگاه نیستند و باید بدانند فردی که زندگی او را بر پرده سینما می‌بینند از چه اهمیتی برخوردار است.

ایده‌های فیلم محدود به چند صحنه قطع و وصل شدن گوشی تلفن، سرک کشیدن دوربین از پشت درخت و نشان دادن استاد ستوده، سیاه و سفید کردن بخشی از تصاویر، نمایش قلعه اسماعیلیه و قرار دادن صدای شمشیر روی تصویر و چند صحنه مشابه است. یکی از مشکلات فیلم ریتم کند و کشدار آن است که در عمل دنبال کردن چنین داستانی را با سختی همراه می‌کند؛ البته فیلم نام خوبی دارد و چهره‌های حاضر در آن نیز می‌تواند اعتبار و وزنه‌ای برای فیلم باشد.

● زیر صفر / سعید نبی

زندگی کارگران تاکنون در فیلم‌های مستند و داستانی فراوانی دستمایه فیلمسازان مختلف قرار گرفته است. در این فیلم نیز که سعید نبی آن را ساخته زندگی کارگران کفاشی مورد توجه واقع شده است. فیلم شروع جذابی دارد.

تصاویر ابتدایی مربوط به یک سلاخی است که در آن گاوی ذبح می‌شود، پوست آن کنده و بعد از نمایش مراحل پرداخت چرم، داستان وارد فضای بازار کفش می‌شود. رفت و آمد دوربین به بخش‌های مختلف این بازار نیز از طریق حرکت زنی کولی است که به مغازه‌های مختلف می‌رود و برای آنها اسفند دود می‌کند.

مهم‌ترین ویژگی فیلم «زیر صفر»، فضاسازی آن است که به نظر می‌رسد با تسلط کارگردان بر این فضا، از تمامی ‌عناصر موجود در فضاهای کارگری از جمله تصاویر و عکس‌ها، موسیقی‌ها، ترانه‌ها و... بهره گرفته شده است. ریتم فیلم به تبعیت از ریتم کار در این فضا بشدت تند است. دوربین در هیچ نمایی ثابت نیست و هر از گاهی با ظرافت به سمت کفش‌های افراد حرکت می‌کند. در جایی از فیلم وقتی به استفاده از مواد مخدر در میان کارگران کفاشی اشاره می‌شود، نماهایی که از سیگار کشیدن افراد گرفته می‌شود بیشتر است.

زیر صفر، مشکل اغلب فیلم‌های مستند سینمای ایران را دارد. این‌که زمان آن بیش از حد طولانی است. البته این کار معمولا با چنین هدفی صورت می‌گیرد که زمان فیلم به فیلم‌های بلند نزدیک شود تا قابل عرضه در شبکه ویدئویی باشد، اما در این زمان طولانی گاهی فیلم نگاهی جانبدارانه و یک‌طرفه نسبت به موضوع دارد و مثلا در مقابل طرح مشکلات صنعت کفش و صدماتی که این صنعت از ورود کفش خارجی خورده به این نکته اشاره نمی‌شود که صنعت داخلی تا‌چه‌‌اندازه تامین‌کننده نیازهای مردم است. حضور فردی شیرین زبان در فیلم که به بیان حرف‌های انتقادی می‌پردازد از دیگر بخش‌های جذاب و قابل توجه فیلم است.

● سوار خسته می‌تازد/ المیرا مقدم

یکی از اتفاق‌های جالب جشنواره امسال، ارائه ۴ فیلم با موضوع مسعود کیمیایی و آثار او به جشنواره بود. فیلم‌های «سوار خسته می‌تازد» ساخته المیرا مقدم و «قیصر چهل سال بعد» ساخته مسعود نجفی ۲ فیلم راه یافته از این ۴ فیلم به بخش مسابقه جشنواره بودند.

