شنبه, ۶ بهمن, ۱۴۰۳ / 25 January, 2025
روشنفکری دینی , سکولاریسم و مبارزه
اکنون مدتی است که بحثها درباره موضوع روشنفکری دینی دامن پیدا کرده و هر مجله و روزنامهای در این باب سخنی و نقدی چاپ میکند. بگذریم از اینکه چقدر این نقدها و نظرها منصفانه و اخلاقی و علمی است و چقدر بهقصد بهرهبرداریهای سیاسی اصحاب قدرت و اینکه حتی چه میزان از نقد و نظرهایی که عنوان میشود بر پایه مکتوبات و محصولات فکری اصحاب این حلقه است. این بیانصافیها و نقدناشناسیها بماند برای تاریخ که خودش حق را از باطل جدا خواهد کرد. اما آنچه برآنم داشت تا این مطلب را بنویسم، پروندههایی با عنوان دینداری و روشنفکری بود که در نشریات بهچاپ میرسد و مجموعهای از نقدها و دیدگاههای مختلف درباره این است که آیا روشنفکری دینی بهپایان رسیده است و ما باید از مرگ آن سخن بگوییم و بهطورکلی اینکه آیا روشنفکری دینی اصطلاحی پارادوکسیکال است و بهقول آقایان «مثلث هشت ضلعی»، «آهن کچی» یا «آبغوره فلزی» است !؟
دراینباره نکاتی شایسته تذکر است. اگرچه سخن بسیار است و حتی میشود ادعا کرد علت بسیاری از این اشتباهات و سوءبرداشتها، غفلت از مطالعه متون مرجع این روشنفکران است وگرنه روشنفکری در نزد این طایفه معنای کاملی دارد و حداقل از این مقدار انسجام برخوردار است که بتواند بر سردفتر اصحاب این جریان نوشته شود. این جدای از آن است که برای روشنفکری دینی میتوان یک عقبه بلند به درازای تمام تاریخ ایرانی و اسلامی جست و آن را جریانی در پی تمام تلاشها و جنبشهایی که در ایران برای اصلاح امور دینودنیا آمدهاند دانست. و بهنظرم میرسد این بحثهایی هم که درباره دو بخش این تعریف یعنی «روشنفکری» از یک سوی و «دینداری» از سوی دیگر صورت میگیرد، ریشه در عدمدرک تاریخی این مفهوم دارد. عدمدرک، بدینمعنا که ما شرایط و جغرافیایی را که این روشنفکران در آن ضرر کردهاند بهدقت مورد واکاوی قرار ندادهایم و بهتعبیر درستتر دکتر شریعتی که از اصطلاح «جای گاه» برای بیان شرایط اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و تاریخی جامعه استفاده میکرد؛ باید گفت ما نسبت به این «جای گاه» در حالتی از غفلت بودهایم و هستیم و بهنظر میرسد همین غفلت بههمراه پارهای سوءتفاهمهای دیگر باعث پارادوکسیکال پنداشتن اصطلاح روشنفکری دینی شود. رای بررسی این مطلب اگر به ابعاد و فضای سیاسی و فرهنگی و اجتماعی جامعه در همین دوره اخیر یعنی همین صدساله اخیر بهخصوص دوره پیش از انقلاب و پس از آن بهدیده تامل بنگریم و روشنفکران را موجوداتی که از کرهای دیگر آمدهاند و از کرهای دیگر سخن گفتهاند؛ ندانیم، میتوانیم بهروش خوبی برای روشنشدن تاریکیهای این بحث برسیم و معنای پسوند «دینی» را بهشکل دیگر و از زاویه دیگر درک کنیم. در آن صورت دیگر پسوند دینی را بهمعنای متصلب ایدئولوژیک آن تصور نخواهیم کرد.
بلکه حتی میتوان آن را صفتی برای مومنان در یک جامعه سکولار دانست. از این نظر دیگر سکولارها، لاقید و بیدین نیستند، بلکه مومنترین و متشرعترین افراد را نیز میتوان در این طایفه یافت. این را از آن جهت گفتم که درباره معنای سکولاریسم نوعی سوءتفاهم پیش آمده و سکولاریزم بهعنوان یک ظرف که همچون دموکراسی حافظ رای مردم است، با یک سیستم فلسفی همچون ماتریالیزم که در برابر تفکر دینی قرار میگیرد، متفاوت است و این اشتباهی است که باعث میشود در بسیاری مواقع، سکولارها، بیدین و لاقید خوانده شدند و مذهبیها، مخالف سکولاریسم. البته نمیخواهم بگویم که روشنفکری دینی عین سکولاریزم است.
درمیان این طایفه هستند کسانی که نقدهایی به سکولاریسم دارند ولی از این سخن بههیچوجه این معنا مستفاد نمیگردد که روشنفکری دینی و روشنفکران دیندار نمیتوانند سکولار بیندیشند.
از سوی دیگر اگر بخواهیم پسوند دینی را با رویکرد تاریخی مورد مطالعه قرار دهیم میتوانیم آن را حاصل یک تجربه گرانقیمت تاریخی برای روشنفکری ایرانی بدانیم.
جریانی که از سیدجمال آغاز شده و تا به امروز بسیار مورد توجه بوده. توجهی که ریشه در درک درست تاریخی و زمانشناسی در ارائه مباحث و راهحلها داشته. روشنفکری دینی از آغاز از سویی در برابر استبداد ایستاده و از سوی دیگر با امپریالیسم و استعمار مخالف بوده.
از سویی سرمایهداری و تمدن غربی و انسان بیخود را نقد کرده و از دیگر سوی با ازخودباختگی و خودشیفتگی و گذشتهپرستی شرقی مخالفت کرده. از سویی از ماکیاولیسم مذهبی نالیده و از سوی دیگر به اخلاق و انسانیت و توجه به گوهر دینداری نظر داشته. از سویی فرهیختگان و روشنفکران را خطاب قرار داده و کیمیای آزادی را طلب کرده و از سوی دیگر از دردهای تودهها گفته و بیانصافیها و بیعدالتیها و بیاخلاقیها را نقد کرده است و بیتردید این حقگوییها و حقجوییها بر بسیاری از ارباب قدرت و منزلت گران آمده و چون همیشه ایام سعی در سربهراهکردن آنان داشتهاند. این ماجرا از زمان سیدجمالالدین اسدآبادی آغاز میشود. مردی که همه قدرتهای سیاسی، مذهبی و اقتصادی زمان خود را به چالش کشید و یکتنه در برابر آنان ایستاد او که نه مرعوب تیغ شد نه مدهوش طلا و نه مفتون تسبیح.
او در واقع برای جهان اسلام سقفی دیگر گشود و طرحی نو در انداخت و به جرأت میتوان گفت اغلب جریانات روشنفکری و نواندیشی در جهان اسلام خود را مدیون او میدانند. از نظر سیاسی اعتقاد سید به مبارزه برای احقاق حقوق مردم بر بنیاد قانون، بیعت، شورا و دموکراسی و اینکه روح قرآن با افکار آزادیخواهانه تطابق دارد، همچنین آموزه اساسی او درباره «تنویر عقول و تطهیر نفوس» و این مسئله که ظلم علت تمام مصائب مملکت ماست؛ سرچشمه حرکتها و جنبشهای بعدی شد. حال روشنفکری با یک چنین وسعت نظر و دقت عملی وقتی دربرابر قدرت رسمی میایستد، دو راه دارد یا اینکه سربهزیر آورد و تسلیم شود یا اینکه سربلند کند و فریاد برآورد و سید، آنجا روشنفکر شد که فریاد زد.
مهدی بازرگانی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست