سه شنبه, ۲۶ تیر, ۱۴۰۳ / 16 July, 2024
مجله ویستا

بساز و نفروش ها


بساز و نفروش ها

خانه همیشه برای ما حرمت داشته است خانه و خانواده دو رکن بسیار مهم زندگی ماست و همواره و هنوز هم رکن اصلی اجتماعی شدن و قدم گذاشتن در لایه های پیچیده اجتماعی, خانواده است خانواده اما همیشه با سقفی بالای سر معنا شده است و این چاردیواری اختیاری است که از گذشته تا حال در کنار سایر ارکان به خانواده هویت می داده است

خانه همیشه برای ما حرمت داشته است. خانه و خانواده دو رکن بسیار مهم زندگی ماست و همواره و هنوز هم رکن اصلی اجتماعی شدن و قدم گذاشتن در لایه‌های پیچیده اجتماعی، خانواده است. خانواده اما همیشه با سقفی بالای سر معنا شده است و این چاردیواری اختیاری است که از گذشته تا حال در کنار سایر ارکان به خانواده هویت می‌داده است.

اعضای هر خانوار هر جای آسمان این شهر و آن شهر و هر شهر و روستایی باشند، آخر سر زیر یک سقف و در چارچوب یک خانه و کاشانه قرار می‌گیرند و لحظات خوب خانوادگی در خانه شکل می‌گیرد و خاطره‌ساز می‌شود.

داشتن خانه و کاشانه به موازات نقش و اهمیتی که در تربیت فرزندان و ایفای کارکرد‌های خانوادگی دارد، از اهمیت بالا و والایی برخوردار است و همیشه از دغدغه‌های اصلی تشکیل یک خانواده جدید داشتن یک خانه متناسب و درخور شأن بوده است.

یادش بخیر زمان‌هایی که کمتر کسی دغدغه خانه و کاشانه داشت و خانه سرمایه‌ای برای آرامش بود و از این خبرها نبود که کسانی تمام فکر و ذکرشان، دویدن و تلاش برای گرفتن و خریدن خانه با انواع و اقسام وام‌ها و قسط‌های آنچنانی باشد و البته در مقابل کسانی هم تمام دغدغه کاری خود را به سمت بساز و بفروشی سوق دهند و بدانند که نان آنهایی که می‌سازند و می‌فروشند توی روغن است.

زمانی خیلی دور بود که پدران ما به لقمه نانی قانع بودند و شکر خدا می‌گفتند و آن‌گونه که حالا زمین و خانه و کاشانه همه چیز ما شده است، نبود و آنها به اتاقی در خانه پدری هنگام ازدواج راضی بودند، اما حالا وضع به گونه دیگری است.

خانه داشتن تبدیل به مسابقه‌ای در حد المپیک شده و خیلی‌ها نمی‌توانند بعد از عمری کار و تلاش، آپارتمانی کوچک برای خود و خانواده تهیه کنند و در مقابل شنیده‌ایم و دیده‌ایم که بسیاری از اهالی همین شهر و دیگر شهرها مدام در حال خرید و فروش خانه و آپارتمان هستند و از این طریق سرمایه‌های خود را چند برابر می‌کنند.

شنیده‌ایم و می‌شنویم که در تهران بیش از ۳۰۰ هزار خانه و آپارتمان همین‌طور خالی و بی‌استفاده باقی است و این رقم در کشور به بالای یک میلیون می‌رسد.

براستی کدام انگیزه است که موجب می‌شود بعضی‌ها طبقه روی طبقه بگذارند و ککشان هم نگزد که خانه‌ها را همین‌طور خالی به امان خدا رها کنند و منتظر روز مبادا بمانند تا با بالاترین قیمت آن را بفروشند یا رهن و اجاره دهند.

براستی چگونه می‌توان راضی شد که جوانان این سرزمین بی‌خانه باشند و چون بی‌خانه‌اند، ازدواج نکنند و چون ازدواج نمی‌کنند، گرفتار مشکلات دیگری شوند و در مقابل این همه خانه و واحد آپارتمانی بدون استفاده و خالی رها شود.

قطعا اصل مالکیت محترم و قانونی است، اما اصول انسانی کجای این معادله ملکی و اقتصادی قرار دارد. چرا کسی به فکر پرهزینه کردن درآمد‌های آسان و راحت بساز و بفروشی و بساز و خالی نگهدار نیست؟

صولت فروتن