یکشنبه, ۷ بهمن, ۱۴۰۳ / 26 January, 2025
زمستان بی پایان برای کارتن خواب ها
دانستن اینکه امسال سرمای بیسابقه تهران جان حتی یک کارتنخواب را هم نگرفته است، خواب شبهای زمستان پایتختنشینان را آرامش میبخشد و سر زدن به گرمخانهها، این آرامش را بیشتر میکند.
اما به نظر میرسد شهرداری در حمایت از بیخانمانها تنها مانده است و تاکنون هیچ نهاد حمایتی دیگر برای حمایت از کارتنخوابها قدمی برنداشته است و اگر این وضعیت پیش رود، با اضافه شدن تعداد کارتنخوابها، هر ساله نیاز به گرمخانههای بیشتری خواهیم داشت؛ چون تلاشی برای بازگرداندن این قشر آسیبدیده به زندگی عادی صورت نمیگیرد.
کارتنخوابی آخر خط یک زندگی آسیبدیده اجتماعی است که معمولا از اعتیاد، بزهکاری، مشکلات خانوادگی و... شروع میشود. این افراد بیشتر وقتها از محیطی فرار میکنند که خوابیدن در خیابان برایشان آرامشبخش است اما دردسر آنها با سرد شدن هوا شروع میشود و امسال که سرمای بیسابقه زودتر از انتظار از راه رسید، این دردسر شدت بیشتری گرفت و بدون شک اگر سرپناهی به نام گرمخانه برای کارتنخوابها ساخته نشده بود، اجساد کهنهپوشانی که به خواب ابدی فرو رفته بودند برای تعیین دقیق علت مرگ به دستور بازپرس ویژه قتل روانه پزشکی قانونی میشدند.
● فرار از پلیس، نه فرار از سرما
راننده مینیبوس قراضهای که هر روز با سه سرنشین شهر را بالا و پایین میرود، اینبار در خیابان کریمخان زند ترمز کرد، چون قرار بود در جمعآوری کارتنخوابها یک خبرنگار هم همراه آنها باشد. مامور پلیس، مددکار اجتماعی و نیرویی از شهرداری اکیپ جمعآوری بیخانمانها و انتقال آنها به گرمخانهها را تشکیل میدهند.
مبنای گشتزنی پیامهای شهروندان است که از طریق ۱۳۷ به این اکیپ اعلام شده است. مددکار جوان هم پاتوقهایی را بلد است که به آنجا هم سر میزنیم ولی از کارتنخوابها خبری نیست.
در حالی که ما مشغول گشتزنی هستیم، ۲۴ اکیپ دیگر همچنین ماموریتی را بر عهده دارند. این موضوع را <نجمالدین محمدی> گفت که مدیرکل آسیبهای معاونت اجتماعی شهرداری تهران است. هرچند این تعداد واحدهای گشت برای انجام چنین ماموریت مشخصی کم به نظر نمیرسد، کار کند پیش میرود و مینیبوس وسیله مناسبی برای این کار نیست. محمدی در این مورد میگوید: <هنوز امکانات بهتری در اختیار نداریم.>
سرمای شدید هوا باعث میشود تعجب کنم وقتی میشنوم بعضی کارتنخوابها موقع انتقال به گرمخانه مقاومت میکنند. آنها میترسند به زندان منتقل شوند و مورد بدرفتاری قرار بگیرند و حضور پلیس به همین خاطر ضروری است؛ اما شاید گاهی این لباس سبزرنگ باعث فراری شدن کارتنخوابها شود. در خیابان شهید نواب صفوی، زیر پل هلالاحمر به یکی از پاتوقهای کارتنخوابها میرسیم. پتو و لوازم دیگری که برای خوابیدن آماده شده است، این احتمال را که بیخانمان همین اطراف باشد، قوت میبخشد. شاید آنها با دیدن پلیس ترسیده و گریختهاند. دیدن این مرد و مواردی شبیه به این باعث شد از محمدی بپرسم اگر حضور پلیس ضروری است، بهتر نبود این ماموران با لباس شخصی حاضر میشدند؟ و بشنوم: <به نظر من حضور پلیس با لباس فرم هیچ حساسیتی ایجاد نمیکند. پلیس ما را خیلی کمک کرده است و آنها مددکارانه برخورد میکنند. تا به حال ضرورت حضور پلیس با لباس شخصی احساس نشده است.>
● جانپناهی برای بیخانمانها
گرمخانه تمیزتر از آن چیزی است که شما فکرش را میکنید. سالنی که روزی ورزشگاه بانوان بوده، با دو بخاری بزرگ و ۵۰ تخت دوطبقه تبدیل شده است به گرمخانه میدان بهمن. تختها پرند و مسوولان گرمخانه مشغول تدارک امکانی هستند که مددجویان خودمعرف روی زمین بخوابند.
