پنجشنبه, ۲۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 9 May, 2024
مجله ویستا

تبارشناسی بی اعتمادی تاریخی ایرانیان به انگلیس


تبارشناسی بی اعتمادی تاریخی ایرانیان به انگلیس

تهران چهارراهی دارد که مردم عادی به آن استامبول می گویند لابد به خاطر این که در گوشه ای از آن سفارت دولت ترکیه قرار دارد اما به غیر از این سفارتخانه چند مرکز مهم دیگر تهران هم در این چهارراه است

تهران چهارراهی دارد که مردم عادی به آن استامبول می‌گویند. لابد به خاطر این‌که در گوشه‌ای از آن سفارت دولت ترکیه قرار دارد. اما به غیر از این سفارتخانه چند مرکز مهم دیگر تهران هم در این چهارراه است.

از ساختمان بلند پلاسکو بگیر که محل تولید و فروش کلی پوشاک است تا مغازه ها و دلالان سکه و ارز و تا دستفروشانی که پول نو می فروشند. البته اگر دنبال عتیقه یا وسایل ماهیگیری هم هستید باید به این چهارراه مراجعه کنید. اما چهارراه استامبول، محل تقاطع دو خیابان فردوسی و جمهوری اسلامی، یک اهمیت دیگر هم دارد. به غیر از سفارتخانه ترکیه در این چهارراه سفارتخانه های آلمان، فرانسه و روسیه، واتیکان هم در این ناحیه است در کنار ساختمان سفارت بریتانیا در تهران. (سه عضو دائم شورای امنیت در این چهارراه سفارتخانه دارند.)

در میان این سفارتخانه ها آن که تاکنون توانسته خبرسازترین باشد سفارت بریتانیا بوده است. از همان ۱۶۰ سال پیش که تاسیس شده تا همین آذر ۹۰ که عده ای از دانشجویان بسیجی به تعبیر رهبر انقلاب با احساساتی درست، اما با اقدامی نادرست، سفارت را تسخیر و تعطیل کردند و بدین ترتیب روابط سیاسی دو کشور به حالت تعلیق درآمد . اوضاع به همین منوال پیش رفت تا این که با استقرار دولت جدید در ایران و در آستانه برگزاری مجمع عمومی سازمان ملل در نیویورک ، صداهایی از طرفین مبنی بر احتمال از سر گیری روابط به گوش رسید و این گمانه زنی ها تا زمانی ادامه یافت که محمد جواد ظریف، وزیر امور خارجه کشورمان، ملاقات مهمی با ویلیام هیگ همتای انگلیسی خود داشت؛ ملاقاتی که بنا بر اخبار روز های اخیر رسانه ها در آن در خصوص بر قراری مجدد روابط دیپلماتیک در سطح کاردار غیر مقیم میان دو کشور توافق شده است. با این همه اما هنوز کسانی که از راهروی شمالی خیابان جمهوری عبور می کنند می بینند که تابلوی این ساختمان عوض شده، نام سفارت پادشاهی سوئد بر آن نقش بسته و البته زیر این اسم با فونتی کوچک تر نوشته شده: «حافظ منافع بریتانیا» در تهران. اما چه شد که کار به اینجا کشید؟

ماجرای ایران و انگلیس اگر چه از قبل از دوران صفوی آغاز می شود، اما داستان این اختلاف تاریخی میان ملت و دولت ایران با انگلستان را باید از همان دوران صفوی جستجو کرد. آن گاه که انگلستان با ایران قرار​داد بست که اگر دولت دیگری به تو حمله کرد یاری ات خواهم کرد اما چون روسیه حمله کرد و بخشی از خاک ایران را گرفت؛ از آنجا که با این کشور علیه ناپلئون متحد بود؛ به خیالش هم نیاورد که قرارداد «مفصلی» دارد و باید به آن عمل کند.

ماجرا بدتر هم شد وقتی که بریتانیا باعث شد طی قراردادهایی بخش هایی از ایران از جمله افغانستان از ایران جدا شود. آن هم به زور سرنیزه و اشغال بخشی از نقاط دیگر ایران. ایرانیان وقتی بسیار به بریتانیا بی اعتماد شدند که دیدند رویتر و دارسی، تاجران به ظاهر مستقل انگلیسی آمدند و به ثمن بخس امتیاز همه چیز را در ایران در اختیار گرفتند. از راهسازی، ساختن راه آهن ایران و استخراج همه معادن (بجز طلا، نقره و سنگ های قیمتی) و ایجاد تاسیسات آبی و قنوات و کانال ها و استفاده و بهره برداری از جنگل های ایران برای مدت هفتادسال و استفاده و نظارت بر گمرک ایران به مدت بیست و پنج سال برای رویتر تا استخراج و اکتشاف و فروش نفت. اتفاقا همین نفت بود که بی اعتمادی عمده ایران به انگلیس را رقم زد.

بعد از امضای امتیازنامه دارسی بود که طی اتفاقاتی چندین ساله بخشی از وطن دوستان و مذهبیون ایران به این نتیجه رسیدند که نفت باید «ملی» باشد و از دست انگلیسی ها بیرون بیاید. مبارزه ای تقریبا ۳۰ ساله علیه انگلیس صورت گرفت و النهایه چون ایرانیان پای مذاکره بر سر منافع ملی خود ننشستند؛ دولت ملی محمد مصدق در ایران با کودتایی از پا افتاد. کودتایی که اخیرا معلوم شده دست بالا را در طرح ریزی و اجرای آن سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا داشته است، اما کیست که نداند چه فوایدی از آن کودتا نصیب دولت انگلستان شد.

