یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

جرم کیمیایی در واگویه های جرم


جرم کیمیایی در واگویه های جرم

مناسبات آدمها در بیست و هفتمین اثر مسعود کیمیایی ناخواسته مقهور شرایط شده است

مناسبات آدمها در بیست و هفتمین اثر مسعود کیمیایی ناخواسته مقهور شرایط شده است. قصه "جرم" (اگر بتوان داستان کلاسه شده ای برای آن تعریف کرد) به ظاهر بربستر گذشته روایت می شود اما المانها امروزی و شاید هر روزی است. به بیان دیگر کیمیایی برای واگویه هایی که دغدغه همیشگی اش بوده زمان و مکان تعریف نمی کند. روابط جامعه دیروز در فیلم، تلنگر و اعتراضی است بر نامناسبات جامعه امروز و هر زمان دیگر... و رضا سرچشمه "جرم" عصیان می کند بر علیه آنچه از نگاهش غلط است... اما رضای آخرین فیلم کیمیایی با رضای " رضا موتوری" و قیصر "قیصر" متفاوت است. عصیان، مهریست شناسه گونه بر آثار این فیلمساز. به بیان هجو گونه، کیمیایی مبدع سینمای "سرکشی" است. اما جنس عصیان پروپاگونیست های دهه های نخست و میانی آثار فیلمساز با دهه آخر کارنامه او متفاوت است... قیصر و فرمان " قیصر"... داش آکل... قدرت میزبانی و سید رسول " گوزنها" ... رضا و احمد " دندان مار"... رستم" گروهبان" و سلطان قهرمان هایی با رگه های آنتاگونیستی اند که قاطعانه بر منش خود پافشاری می کنند.

به تعبیر دیگر عصیان برای قهرمان های کیمیایی تنها راه نجات است حتی تزلزل زن و مرد جوان " تیغ و ابریشم" نیز از جنس سرکشی است... اما کیمیایی با امیر علی در " اعتراض" لایه ای از تردید را به عنوان مانعی در این مسیر قرار می دهد از آن پس آدم های سینمای کیمیایی ناگزیر از سرگشتگی اند و این سرگشتگی با امیر " محاکمه در خیابان" به اوج می رسد و در رضاسرچشمه به جنسی از وازدگی بدل می شود. رضای " جرم" قربانی معادلات اقتصادی و بدنبال خیانت ناصر (در جایگاه رفیق) زندانی می شود. پس از رهایی از حبس به دنباله واسطه گری های وکیلی به ظاهر وکیل (سیامک انصاری) و متاثر از تیپ کاراکتری مرادگونه (داریوش ارجمند) قدم به جامعه ای می گذارد که معادلات مافیای اقتصادیش همچنان پابرجاست و چه بسا پیچیده تر نیز شده است و رضا در تن دادن مجدد برای سرپانگه داشتن زندگی به خطر افتاده اش دچار شک می شود و این شک به وازدگی می رسد و این وازدگی صرف نظر از تحول به یک باره و غیر منطقی پایان فیلم تامل برانگیز است .

سیر تطور شخصیت های سینمای کیمیایی در طی ۴ دهه از ثبات به تردید قابل بحث است. خیلی ها این فیلمساز صاحب سبک را استاد در شخصیت پردازی و چینش آدمها بر بستر قصه می دانند و این گونه نیز هست در نتیجه تطور ذکر شده قطعا هوشمندانه است به بیان دیگر سرگشتگی متاخر کاراکترهای مسعود کیمیایی در فیلم های اخیرش شاید متاثر از بلاتکلیفی مبتلا شده نسل کنونی است و شاید لایه های دیگری نیز در پس این "تغییر نگاه "، مستتر است اما جالب این است که برخی عناصر بلاتفکیک آثار این فیلمساز همچون کاراکتری به نام " رفیق" همچنان با همان مختصات ابتدایی و میانی طراحی می شود و به عقیده نگارنده شاید تکیه گاهی برای این ۳ مرحله "عصیان" " تردید" و وازدگی " است عنصری که در نگاه کیمیایی با وجود نابهنجاری و تزلزل، ذاتش دچار مسخ شدگی نمی شود.