سوار خسته می‌تازد، ساخته کارگردان جوانی است که پیش از این به عنوان عکاس در سینمای ایران فعالیت داشته و فیلم رئیس، ساخته کیمیایی را نیز عکاسی کرده است. این فیلم مانند اغلب آثار پرتره‌ای بر پایه تعداد زیادی گفتگو با شخصیت‌های مختلف که نسبت به سوژه اصلی داستان مسعود کیمیایی آشنایی دارند، ساخته شده است.

رضا احمدی، جمشید ارجمند، داریوش ارجمند، بهروز افخمی،آیدین آغداشلو، رامبد جوان، اسحاق خانزادی،محمد مهدی دادگو، اکبر رادی، فهیمه راستکار، مرتضی شایسته، عباس شباویز، پری صابری، جواد طوسی، علی اصغر طبسی، بهروز غریب‌پور، اصغر فرهادی، فرامرز قریبیان، ایران کیمیایی، داریوش مهرجویی، جمشید مشایخی، اکبر معززی و... برخی از افرادی هستند که در این فیلم با آنها گفتگو شده که در میان آنها چهره‌های فراوانی هستند که به طور معمول در چنین مستندهایی حاضر نمی‌شوند و همین مساله امتیاز فیلم است. فیلم با نمایشی کلیپی از تصاویر بنزهای مختلف به عنوان یکی از مولفه‌های سینمای کیمیایی آغاز می‌شود و پس از آن دوربین به خودش می‌رسد. نمایش تصاویری از ده‌ها کلاه، کفش و ساعت مچی در اتاقی که حجم فراوانی از کتاب‌ها در آن تلنبار شده‌اند نشان‌دهنده آشفتگی ذهنی این فیلمساز است. وجه مهم فیلم نمایش خودشیفتگی این فیلمساز است که حتی جای دوربین را هم خودش تعیین و کادر آن را تنظیم می‌کند.

فیلم سوار خسته می‌تازد، اثر صریح و با جسارتی است و شیطنت خاصی در فیلم دیده می‌شود که در کارهای شسته رفته شاهد آن نیستیم و همین موضوع تماشای این اثر و دنبال کردن داستان را لذت‌بخش می‌کند. برخلاف برخی فیلم‌های ساخته شده درباره این کارگردان که نگاهی کاملا ستایش‌گرانه نسبت به این فیلمساز دارند، در این فیلم چهره واقعی فیلمساز به دور از کلیشه‌های رایج نمایش داده شده است. کلیپ دیگری نیز در فیلم وجود دارد که ترکیبی از تصاویر گریه و بغض و اسلحه به عنوان مولفه‌های فیلم‌های کیمیایی است که با همراهی صدای رضا یزدانی سبب می‌شود وقتی فیلم از ریتم می‌افتد، تماشاگر احساس خستگی نکند. تطابق دیالوگ‌ها با صحبت‌های امروزی آدم‌ها، نمایش ۲ فیلم کوتاه از کیمیایی و انتخاب‌های درست صحنه‌هایی از فیلم‌های این فیلمساز، برخی از نقاط قوت فیلم است. پایان‌بندی فیلم نیز گویای همه مسائل درباره این فیلمساز است. جایی که او پس از پایان فیلم از فضایی شبه دکور مانند خارج می‌شده و این نکته برای مخاطب تداعی می‌شود که گویی او بازیگری بوده که تا این لحظه در مقابل دوربین فیلمساز نقش مسعود کیمیایی را بازی کرده است!

● صاحبقرانیه / امیررضا سالاری

برای بیشتر تماشاگران فیلم «صاحبقرانیه» تصور می‌کنند که قرار است در قالب چنین فیلمی، ‌شاهد روایتی کسالت‌آور از سابقه ساختمانی تاریخی به نام صاحبقرانیه باشند، اما از همان دقایق ابتدایی فیلم، نثر و متن فاخر فیلم که توسط جلال‌الدین کزازی نوشته شده، ذهن مخاطب را آرام آرام با فیلم درگیر می‌کند.