آخرین مددجوی خودمعرف مرد میانسال ژولیدهای است که با لباس دودگرفته وارد میشود. سر و وضعش نشان میدهد ساعتها کنار آتش با سرما کلنجار رفته و پس از ناتوان شدن، راه اینجا را در پیش گرفته است. در این حال نشستن کنار بخاری و تعارف یک پیاله خوراک لوبیا و یک لیوان چای او را ذوقزده میکند. اما او با چیزی برخورد میکند که برایش بارها باارزشتر از گرمای بخاری است. مددکار با این مرد ژولیده دست میدهد، او را <آقا> خطاب میکند و مشغول گپ و شوخی با کارتنخواب تازهوارد میشود. بدون شک مرد ژندهپوش به خاطر ساعتها یا شبهایی که کنار آتش سر کرده تا به گرمخانه نیاید فکر میکند و با ورانداز کردن این محیط، به آنچه در ذهن داشته ریشخند میزند.
● نقش کمرنگ کارتنخوابها در فیلمنامه زندگی
اگر تا به حال گرمخانهنشینها را با عنوانهایی مثل مددجو، کیس، متهم، بیمار، کارتنخوابها و متکدی میشناختید، پس از پا گذاشتن به پاتوق گرم آنها میفهمید همهشان <سیاهیلشکر> هستند. شاید برخی از اهالی گرمخانه معتاد نباشند، بعضیهایشان تا به حال مرتکب خلافی نشدهاند و یا تعدادی از آنها هرگز به تکدیگری روی نیاوردهاند؛ اما همه آنها <سیاهیلشکر> هستند و از این راه پول درمیآورند. شاید باورتان نشود اگر بگویم اهالی گرمخانهها را بارها و بارها در فیلمها دیدهاید. مرد جوان اولین نفری بود که این موضوع را برایمان تعریف کرد و سپس دیگران حرف او را تایید کردند: <کاری از دست ما برنمیآید و جایی بهمان کار نمیدهند. فقط گاهی فیلمسازها سراغمان میآیند و برای سیاهیلشکر از ما استفاده میکنند. پولی هم که بهمان میدهند تا مدتی برای تهیه سیگار و بلیت اتوبوس کافی است...>
آنها از اینکه به بازی گرفته میشوند خوشحالند اما این موضوع که در فیلمنامه زندگی نقشی پررنگتر از سیاهیلشکر برایشان نوشته نشده دلگیرکننده است. وقتی زمان بیشتری را با مددجویان این گرمخانه میگذرانیم، این حس عمیقتر میشود. آشنایی با کارتنخوابی که در رشته حقوق لیسانس دارد، پیرمردی که پیکرتراش ماهری است و مرد میانسالی که در خارج از کشور تحصیل کرده و انگلیسی را فوت آب است میتواند دلایل محکمی باشد که ذهنیت ما را نسبت به کارتنخوابها تغییر دهد. به گفته محمدی تاکنون ۷۵۵ نفر کارتنخواب توسط شهرداری جمعآوری و به گرمخانهها منتقل شدهاند که از این میان ۵۵ نفر زن و کودک هستند. این موضوع باعث شد در مورد سرنوشت کارتنخوابهای زن بپرسم. او پاسخ داد: <زنان را در مراکز شبانهروزیمان اسکان میدهیم. گرمخانهها از ساعت ۷ عصر تا ۷ صبح پذیرای مددجویان مرد است ولی زنان به صورت شبانهروزی نگهداری میشوند.>
شنیدن این موضوع جای خوشحالی دارد ولی امکانی برای زنان کارتنخواب خودمعرف در نظر گرفته نشده است، یعنی یک زن کارتنخواب جایی برای پناه بردن از سرما ندارد و حتماً باید واحدهای گشت با این افراد برخورد کرده و آنها را به مراکز شبانهروزی ببرند. مسوولان مراکز شبانهروزی زنانی را که با پای خود به آنجا میروند، نمیپذیرند و این چیزی است که دلیلی برایش بیان نشده است.