از این روست که ناصر "جرم" بازگشته و در برابر رضا اظهار ندامت می کند با در نظر گرفتن این نکته که خیانت " رفیق" رضا چندان نیز از جنس خیانت نیست حتی زمانیکه بار دیگر دربرابر او می ایستد دلبستگی اش به رفاقت را بیش از پیش نمایان می کند :" اومدم برات دستمو بکنم تو کیسش"... و در نهایت این مناسبات پیچیده سیاسی و اقتصادی است که همه چیز را مقهور خود می کند. این نوع از نگاه اغراق شده، فرایند جا افتاده ای در سینمای کیمیایی است نگاهی که در هر اثر دیگری به غیر از سینمای این فیلمساز گل درشت و باسمه ای خواهد بود. نیکی کریمی در مصاحبه اخیرش سینمای کیمیایی را سینمایی مردانه خوانده و دلایل خودش را نیز آورده است اما واقعیت این است که کیمیایی بر وجوه انسانی کم رنگ و ازیاد رفته ای دست می گذارد که چندان جنسیت محور نیست.

از سوی دیگر زنان آثار این کارگردان چندان چند وجهی، عمیق و زخم خورده اند که خود به خود از حاشیه به مرکز ثقل داستان رانده می شوند و پس ذهن تماشاگر باقی می مانند چنانکه مریلا زارعی همواره از "سربازهای جمعه" به عنوان یکی از بزرگترین افتخارات دوره بازیگری خود یاد می کند. چنانکه هدیه تهرانی از "سلطان" مرجان شیرمحمدی از "مرسدس" و "لعیا زنگنه از " رئیس " اما " جرم" در یک کلام الکن است; الکن از بیان آنچه که تماشاگر باید از فیلم دریابد اما این الکن بودن بیش از یک دهه است که وجه قالب سینمای کیمیایی شده است.

اشتباه نکنید قصد، ناتوان خواندن فیلمساز نیست بگذارید از منظری سهل وممتنع به این مهم بپردازیم... همگان سینمای ایران چه موافقان کیمیایی و چه مخالفانش بر یک اصل اتفاق نظر دارند: کیمیایی در سبک خود استاد دیالوگ است گفتگوهایی که باید هضمش کنی تا مغزش را بچشی اما به نظر می رسد در فیلمهای اخیر، کارگردان تمام بار محتوایی قصه را بر دوش دیالوگ های ثقیل و پیچیده گذارده سکانس های طولانی و به شدت گفت وگو محور که در نهایت مخاطب را به یک نقطه می رساند: داستان خطی فیلم چه بود؟ گویا مسعود کیمیایی از قصه گفتن خسته شده است در "جرم" اوج این سنگینی خودنمایی می کند به گونه ای که تماشاگر حتی از جنس خاصش درنمی یابد که کجای گفت وگوی رضا با مرادش در زندان باید بر سیر زندگی پس ازآزادیش تاثیر بگذارد.

اما " جرم" یک اتفاق خوب دارد که شاید خیلی ها اتفاق خوبش ندانند: ارائه نسخه ای دوبله شده از فیلم در اکران عمومی: زنده کردن حس نوستالژیک سینمایی که در میان انبوه آثار مبتذل در دوره فیلم فارسی قد علم کرد... از سوی دیگر متاثر از حس تیپیکال گویندگان بر روی کاراکترها مخاطب راحت تر لایه های دیالوگ ها را ورق می زند.. اما به رغم تمام آنچه گفته شد به نظر می رسد مسعود کیمیایی باید به سینمای توازنی میان قصه ها و شخصیت ها برگردد تا این تعبیر را به کرات نشنویم: کیمیایی سالهاست که خود را تکرار می کند.

نویسنده : سهیلا قوسی



همچنین مشاهده کنید