ماجرای ایران و انگلیس کمی قبل تر از این هم پیچیده شد وقتی در اثنای جنگ جهانی اول و دوم، روس ها از شمال و انگلیسی ها از جنوب به ایران آمدند و ایران را به سه قسمت تقسیم کردند و هر یک برای خود سهمی برداشتند. قحطی بزرگ هم که باعث کشته شدن بسیاری از ایرانیان در سال های پایانی سده سیزدهم بود اثری دیگر از شاهکارها سیاست انگلیسی در ایران است. ماجرای اشغال ایران در جریان جنگ جهانی دوم هم اتفاق افتاد و عملا ایران را هم درگیر این دو جنگ خانمان سوز کرد و بدین ترتیب دیوار رابطه میان ایران و بریتانیا هر روز بلندتر شد.

بعد از انقلاب اسلامی ماجرای ایران و انگلیس پیچیده تر هم شد. اول ماجرای اشغال سفارت ایران در بریتانیا پیش آمد که با سوء تدبیر یا در حالت بدبینانه عملیات عمدی پلیس انگلستان به کشته شدن تعدادی از دیپلمات های ایرانی در جریان عملیات نجات سفارت انجامید. از ماجرای جنگ تحمیلی و حمایت انگلیس از عراق که بگذریم؛ ماجرای بزرگ را سلمان رشدی آفرید. او که «آیات شیطانی» نوشت و با حکم ارتداد رهبر کبیر انقلاب اسلامی روبه رو شد. بریتانیا به اسم حمایت از حقوق بشر به یک توهین کننده امان داد و از او محافظت کرد و رابطه سیاسی خود با ایران را هم فدای این موضوع کرد. مساله میکونوس را هم که کنار بگذاریم؛ نزدیک به ۱۲ سال بعد، ماجرای انتخابات ۱۳۸۸ ایرانیان اتفاق افتاد. آنجا که به قول رهبر انقلاب دولت انگلیس از همه خبیث تر خود را نشان داد. کمی قبل از آن تاسیس بخش فارسی تلویزیون بی بی سی موضوع داغ رابطه شد و البته بعد از ۸۸ هم ماجرای تحریم ایران و به خصوص تحریم بانک مرکزی ایران در بریتانیا که راهی شد برای تصویب طرح کاهش رابطه با انگلستان در مجلس و البته ماجرای تسخیر سفارت انگلیس در تهران توسط دانشجویان بسیجی.

به این ترتیب، این رابطه تاریخی پر فراز و نشیب باعث شد ذهنیت تاریخی دولت و ملت ایران در مورد انگلستان شکل گیرد. ذهنیتی که بیش از هر چیز در سخنان بالاترین مقام ایران یعنی رهبری در سال ۱۳۷۳ آشکار است: «انگلیسی ها نمی‏توانند از ابراز دشمنی خودداری کنند و هر چندگاه یک بار، نیشی می‏زنند. دولت انگلیس این گونه است.

اما به نظر من، بهتر است دولت انگلیس در مقابل ایران، قدری محتاط تر باشد؛ چون سابقه‏اش در ایران خیلی بد و سیاه است.» به این گونه است که محمود احمدی نژاد، رئیس جمهور سابق ایران که رکورددار مصاحبه با رسانه های خارجی است؛ کمترین مصاحبه را با رسانه های انگلیسی چون بی بی سی و رویترز داشته است و دلیل آن، بی اعتمادی است که هنوز در میان مسئولان ایرانی و دولت ایران نسبت به انگلیسی ها وجود دارد. به این طریق است که در ایران «کیف انگلیسی» ساخته می شود تا نشان داده شود، تاریخ داغ هایی بر دل می گذارد که هیچ گاه از بین نمی رود. به این شکل است که ضرب المثل کار انگلیسی هاست در ایران شکل می گیرد و چند کتاب و مقاله حتی تا دوران معاصر نوشته می شود تا نشان داده شود که چه کسانی عامل انگلیس در سیاست ایرانی بودند.

البته در این میان مواردی هم بوده که می توانسته باعث بهبود رابطه شود. پناه دادن به مشروطه خواهان ایران در سفارت انگلیس در جریان مشروطه یکی از آن وقایع است. درست مثل آزادی ملوانان انگلیسی متجاوز به ایران که می توانست بخش مهمی از یخ های رابطه را آب کند. آمار ایرانیان مقیم بریتانیا هم می توانست پایه ای باشد برای بهتر شدن رابطه ایران و این کشور. ایران می گوید ۴۱۰ هزار ایرانی در انگلیس مقیم هستند، اما آمار رسمی بریتانیا رقمی حدود ۹۰ هزار نفر را صحیح می داند. با این حال آن قدر ابرهای تیره روی رابطه ایران و بریتانیا هست که حتی آن نسیم های تاریخی و این جمعیت بزرگ هم نتوانستند در این میان کاری از پیش برند.

اینها که گفته شد تاریخ محض نبود. برگ برگ دفتر بی اعتمادی ایرانیان بود به بریتانیا. ماجرایی که باعث شده سفارت انگلیس آمار بالایی از بسته شدن و باز شدن مجدد داشته باشد و حالا فقط دفتری برای «حفاظت منافع» باقی بماند. می گویند لندن در یک سال نزدیک به ۳۰۰ روز ابری دارد. وضعیت جزیره ای بریتانیا و جریان های دریایی در کنار این کشور دلیل اصلی این مساله است. با این حال شما که این گزارش را خواندید حتما می توانید بگویید که چه کسی مسئول هوای ابری رابطه ایران و بریتانیا در دو قرن گذشته بوده است... .

مصطفی مسجدی آرانی