باغ‌ها و کاخ‌ها همیشه سرگذشتی شنیدنی و جالب دارند و این همان نکته‌ای است که فیلمساز بدرستی از آن استفاده می‌کند و با نگاهی جزئی‌نگرانه که کمتر در فیلم‌های ایرانی اینچنینی شاهد هستیم و بیشتر مشخصه‌ای ممتاز در فیلم‌های خارجی است ابتدا به سراغ تاریخچه و سپس به سراغ بخش‌های مختلف این بنا می‌رود و حکایت‌هایی جالب را روایت می‌کند. اهمیت این کاخ و دیگر کاخ‌های ایرانی نیز به این دلیل است که در ساخت این بناها از همه ظرفیت‌های هنرهای ایرانی استفاده شده و بررسی یک بنا به معنی بررسی تاریخ هنر یک دوره است. در اغلب فیلم‌های مستندی که موضوع یک بنای تاریخی است دوربین همواره به شکلی ثابت کاشته می‌شود و فیلم از نماهایی طولانی تشکیل می‌شود، اما حرکت‌های آرام و نرم دوربین در این فیلم یکی از امتیازهای مهم آن است. فیلمساز در فیلم صاحبقرانیه از موسیقی‌های قدیمی ‌و سنتی ایرانی بخوبی بهره برده است.

شیوه روایت فیلم گاهی تنه به تنه پرده‌خوانی‌ها می‌زند. فیلم با نمایش یک عکس به معرفی افراد می‌پردازد و سپس بخشی از تاریخ آن دوره خاص را براساس آن تصویر روایت می‌کند. انتخاب تصاویر نیز نقطه قوت دیگر فیلم است. مثلا زمانی که درباره یک قالی صحبت می‌شود، تصاویری قدیمی‌ از قالیبافی مربوط به همان دوره به نمایش درمی‌آید. در مجموع صاحبقرانیه به عنوان مستندی که موضوع آن یک بنای تاریخی است موفق می‌شود تا زوایای مختلفی از این بنا را به شکلی دقیق و درست به مخاطب خود معرفی کند و البته در این مسیر از عنصر جذابیت نیز غافل نمی‌شود.

● زاگرس/ منوچهر طیاب

جغرافیای منطقه زاگرس، جغرافیای جذابی است که اگر فردی به این منطقه سفری داشته باشد، حتما متوجه آن خواهد شد. در طول سلسله کوه‌های زاگرس شهرها و تمدن‌های مختلفی شکل گرفته است و در حال حاضر بخش مهمی ‌از سدسازی کشور در این نقطه متمرکز شده است. در نگاه اول به نظر می‌رسد فیلم زاگرس قصد دارد روایتی از فضای امروزی زاگرس داشته باشد، اما هرچه فیلم جلوتر می‌رود متوجه می‌شویم داستان تنها متمرکز بر گذشته این سرزمین است و قرار است باز هم شاهد همان حرف‌هایی باشیم که تاکنون در فیلم‌های مختلفی درخصوص تخت جمشید، نقش رستم، پاسارگاد و... شنیده‌ایم.

تمهید فیلم برای روایت این سوژه تکراری، استناد به سفرنامه یک شخصیت خارجی است که سال‌ها قبل همین مسیر را طی کرده است. گفتار متن فیلم از زبان این شخصیت بیان می‌شود و البته شخصیت کلیشه‌ای دیگری یک عکاس نیز در فیلم حضور دارد که قرار است با سفر در این مسیر و عکاسی از بناهای تاریخی بخش‌هایی از قصه فیلم را روایت کند. یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های آثار مستند بازسازی صحنه‌ها به کمک انیمیشن یا تصاویر زنده است که در این فیلم محدود به چند صحنه خاص از قبیل صحنه درست کردن دسته شمشیر و نمایش صف‌آرایی یک سپاه است. نمایش برخی از سنت‌های محلی مانند مراسم عزاداری امام حسین (ع) در لرستان نیز از بخش‌های جذاب فیلم است که خودش می‌تواند دستمایه ساخت فیلمی‌مستقل باشد. اما کلیت فیلم پایین‌تر از توقعی است که می‌توان از ساخت فیلمی‌در خصوص این مسیر تمدن‌ساز داشت.

رضا استادی