معمولا کارتنخوابها جرائم کوچک و بزرگی را مرتکب شدهاند. برخی از آنها متکدی هستند و یا با کارهایی مثل پاک کردن شیشه اتومبیلها، دستفروشی و... پول بخور و نمیری درمیآورند و گاهی دست به کارهای خلافی هم میزنند. این قشر در بسیاری مواقع بیش از آنکه بزهکار باشند، بزهدیده هستند و مدیرکل آسیبهای معاونت شهرداری تهران به این موضوع توجه دارد.
<هدف ما غیر از نجات جان مددجویان، کاهش آسیبهای اجتماعی و جرائم است. وجود گرمخانهها باعث میشود کارتنخواب مصون از آسیبهای اجتماعی باشند و خودشان هم آسیبرسان نشوند.>
یکی از مهمترین دلایل مقاومت کارتنخوابها در انتقال به گرمخانه، ترس از برخوردهای قانونی است. مسوولان شهرداری در حالی سعی میکنند پلیس را به گرمخانه راه ندهند و فضایی امن و آرام برای مددجویان سرمازده خود فراهم کنند که ممکن است این شرایط سبب شود گرمخانهها پناهگاهی برای مجرمان حرفهای و فراری باشد. محمدی پس از روبهرو شدن با این موضوع، بسیار محتاطانه پاسخ میدهد و در جملهجمله حرفهایش سعی میکند نگرانی مطرحشده را پاسخ دهد و بگوید که برخورد با مجرمان جزو اهداف شهرداری نیست: <معمولا برخی از مددجویان سابقه انجام خلافهای ریز و درشتی را دارند ولی چندین مورد هم پیش آمده که خلافکارهای بزرگی پایشان به گرمخانه باز شده است. حواسمان به این موضوع هست و در مراکز شبانه، انگشتنگاری انجام و سوابق مددجویان استعلام میشود ولی در گرمخانه چنین کاری را انجام نمیدهیم.>
او دلیل محکمی برای حرفهایش میآورد: <نمیخواهیم در بدو ورود کارتنخواب او را بترسانیم. آنها باید احساس امنیت کنند تا به گرمخانه بیایند. هدف اصلی ما پناه دادن به بیسرپناهان است برای حفظ جانشان.>
● فیلمنامهای که پایانش نوشته نشده است
مرد میانسالی که روی اولین تخت و نزدیک بخاری دراز کشیده، بیدار است و پس از ساعتی، مینشیند و با صورت استخوانی و دندانهای یکی در میان به ما خیره میشود. او قدیمیترین اهل گرمخانه است. سر درددلش که باز میشود، میگوید با یک مشکل خانوادگی و از دست دادن هست و نیستش کارش به گرمخانه کشیده و بیش از دو سال است که اینجا است. مددکاران میگویند او قدیمیترین است ولی کم نیستند گرمخانهایهای یکی دوساله. دیدن گرمخانه خوشحالکننده و مطمئن شدن از فضای گرم و امن بیسرپناهان، آرامشدهنده است. آمار خبر خوبی میدهد وقتی میگوید امسال هیچ کارتنخوابی بر اثر سرمازدگی جانش را از دست نداده است، اما همین آمار جای دیگر از افزایش تعداد کارتنخوابها خبر میدهد. هر سال گرمخانهها بزرگتر و وسیعتر میشوند، چون به درستی نتوانستهایم عواملی را که باعث کارتنخوابی میشود، کنترل کنیم و از آن بدتر، کارتنخوابها را از این چرخه بیرون بیاوریم. محمدی گلایهاش از نهادهایی است که میتوانند در این زمینه تاثیرگذار باشند و نبودهاند: <در مورد کارتنخوابها تا به حال هیچ نهادی با شهرداری همکاری نکرده و هیچ اقدامی برای این افراد جز پناه دادنشان انجام نشده است. کارآفرینی، درمان، کارآموزی، ترک اعتیاد، حمایتهای حقوقی و... در توان شهرداری نیست و همکاری نهادها و ارگانهای دیگری را میطلبد. توان ما پناه دادن آنها است. الان ۵۰ کارتنخواب در شهرداری کار میکنند و بیمه شدهاند و بیشتر از این از عهدهمان برنمیآید. اگر سازمانهای مرتبط کمک کنند، این افراد از چرخه کارتنخوابی بیرون خواهند آمد.>
پناه دادن کارتنخوابها برای نجات جانشان اتفاق خوبی است اما مسوولان سرانجامی برای این افراد پیشبینی نکردهاند. انگار فیلمنامهای که در آن برای بیخانمانها نقش سیاهیلشکر در نظر گرفته شده است، پایانی ندارد
امیر گودرزی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست